خانواده قاتل از ماجرای قتل «غزل» می‌گوید/ از آشنایی با مرد سوری در اینستاگرام تا کشته شدن به دست همسر

گروه اجتماعی الف،   4001118084 ۴۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۸ تکراری یا غیرقابل انتشار

خانواده قاتل در حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز که انتشار فیلم آن بازتاب‌ها مختلفی را داشت از ابعاد تازه‌ای از این ماجرا می‌گویند.

خانواده قاتل از ماجرای قتل «غزل» می‌گوید/ از آشنایی با مرد سوری در اینستاگرام تا کشته شدن به دست همسر

به گزارش فارس از اهواز، حادثه قتل خانوادگی اخیر در اهواز و انتشار فیلم آن امنیت روانی جامعه را نشانه گرفت و در گفت‌وگوی خبرنگار فارس با خانواده قاتل ابعاد تازه‌ای از ماجرا بیان می‌شود.

به راننده تاکسی که گفتم من را فلکه کسایی پیاده کند سرش را ۱۸۰ درجه سمت عقب ماشین چرخاند و گفت: فلکه کسایی چکار داری؟ گفتم: چطور مگه؟ و راننده با کلماتی شمرده که گویا احتیاط می‌کرد چگونه آن‌ها را به کار ببرد گفت: اگر بابت اتفاق دیروز می‌خواهی آنجا بروی به نظرم اگر نروید خیلی بهتر است، به هر حال حالا خانواده هر دو عصبی هستند و احتمال هر اتفاقی وجود دارد.

سعی کردم با صحبت‌های راننده مخالفتی نکنم و بیشتر شنونده باشم، وی نیز روایت خود را از اتفاقی که روز گذشته افتاد و همه را شوکه کرد بازگو کرد و گفت: به دروغ شایعه کردند دختری که به قتل رسید ترکیه فرار نکرده بود، این را اطرافیان قاتل می‌گویند که قاتل را تبرئه کنند، من  احساس می‌کنم یک هفته پیش آن را در خیابان اصلی خشایار دیدم، اما چقدر شهر ما به حال خود رها شده است که هر کسی هر چه بخواهد توی روز روشن انجام می‌دهد هیچ کسی هم جوابگو نیست! 

به دنبال خانواده‌ قاتل و مقتول

راننده هنوز داشت داستان‌های مرتبط دیگری را تحویل گوش‌های بدهکار من می‌داد که به محل رسیدم؛ هنوز روبان زرد پلیس که محل جسد در فلکه کسایی را با آن احاطه کرده بودند به چشم می‌خورد؛ برای اینکه وقت را تلف نکنم سراغ چند خانم در فضای سبز اطراف فلکه رفتم و آدرس خانواده قاتل و مقتول را گرفتم.

در حال صحبت کردن با آن‌ها بودم که آقایی که به نظر می‌رسید پدر خانواده‌ است از راه رسید و متوجه علت حضورم شد بلافاصله صحبت ما را قطع کرد و خطاب به من گفت: به ما ربطی ندارد خانم! بعید هم می‌دانم مراسم فاتحه‌خوانی گرفته باشند، صحبت وی را قطع کردم و گفتم: برای مراسم نیامدم، خبرنگار هستم و بابت گرفتن گزارشی آمده‌ام.

دلیل حضورم را که متوجه شد دستش را با حالت تاسف در هوا چرخاند و با  لحن ملایم‌تری گفت: چه گزارشی خواهر من؟ روسیاهی نوشتن دارد یا وحشیگری که تن همه ما را لرزاند؟ و گویی که بخواهد سریع از شر من راحت شود با اشاره دست مسیری را که باید طی کنم تا به آدرس برسم را نشان داد،  با این حال برای اینکه زودتر به محل برسم در حین گذر از خیابان اصلی و چند فرعی چند بار سراغ آدرس را رهگذران گرفتم و هر کسی یک طور ترس و وحشت خود را  از اتفاقی روز گذشته ابراز می‌کرد.

هیچ کس در خانه مقتول نیست

هدف من ابتدا مصاحبه با خانواده مقتول (دختر ۱۷ ساله) بود اما به اذعان اطرافیان  مادر خانواده بعد از قتل دخترش خانه را ترک می‌کند و به منزل پدری می‌رود، از طرفی بعد از اتفاقی که افتاد معلوم نیست کجا رفته‌اند و در خانه بسته است.

به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و سراغ آدرس قاتل را گرفتم، زیاد با خانواده مقتول فاصله‌ای نداشت وارد خیابان محل زندگی قاتل که شدم، چند بچه قد و نیم قد با فاصله کوتاهی حرف‌هایی را با هم رد و بدل می‌کردند که صحبت‌ آن‌ها را قطع کردم و سراغ منزل سجاد (قاتل) را گرفتم، بلافاصله بدون اینکه پاسخ سوال من را بدهند به کودک دیگری که کنارشان بود گفتند: با شما کار دارد و آن کودک بدون اینکه علت آمدنم را بپرسد مثل برق وارد خانه شد و من که چیزی از این فعل و انفعالات متوجه نشدم یاد صحبت راننده تاکسی افتادم که من را به احتیاط کردن در این شرایط نصیحت کرد.

به همین دلیل فاصله خودم را با منزل مقتول حفظ کردم اما بعد از چند لحظه کوتاه خانمی جوان به همراه دو دختر جوان‌تر از خودش دم در خانه ظاهر شدند و خطاب به من گفتند: خانم با کی کار دارید؟ و من برای اینکه اعتماد آن‌ها را جلب کنم با لهجه محلی احوالپرسی کردم و بعد از آن با نشان دادن کارت خبرنگاری آن‌ها را دعوت به مصاحبه کردم.

اگر چه با همان رسم و رسوم عربی و محلی بنده را به داخل خانه دعوت کردند اما ترجیح دادم در کنار در منزل، ایستاده صحبت‌های آن‌ها را گوش دهم.

دوستان غزل ترکیه رفتنش را خبر دادند

مادر سجاد اینگونه داستان را شروع می‌کند: حدود چهار ماه گذشته غزل از منزل خارج شد، مثل همیشه که به خانواده پدرش و یا دوستانش سر می‌زد، هیچ کس به رفت و آمدش نه حساس بود و نه شک می‌کرد اما آن روز به خانه بازنگشت، نگران که شدیم سراغش را از خانواده‌اش گرفتیم آنجا هم نرفته بود، به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال می‌دادیم ممکن است غزل  آنجا رفته باشد گرفتیم اما خبری از غزل نبود، تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است.

وی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم کی و چطوری پای غزل  به ترکیه رسیده است، تمام اطلاعاتی که از غزل  دریافت می‌کردیم از طریق دوستانش است و هر بار که خبری می‌رسید پسرم می‌مرد و زنده می‌شد، خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود اما هر چه از نبودن غزل  می‌گذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو می‌شدند که عروس خانواده کجاست و چرا از آن خبری نیست.

مادر سجاد می‌گوید:غزل در زمان آشنایی با یک مرد سوریه‌ای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و  مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد.

از مادر سجاد سوال می‌کنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ می‌دهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم عروسش مثل خواهر بودند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت، ما هم برایش کم نگذاشتیم، برای دو پسرم یک شب عروسی گرفتم، با اشاره دست عروس دومش که هرازگاهی صحبت‌های مادرشوهر را تایید می‌کرد را نشانم داد.

غزل با مرد غریبه عقد کرد

مادر سجاد می‌گوید: خانه ما بزرگ است، بالای خانه دو واحد ساختم یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم، مادرسجاد از من میخواهد وارد خانه بشوم و زندگی که برای غزل درست کردند را نشانم بدهد، می‌خواهد بگوید که به لحاظ زندگی همه چی را برای عروس‌ها فراهم کردیم.

جریان ترکیه رفتن غزل را می‌پرسم و وی توضیح می‌دهد: طبق صحبت‌هایی که غزل برای دوستانش کرده و به ما منتقل می‌‌کنند، با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا می‌شود که این شخص اهل سوریه است، این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی می‌کند این دختر را وابسته خود می‌کند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد، به محض اینکه غزل به ترکیه می‌رود این مرد غزل  را به عقد خودش در می‌آورد و زندگی جدیدی را شروع می‌کنند.

غزل که همه جوره به این مردسوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکس‌های خود با آن مرد می‌کند، دوستانش که ما را در جریان تمام جزییات می‌گذاشتند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست می‌داد و نمی‌توانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی وی را تحریک می‌کردند.

 طعنه اطرافیان پسرم رو غیرتی کرد

وی ادامه می‌دهد: در محله و خیابان کمترین بحثی که بین بچه‌ها اتفاق می‌افتاد مستقیم و غیر مستقیم با طعنه، آبرو ریزی غزل  را به رخ ما می‌کشیدند و بابت این مسأله بحث و دعوا کرده بودیم این در حالی است که همسایه‌ها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک می‌کردند.

خواهر سجاد صحبت‌های مادر را قطع می‌کند و می‌گوید: به نظرم ۱۷ سال سنی نیست که کسی بتواند درست تصمیم بگیرد، غزل گول خورده و تحت تاثیر صحبت‌های مرد سوری قرار گرفته وگرنه چه کسی زندگی خودش را ول کند و سراغ کسی دیگر می‌رود، تازه این مرد همه طلاهای غزل را برده بود.

از مادر سجاد سوال می‌کنم با چه ترفندی غزل را به ایران برگرداندند؟ می‌گوید: ما از طریق پلیس بین الملل اقدام کرده بودیم که فردی دختر ما را دزدیده و... اما خودِ غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت: بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند.

پسرم به مرد سوری(همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکس‌های عروسی رو می‌فرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند.

 پسرم تهدید کرده  بود  غزل  را می‌کشم برای همین  پدر  غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدیدهای سجاد می‌ترسیدند و زمانی که غزل  را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یکشنبه غزل  را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند اما از آنجایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش جلوی ماشین را می‌گیرند و غزل  را از انها می‌گیرد که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل  را با قمه کشت.

به او گفتم خب سرش را با قمه زد! چرا سرش را محله به محله نشان این و آن داد؟ مادر سجاد پاسخ داد: در هر محله‌ و خیابانی که به سجاد انگ بی‌غیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه گوید: من آدم  بی‌غیرتی نیستم.

غزل  یک پسر دارد

از مادر سجاد می‌پرسم غزل یک فرزند پسر دارد؟ و مادر با اشاره دست پسر بچه زیبا و دوست داشتنی را نشان می‌دهد که بلوز قرمز و شلوار یشمی بر تن داشت و می‌گوید: بله این پسرش است و من که با دیدنش قلبم مچاله شد ناخودآگاه وای ممتدی را زمزمه کردم اما زن عموی پسربچه با جمله «این پسرم است و من آن را بزرگ کردم» توجه‌ام را جلب کرد.

وی ادامه داد: من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل  هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم.

خبرنگار فارس، برای مصاحبه و شنیدن صحبت‌های خانواده‌های مقتول نیز  تلاش کرد اما مادر مقتول به دلایل روحی خانه را ترک کرده و به منزل پدری پناه آورده و به این دلیل تاکنون در دسترس نبوده است.

به گزارش فارس، قطعا وجود قانون مجازاتی که عفو و یا تخفیف مجازات را برای مواردی که مصداق قتل‌های این‌چنینی هستند از عوامل تشدید این معضل اجتماعی  به شمار می‌روند و جرات تکرار را برای افراد بیش از پیش بیشتر کرده است.

دیدگاه کاربران

ناشناس۲۴۰۰۶۹۷۱۵:۲۴:۴۷ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
والا من آدم بدی نیستم آزارم به مورچه نمیرسه اما اگه این حرفا حق باشه مقصر خودش بوده که شوهرش رو دیوانه کرده. وقاحت هم حدی داره بچه ات رو بکشی با مرد غریبه بری ترکیه شوهرت رو عذاب بدی که چی چوب خدا صدا نداره
ناشناس۲۴۰۰۸۳۶۱۶:۴۸:۰۵ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
دنیای بدی شده از زمانی که زن را خواستند همانند مرد کنند و تکنولوژی هم که آمده بدتر شده
ناشناس۲۴۰۰۸۸۳۱۷:۲۰:۳۸ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
طلاق را برای همین گذاشته اند، غلط می کند کسی عصبانیت یا دیوانگی را بهانه آدمکشی و جنایت کند! هم خودش هم ماله کشانش!
مهدی۲۴۰۰۹۱۰۱۷:۴۹:۲۴ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
هیچ ، هیچ و دوباره هیچ دلیلی کشتن همسر رو توجیه نمیکنه اونم با این وحشی گری. غیرت بد ترجمه شده اینجا. فقط اعدام اون هم در همون میدان تقاص این توحش هست
علی۲۴۰۳۱۶۶۱۸:۲۳:۵۸ ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
اگه صد بار هم اعدامش کنند با ارزشش رد داره کسی که بچه خودش رو بکشه بره با اینکه زن یکی دیگه است به عقد یه عرب سوری بشه خوبش کرده باید تیکه تیکه‌اش می‌کرد نه یکبار سرش رو ببره تمام
ناشناس۲۴۰۱۰۳۷۱۹:۳۱:۰۱ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
شما متوجه عمق مشکل نیستی. مسئله تخلف آن زن نیست. مسئله مسیری است که شوهرش طی کرده. درست یا غلط خودش داوری کرده، خودش حکم صادر کرده و خودش اجرا کرده. این یعنی قانون بی قانون!
ناشناس۲۴۰۱۱۶۶۲۱:۰۱:۴۳ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
اتفاقا بی احساس و عاطفه ایی.طلاقش بداد نه اینکه قصابی ش بکرد
شهاب۲۴۰۱۱۶۸۲۱:۰۲:۳۸ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
خودتو به روانپزشک نشون بده
ناشناس۲۴۰۰۷۰۲۱۵:۲۹:۱۰ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
خب چرا شوهرت رو بی غیرت کردی نباید بر میگشتی دیگه میرفتی با همون مرد سوری که شوهرتو مسخره میکرد! جریان رومینا هم همینطوری بود پسری که دست اندازه کرده بود به رومینا پدرش رو مسخره و تهدید میکرد. شرم آوره
ناشناس۲۴۰۰۷۰۹۱۵:۳۳:۰۱ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
باید بررسی بشه این مرد گذشته اش چی بوده؟ آیا تو مدرسه کسی رو آزار میداده و انسان شری بوده؟ آیا اهل دعوا و شر بوده؟ آیا ادم بدی بوده؟ آیا روانی بوده؟ اگه آره که اعدام اما اگه نه مشخصه همون دختر به مرز جنون رسوندش
ناشناس۲۴۰۰۷۲۷۱۵:۴۰:۴۸ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
شرع می گوید اگر شوهر دید زنش دارد خیانت جنسی می کند و خودش با جشمش خودش دید در آن مکان بریدن سر او حلال هست
ناشناس۲۴۰۱۰۶۷۱۹:۴۶:۳۵ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
دروغ نگو. حکم صریح شرع خلاف همینه
مثبت نگر۲۴۰۰۷۴۴۱۵:۴۷:۵۵ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
واقعا چرا به این روز افتاده ایم خیلی ترسناک است
ناشناس۲۴۰۰۸۳۸۱۶:۵۱:۰۰ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
کسی که الگوش بشه گلشیفته فرهانی یا مصی علینژاد و فساد رو سبک بشمره و مدرنیته بدونه به همین ناکجا آبادها میرسه آخرش
ناشناس۲۴۰۱۴۶۶۰۰:۲۴:۲۶ ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
ماهواره اینستا تلگرام شبکه های بی در وپیکر اجتماعی
ایرانی۲۴۰۱۵۴۲۰۱:۴۸:۲۷ ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
چرا به اینجا رسیدیم؟ دوست عزیز نکنه اینو هم میخوای بندازی گردن دولت
ناشناس۲۴۰۴۲۱۷۱۳:۱۲:۵۶ ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
قطعا تقصیر فرهنگ اجتماعی و ترویج کنندگان این فرهنگ است.
مادرانه۲۴۰۰۸۰۱۱۶:۲۳:۳۱ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
غزل ازدواج مجددکرده بودیعنی درشناسنامه اش مهرطلاق خورده بود؟ پس چطورزنی که طلاق نگرفته ازدواج مجددکرده است؟ یا این موضوع راعنوان میکنندتاقتل راتوجیه کنند؟یا اختلافات خانوادگی بسیارحادبوده است که غزل مجبوربه فرارازخانه میشود ضمناچرامردسوری بوسیله پلیس بین الملل دستگیرنشده است که بازن شوهردارازدواج کرده است وقتی لباس عروسی راهم برای برای اثبات ازدواج می فرستدآیاسندازدواج مجددوجود دارد؟دختر۱۷ ساله یک فرزند داردویکی هم سقط کرده است! زنی که سقط میکندبه استراحت مطلق نیازدارد چطوربلافاصله به ترکیه می‌رود! همانطورکه قدرت داشتندغزل رابرگردانندبرای تنویرافکارعمومی بایدسندازدواج بامردسوری راارائه کنند
ناشناس۲۴۰۱۰۱۸۱۹:۱۲:۲۸ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
مردی سوری به شوهرش گفته خودم به زنت گفتم بچه ات رو سقط کنه و بکشه! این یعنی چی؟ هرکی باشه دیوانه میشه
ناشناس۲۴۰۰۸۱۰۱۶:۳۰:۴۵ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
دروغ میگید اخه دختر ۱۳ ساله از ازدواج بجز پوشیدن لباس عروس چی میفهمه چه درکی از زندگی مشترک و عشق داره اونجا وقتی میری خونه پدر شوهر عملا میشی ی کلفت که تمام کارهای خونه رو باید انجام بدی
ناشناس۲۴۰۰۸۱۷۱۶:۳۴:۵۱ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
خانم خبرنگار بهتر بود که اول تحقیقاتون کامل میکردید ‌بعد می نوشتید فقط با خانواده قاتل صحبت کردید و یک طرفه گزارش دادید این درست نیست در ضمن اسم این خانم مگه مونا نبود ؟
ایرانی۲۴۰۰۸۳۳۱۶:۴۷:۰۴ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
آخیییییی صد حیف و.............. حرفی برا گفتن نمیمونه خدا از سر تقصیراتش بگذره و ببخشدش
ناشناس۲۴۰۳۷۳۵۰۲:۴۶:۴۵ ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
عجب .
ناشناس۲۴۰۴۲۲۰۱۳:۱۶:۱۲ ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
لا اقل اسمتو عوض کن. تو داعش سعودی هستی.
ناشناس۲۴۰۰۸۴۰۱۶:۵۵:۴۹ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
اینستاگرام؟ از شاگردان مصی علینژاد بوده پس شاید که به این روز افتاده البته خدا منو ببخشه اگه قضاوت اشتباه کردم اما عصبانی میشم دخترها رو از راه بدر میکنن به ذلت میکشونن
ناشناس۲۴۰۰۹۱۲۱۷:۵۰:۳۷ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
غزل کیه؟ اسمش مونا حیدری است.
ناشناس۲۴۰۰۹۶۰۱۸:۲۴:۰۷ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
چی بگم والا نباید قضاوت کنیم
ناشناس۲۴۰۰۹۹۱۱۸:۵۵:۰۲ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
دستت درد نکنه خوب کرده
ناشناس۲۴۰۱۰۷۸۱۹:۵۰:۱۰ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
به نظرمن. طلاق راسخت نکنید. تا کسانی. که اینقدر از زندگی خودشان نا راضی هستند راحت جدا سوند بهتر از این همه مشکلات است
ناشناس۲۴۰۱۱۱۹۲۰:۱۱:۰۲ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
داستان تخیلی برای آرام کردن جامعه و عدم اصلاح قانون
ناشناس۲۴۰۱۱۸۸۲۱:۲۰:۴۱ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
واقعا شرم آوره
حسین۲۴۰۱۲۶۷۲۲:۰۷:۵۷ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
قضاوت به این راحتی ها نیست. این قضیه کلی نکات تاریک و روشن دارد
ناشناس۲۴۰۱۲۸۳۲۲:۱۹:۲۲ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
این داستان خیلی لنگ میزنه
ف.خ۲۴۰۱۳۲۰۲۲:۵۱:۵۷ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
خانواده قاتل رضایت خواهد داد و از قصاص می گذرند و خون این دختر بی گناه پایمال خواهد شد.
ناشناس۲۴۰۴۰۶۲۱۱:۱۰:۰۱ ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
بی گناه؟؟؟؟
مجید۲۴۰۱۳۲۳۲۲:۵۵:۴۵ ۱۴۰۰/۱۱/۱۸
امان‌ازفقرفرهنگی این‌شخص‌به‌همراه‌برادرش‌باید صدباراعدام‌بشن‌درملا‌عام تاکسی‌دیگر‌جرات‌چنین‌کاری نداشته‌باشد.
ناشناس۲۴۰۱۵۰۵۰۱:۰۹:۳۱ ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
باید قبل از نظر دادن صحبت خانواده مقتول را هم شنید
ناشناس۲۴۰۱۵۲۸۰۱:۳۳:۰۷ ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
بعضی ها هر کاری بخوان انجام بدن هیچ کس جلودارشان نیست وقتی زنی پا از محدوده شرع بیرون گذاشت اول و آخر بازنده خودشه نه مرد
ناشناس۲۴۰۴۲۲۸۱۳:۲۰:۴۶ ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
زن و مرد هردو باید پایبند اخلاقیات باشند. البته شرع این روزها بازیچه شده
ایرانی۲۴۰۱۵۴۰۰۱:۴۶:۳۴ ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
منم اگه جای اون پسره بودم همین کارو میکردم. زن اگه خیانت کرد باید تکه تکه اش کرد و البته مرد هم همینطور. نباید پسره رو اعدام کنن. خودتونو بذارید ی لحظه به جاش و ببینید چه عذابی میکشیده از دست اون دختره ی هرزه
ناشناس۲۴۰۱۵۸۹۰۳:۱۰:۵۷ ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
یعنی از بدتر میشد چیزی و نوشت و گذاشت توی رسانه؟
ناشناس۲۴۰۱۷۸۶۰۸:۰۷:۲۶ ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
چرا یکطرفه به قاضی میروید؟. این چه جور روشنگری است.؟ معلوم است که به افکار عمومی میخواهد جهت بدهید
ناشناس۲۴۰۴۲۳۳۱۳:۲۲:۲۲ ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
این خانم گزارشگر گویا از نظر احساسی بیشتر مرد است تا زن!
yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. تصاویری از اجرای طرح عفاف و حجاب در تهران

  2. طرح عفاف و حجاب از امروز در تهران

  3. نظرات برگزیده مخاطبان الف: وضعیت حجاب، حاصل کم‌کاری چهل‌ساله است/ باید برای مبارزه با سگ‌های ولگرد فکری کرد

  4. این صدای اقتدار ایران است ...

  5. تنبیه متجاوز آغاز شد /حمله موشکی و پهپادی ایران به اسراییل

  6. نظر باباطاهر عریان درباره دلار !

  7. وحدت ملی با وعده صادق

  8. آنچه اسرائیل در مورد "وعده صادق" نمی گوید

  9. استخوانی در گلوی اسرائیل!

  10. دومین روز بزرگ تاریخ معاصر ایران

  11. آیت الله صدیقی: عذرخواهی می‌کنم که با غفلت و کم توجهی باعث هجمه به ملت ایران شدم

  12. کمی دیر نیست؟

  13. هیات علمی یا کارخانه چاپ مقاله !

  14. اطلاعیه سازمان اطلاعات سپاه در خصوص حمایت از رژیم صهیونیستی در فضای مجازی

  15. «برجام» در موزه تاریخ ؟!

  16. باهنر: نباید به اندازه تورم حقوق ها افزایش یابد/ ۹۰ درصد منتخبان وظایف مجلس را نمی‌دانند

  17. ۲ دلیل برای تشدید "گرانی" در ایران

  18. موجرانی که اجاره بهای زیادی بگیرند، جریمه می‌شوند

  19. حمایت افکار عمومی ایران از حمله به اسرائیل

  20. گانتس: زمان، مکان و شیوه پاسخ به ایران را خودمان تعیین می‌کنیم

  21. خاتمی: پاسخ ايران به جنايت اسرائيل مدبّرانه، شجاعانه، منطقی و قانونی بود

  22. هیچ گاه اعتراف نمی کند، چون...

  23. تصاویری از نمازجمعه تهران به امامت حجت‌الاسلام کاظم صدیقی | کدام چهره‌های سیاسی و نظامی به نمازجمعه رفتند؟

  24. اسراییل چه باید بکند؟ 

  25. منظور: افزایش دائم دستمزدها به ‌رفاه مردم کمک نمی‌کند

آخرین عناوین