در گفتگو با الف مطرح شد ایران و پیامدهای احتمالیِ قدرت گیری مجدد "ترامپیست ها" در آمریکا

گروه سیاسی الف،   4001104050 ۲۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

کارشناس مسایل آمریکا می گوید: «تنش و بحران ها در روابط ایران و آمریکا، ریشه دار و عمیق هستند و حضور مجدد ترامپیست ها در قدرت، فقط بر کیفیت آن ها اثرگذار است و احتمالا آن را تشدید خواهد کرد. در این چهارچوب، اتخاذ راهبردهایی خاص از سوی ایران در مواجهه با آمریکا، یک ضرورت راهبردی است که از همین حالا باید برای آن برنامه ریزی کرد.»

به گزارش الف؛ "جو بایدن" رئیس جمهور دموکرات آمریکا از زمان به دست گرفتن قدرت در کاخ سفید و نهادهای اصلی قانونگذاری آمریکا، دستورکار اصلی خود در عرصه حکمروایی داخلی آمریکا را بر ایجاد و رونق "اشتغال" قرار داده است. این در حالی است که از دهه 70 میلادی، اولویت اصلی بویژه برای بانک مرکزی آمریکا(فدرال رزرو)، "مهار تورم" در این کشور و پایین نگه داشتن نرخِ آن بوده است. این مساله موجب شده که اقتصادِ آمریکا به عنوان اقتصادی که آسیب هایی جدی را از پاندمی ویروس کرونا متحمل شده و در عین حال با چالش هایی نظیر افزایش قیمت نفت نیز رو به رو است، عملا دوره ای از تورمِ فزاینده را تجربه کند. در این راستا، برخی آمارها از تورم 7 درصدی در این کشور خبر می دهند. امری که البته از دیدِ بایدن و بانک مرکزی کنونی آمریکا، کاملا طبیعی به نظر می رسد. با این حال، این مساله بویژه در عرصه سیاست داخلی آمریکا، به یک چالش اساسی برای بایدن و دموکرات ها تبدیل شده و آمارهای محبوبیت آن ها را به نحوی منفی تحت تاثیر قرار داده است. 

در این راستا، بر اساس آخرین نظرسنجی "موسسه گالوپ" در ژانویه سال 2022، تنها 40 درصد از آمریکایی ها از عملکرد بایدن رضایت داشته اند. جدیدترین نظرسنجی ها نظیر نظرسنجی "رویترز/ایپسوس" هم نشان داده اند که تنها 43 درصد از بزرگسالانِ آمریکایی از عملکر بایدن راضی هستند که این میزان پایین ترین حدِ رضایت از وی از زمان ورودش به کاخ سفید است. 

کاهش قابل توجه میزان محبوبیت بایدن که جدای از عملکرد اقتصادی نَه چندان مطلوب وی، ریشه در کهولت سن و وضعیت نه چندان مناسبِ سلامتی او، و همچنین ناکامی های وی در عرصه سیاست خارجی آمریکا نظیر عقب نشینیِ تحقیر آمیز از افغانستان دارد، تا حد زیادی اردوگاهِ دموکرات ها را نگران کرده که مبادا آن ها میدان رقابت را در جریان انتخابات میاندوره ای نوامبر 2022 آمریکا و همچنین انتخابات ریاست جمهوری 2024 این کشور، به جمهوریخواهان واگذار کنند و عملا وارد دوره ای از سستی و ضعف شوند. 

در این میان، اصلی ترین طیف از جمهوریخواهان که هم بایدن و دولت وی را تحت فشار قرار داده اند و هم می‌توانند گزینه جایگزین برای دولت او باشند، "ترامپ" و حامیان وی(ترامپیست ها) هستند. آن ها قویا معتقدند که آمریکایِ کنونی وارد دوره ای از ضعف و رخوت شده و مسوولیت اصلی این موضوع نیز با بایدن و دموکرات‌هاست. در این چهارچوب، اگر جمهوریخواهان و بویژه ترامپیست ها قدرت را در آمریکا به دست بگیرند(چه در نهادهای قانونگذاری آمریکا در سال 2022 و چه در قالب کسب کرسی ریاست جمهوری این کشور در سال 2024)، جدای از تبعاتِ قابل توجه این مساله برای سیاست و حکمروایی داخلی آمریکا، بایستی انتظار پیامدهای قابل توجهِ این مساله را برای عرصه سیاست خارجی این کشور هم داشته باشیم. دراین راستا، یک سوال اساسی مطرح می شود: ملاحظات ایران در مورد احتمال قدرت گیری مجدد ترامپیست ها بویژه در قالب مذاکرات هسته ای جاری و سخت تر شدن احتمال انعقاد یک توافق، بایستی چگونه باشد؟ 

"مهدی فقیه" دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران و کارشناس مسائل آمریکا، در گفتگو با الف، به این سوال پاسخ داده است

حضور ترامپیست ها می تواند موجب شکل گیری بحران های جدید در روابط تهران-واشنگتن شود

به گفته وی مشکلات ایران و آمریکا ریشه دار هستند و پرونده هسته ای ایران نیز به نوعی به این مشکلات و اختلافات اضافه شده است. از 14 نوامبر 1979 و بعد از تصرف سفارت آمریکا در تهران، فرمان "وضعیت اضطراری ملی" در برابر ایران که توسط جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا صادر شده، بلا استثناء از سوی روسای جمهور بعدی این کشور چه دموکرات و چه جمهوری خواه تمدید شده است.

وی تاکید می کند: این امر نشان می دهد که اختلافات ایران و آمریکا ریشه ماهیتی و هویتی دارد. تضادهاي امنيتي ايران و آمریکا در دوران ترامپ تشدید شد و با وجودِ روی کار آمدن بایدن در کاخ سفید هنوز اميدي به پايان آن ها ‌‌وجود ندارد. سند اولیه امنيت ملي آمریکا، بخشي از سازوكارهاي مربوط به كنش معطوف به تعارض با ايران را منعكس مي‌سازد. چنين رويكردي مشابه نقشه راه مخالفان ایران مانند مایک پمپئو است که بر اِعمال فشارهاي امنيتي بيشتري عليه ايران تأکید کرده‌اند. درحالی‌که گسترش این فشارهاي امنيتي منجر به موازنه و همكاري‌هاي منطقه‌اي نخواهد شد، زیرا نظريه موازنه تهديد نه تنها مبتني بر نقش یابی بازيگران منطقه‌اي در برابر ايران است، بلكه انعكاس سياست كنش نيابتي ايالات‌متحده براي محدودسازي قدرت ايران بوده است. در نظریه موازنه تهدید استدلال می‌شود که دولت‌ها به‌سادگی در برابر قدرت دیگر موازنه برقرار نمی‌کنند بلکه در برابر تهدیدهای درک شده موازنه برقرار می‌کنند؛ و نکته دوم این‌که تهدیدها تابعی از قدرت، مجاورت جغرافیایی، توانایی تهاجمی و اهداف و نیات درک شده معرفی می‌شوند.

فقیه می گوید: تداوم فرايند موازنه تهديد و موازنه قدرت در سياست راهبردي آمریکا نسبت به ايران رقابت‌هاي منطقه‌اي ايران و آمریکا را تشديد نموده است و از سياست كنش هيبريدي براي محدودسازي قدرت ايران استفاده ‌شده است. نشانه اصلي كنش هيبريدي را مي‌توان در پيوند موازنه قدرت و موازنه تهديد براي محدودسازي نقش راهبردي ايران دانست. آمریکا روند موازنه قدرت را ‌‌‌بر اساس ابتكار خود ادامه داده، در‌حالي‌كه موازنه تهديد ‌‌‌بر اساس ائتلاف‌هاي منطقه‌اي مقابله‌كننده با ايران شکل‌گرفته است. به همان ‌شیوه ای كه ايالات‌متحده آمریکا در روند برجام، قابليت راهبردي ايران را كنترل نمود، از سازوكارهاي موازنه تهديد در فروش تسليحات به عربستان و پيوند كشورهاي عربي با اسرائيل جهت ‌محدودسازي قدرت منطقه‌اي ايران بهره گرفت.

به گفته وی هر يك از نشانه‌هاي یادشده، بخشي از چالش‌هاي امنيتي و راهبردي است كه در سال‌هاي گذشته به وجود ‌‌‌‌‌آمده و به گونه تدريجي تكامل پیدا کرده است. تشديد تضادهاي ايران و ايالات‌متحده مربوط به دوراني است كه منحني موازنه قدرت و موازنه تهديد با يكديگر تلاقي پیداکرده است؛ و در چنين شرايطي تضادها تشديد مي‌شود. ترور سردار سليماني را مي‌توان يكي از نمادهاي اصلي تلاقي شاخص‌هاي موازنه قدرت و موازنه تهديد در روابط ايالات‌متحده آمریکا با ايران دانست. در چنين شرايطي، زمينه براي افزايش تضاد و شكل‌گيري اقدامات انتقامي در فضاي كنش متقابل به وجود مي‌آيد.

انگاره های هویتی، متغیرهای اصلی در تحلیل تقابل ایران و آمریکا هستند

فقیه تصریح می کند: دولت‌ها کنشگرانی اجتماعی به شمار می‌آیند که ‌‌‌بر اساس "منطق تناسب" یعنی متناسب با هویت خود عمل می‌کنند. بر این اساس، وقوع انقلاب اسلامی در ایران باعث تکوین هویت جدیدي براي این کشور در عرصه داخلی و خارجی شد؛ هویتی که براي دولت جمهوري اسلامی ایران افزون بر وظیفه صیانت از استقلال، آزادي و منافع ملی کشور، دربردارنده مسئولیت‌ها و تکالیف فراملی در چارچوب نقش‌های متعدد فراملی است و یک نظام ارزشی یا یک قالب فکري جدید پدید آورد. از آنجایی‌که ‌قدرت‌هاي بزرگ از سازوكارهاي جنگ و تهديد استفاده مي‌كنند، بنابراين طبيعي به نظر مي‌رسد كه چنين سازوكارهايي منجر به شكل‌گيري محدوديت‌هايي براي ايران شود. ‌آنچه ايالات‌متحده در چارچوب «تداوم سياست مهار» به کار گرفته را مي‌توان به‌عنوان بخشي از نشانه‌هاي رفتار بين‌المللي براي محدودسازي قدرت ايران در محيط منطقه‌اي و سياست بين‌الملل دانست.

از نظر وی الگوي رفتاري ايران در برابر آمریکا نيز مبتني بر نشانه‌هايي از مقاومت و تداوم چالش بوده است. انقلاب ايران نيز همانند سياست خارجي آمریکا زمينه شكل‌گيري كنش هويتي در برابر ‌قدرت‌هاي بزرگ را به وجود آورد. به همان‌ نحوی كه آمریکا با سياست كشورهاي انقلابي تعارض دارد و آن ‌‌را عامل برهم خوردن موازنه قدرت مي‌داند، ايران نيز نقش ‌قدرت‌هاي بزرگ به‌ویژه ايالات‌متحده كه از جايگاه فرادستي ساختاري در نظام بين‌الملل برخوردار است را موردانتقاد قرار داده است؛ و سياست‌هاي آن ‌‌كشور را به‌عنوان چالشي در برابر عدالت مي‌داند. در چنين فرايندي طبيعي به نظر مي‌رسد كه زمينه براي به‌كارگيري سازوكارهاي مبتني بر «كنش ارتباطي سازنده» در روابط ايران و آمریکا به وجود نيايد. علت اصلي آن ‌‌را مي‌توان در انگاره‌هاي متفاوت نسبت به سياست جهاني (در کل جهان‌بینی متفاوت) دانست.

ضرورت‌هاي راهبردي ایران در برابر آمریکا

مهدی فقیه تاکید می کند:  ضرورت‌هاي راهبردي ايجاب مي‌كند كه ایران در برابر سياست تهاجمي و ديپلماسي اجبار آمریکا(سیاست هایی که احتمالا با حضور مجدد ترامپ و ترامپیست ها در قدرت تشدید نیز می شوند) از ابزارها و نوعی سیاست خارجی استفاده کند كه دارای ویژگی‌های زیر باشد:

1. ماهيت نامتقارن داشته باشد؛ 2. بخشي از مزيت نسبي ايران باشد؛  3. بتواند اثربخشي لازم را در برابر آمریکا و ساير کشورها در گروه 1+5 را داشته باشد. بهره‌گيري از سازوكارهايي همانند خروج از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان.پی.تی) شكل جديدي از محدوديت‌هاي اقتصادي و راهبردي عليه ايران را ايجاد مي‌كند. در شرايطي كه ايران ذخاير راهبردي و منابع سازنده خود را در چارچوب برجام از دست‌داده است، سازوكارهاي فرانهادي، چالش‌هاي شدیدتری را عليه ايران ايجاد مي‌كند.

این کارشناس مسایل آمریکا معتقد است: باید توجه داشت که امنیت در خاورمیانه اغلب به ‌عنوان تابعی از متغیرهای نظامی و ساختاری مورد توجه قرار گرفته است. بیشتر تحلیلگران هنوز در وضعیت فکری جنگ سرد بسر می‌برند و با استفاده رهیافت واقع‌گرایی بیش‌ازحد بر ساختارهای سیستم، الگوهای اتحاد، ساختار نیروها، توزیع نسبی توانایی‌ها و هزینه‌های نظامی برای تبیین وضعیت امنیتی و سیاست‌های کنشگران اصلی در نظام‌های‌ امنیت منطقه‌ای و جهانی متمرکزشده‌اند. سیاستمداران هم درگیر جنگ «فرصت» شده‌اند که زمانی اتفاق می‌افتد که رهبران تخمین بزنند از توانایی نظامی برتر، دست‌کم در کوتاه‌مدت برخوردار هستند و فرض می‌کنند که استفاده از زور توسط آن‌ها با مقاومت کشورهای دشمن و رقیب و یا مخالفت جدی کشورهای متحد آن‌ها مواجه نخواهد شد.

از نظر او بحران امنيتي خاورميانه در دومين دهه قرن 21 گسترش قابل‌توجهی پيدا كرده است. وجود بحران‌های امنيتي خاورميانه ازجمله عوامل مهم تأثیرگذار بر روابط متقابل ايران و آمریکا است و باید به مديريت این بحران‌ها که هم تحت تأثیر چالش­هاي منطقه‌­اي قرارگرفته و هم بر روابط ايران و آمریکا تأثیر داشته است، توجه شود. تشدید رقابت قدرت‌های بزرگ در خاورمیانه و تحرك ژئوپليتيك کنشگران منطقه‌ای مانند اسرائيل، عربستان، طالبان، گروه‌های تکفیری، مي‌تواند چالش‌های امنيتي در روابط ايران و آمریکا را در سال‌‌‌هاي آينده افزايش دهد. مساله ای که در صورت حضور مجدد ترامپیست‌ها در قدرت در آمریکا، می تواند فصل جدیدی از روندهای تنش زایی را میان تهران و واشنگتن ایجاد کند.