«از کشتی نوح چه خبر؟»
نوشته: سید مهدی شجاعی
ناشر: کتاب نیستان، چاپ اول 1400
32 صفحه، 89000 تومان
***
قصههای مذهبی و آیینی اگرچه به خاطر ماجراهای آموزنده و روشنگر و در عینحال پر فرارونشیب خود، مورد علاقه ی کودکان و نوجوانان واقع میشوند، اما مهارت در عرصهی روایت، به جذابتر کردن آنها و پذیرفتهشدنشان در میان این گروه سنی، نقش تعیینکنندهای دارد. سید مهدی شجاعی نویسندهای است که در اینباره تجارب قابل توجهی دارد. او در کنار نگاه تئاتری و نمایشگونه به داستانها، تحقیقاتی گسترده در زمینهی داستانهای آیینی و روایتهای دینی نموده و در این وادی بسیار قلم زده است. از جمله مورد اقبالترین آثار او در این عرصه کتاب «فصل خوب پیوستن» است که قصهای را در حاشیه ی واقعهی کربلا روایت میکند و با یکی از یاران امام حسین در سفری برای کشف حقیقت همراه میشود. زبان ساده و صمیمانهی سیدمهدی شجاعی و روش نزدیک شدناش به ماجراها معمولا به گونهای است که داستانهایش را برای کودکان و نوجوانان خواندنی میکند. این ویژگی در کتاب اخیر او برای نوجوانان، «از کشتی نوح چه خبر؟»، کاملاً بارز است.
کتاب از جذابیت گرافیکی خاصی برخوردار است که حاصل تلاش فرهاد جمشیدی، طراح و تصویرپرداز کتابهای کودک و نوجوان است. نکتهی جالب در این طراحی توجه ویژهی آن به چهرهپردازی است. اغلب صفحات کتاب حاوی چهرههایی از نوح پیامبر، پیروان او، مردم قومش و حیواناتی است که با او وارد کشتی شدند. تصویرگر به جزئیترین عناصر چهره و تن آنها توجه داشته و گویی از خلال یک ذرهبین آنها را دیده و به تصویر کشیده است. در اغلب صحنههای کتاب ریزترین بخشهای صورت، فیگور آدمها و مناظر را میتوان دید. رنگآمیزی با درجهی وضوح بالا نیز به برجستهتر شدن نقشها در این کتاب کمک شایانی کرده است. تصویرگر تلاش کرده در چهرهی هریک از شخصیتها نوعی از هیجانات و عواطف را به نمایش بگذارد و آنها را در چنان سطحی از بزرگنمایی قرار دهد که برای مخاطب نوجوان جالب توجه باشد. در صفحاتی نیز سیاه قلمی از چهرهی شخصیتها را طراحی نموده که با صفحهی مقابلشان نوعی تفاوت رنگ و تنظیم نور ایجاد میکند که باز هم از منظر یک بینندهی نوجوان میتواند جذابیت داشته باشد و حتی به نوعی آموزش طراحی چهره برای این گروه سنی باشد.
نگاه متفاوت سید مهدی شجاعی، نویسندهی این کتاب، به داستان پیامبران رنگی تازه به روایت قصهی حضرت نوح بخشیده است. او تلاش کرده داستانی کهن را در قالبی امروزی برای نوجوانان تعریف کند. نثر کتاب حاکی از انتخابی دقیق و اندیشیده در کلمات است، به گونهای که مخاطب از همان ابتدا با سبکی نوین در حکایت مواجه میشود و گویی قرار است که ماجراهایی را ببیند که در عصر او اتفاق افتادهاند. به همین علت است که احساس فاصله تاریخی زیادی با آن در او بهوجود نمیآید. نحوهی روایت با کمک طراحی تصویری که همخوانی و تناسب بسیار نزدیکی با آن دارد، شخصیتها را پویا و جاندار پیش چشم خواننده مجسم میکند و همراهی با داستان را به حداکثر میرساند.
شجاعی در این قصه تلاش میکند چشمانداز تحلیلی متناسب با سن مخاطب نوجوان را به روی او بگشاید تا در کنار لذت از یک داستان، به ارزیابی آن از نقطهنظر تاریخی و اجتماعی نیز بپردازد. نویسنده نیمنگاهی نیز به تقویت تفکر انتقادی نوجوان دارد. مقایسهی جامعهای که حضرت نوح در آن میزیسته با خصوصیات اجتماعی امروزی و نیز تجزیهوتحلیل شخصیتهای مختلف در چنین جامعهای بدین منظور است که در این داستان گنجانده شده و آن را از سایر روایتهای مرتبط با این قصه در کتابهای دیگر متمایز نموده است.
تمثیل در این کتاب به فراخور درک نوجوانان تدوین شده است. مسألهای که به نظر میآید در ادبیات نوجوان کمتر مورد توجه بوده و آنها را به همینخاطر از برقراری ارتباط با قصههای تمثیلی دور کرده است. علت آن شاید بهرهگیری اندک نویسندگان حوزهی نوجوان از امکانات گستردهی داستانهای تمثیلی باشد که موجب میشود آنها اینگونه حکایات را نه با نگاهی فرازمانی و دارای قابلیت تعمیم به عصر خود بدانند و نتوانند کاربرد چندانی برای آنها در زمانهی حاضر بیابند. شجاعی اما همواره به این بُعد از قصهها و امثال و روایات دینی و آیینی توجه داشته و در داستاننویسی برای نوجوانان آن را اغلب لحاظ کرده است. او با بهکاربردن شگردهای تازه در روایت فاصلههای اقلیمی، تاریخی و فرهنگی را در قصههای خود به حداقل رسانده و بههمینخاطر مخاطب را به خوانشی امروزی از قصههای تمثیلی نزدیکتر کرده است. او تلاش میکند به نوجوان تصویری از بازماندگان توفان نوح بدهد. بازماندگانی که دور و غریبه نیستند. در میان خود ما و جامعه ی امروزیمان جا گرفتهاند و او به خوانندهاش کمک میکند تا آنها را بازشناسد. خواندن کتاب او برای نوجوان تجربهای نو از مطالعهی آثار تمثیلی را به همراه دارد و او را واخواهد داشت تا به تحقیق و تحلیل دامنهداری که از این کتاب فراتر میرود دست بزند.
«در میان مردم کافر راه میرفت، توهینها و تهمتهای آنها را میشنید و با زبانی مهربان به آنها میگفت: "این خداست که به شما همه گونه نعمت بخشیده است، دست از پرستش بتهای ناتوان بردارید و به خدا ایمان بیاورید. رحمت و بخشش خدا زیاد است و عذاب خدا هم سخت است." و آنها با نادانی و لجبازی فریاد میکشیدند: "اگر خدای تو قدرت دارد بگو عذابش را نازل کند." نوح گفت: "اگر عذاب بیاید دیگر راهی برای برگشت نمیماند" و آنها نمیشنیدند، نمیفهمیدند و باور نمیکردند.»