«دوست من»
نویسنده: ژوئل پومرا
مترجم: فریده مشتاقی- آرزو حسینقلی
ناشر: قطره، چاپ اول: پاییز 1399
72 صفحه، 17000 تومان
***
تئاتر فرانسه نیز مثل دیگر ژانرهای ادبی دوران معاصر، مورد دگرگونیهای فراوان قرار گرفته است. نمایشنامههای فرانسوی اواخر قرن بیستم تا کنون که چهرۀ تازهای از درام کنونی این سرزمین را دارند، مانند محدودهای ناشناخته نیازمند کشف و شناسایی عمیقاند. این نمایشنامهها آثاری را در برمیگیرند که با آنچه تئاتر مدرن خوانده میشود متفاوتند؛ در هیچ مکتبی نمیگنجند و هیچ عنوانی را نمیتوان بر آنها اطلاق کرد؛ چرا که نه اجتماعی، نه تفریحی و نه سیاسیاند.
ویژگی ژوئل پومرا نویسنده و کارگردان فرانسوی که سال 1990 کمپانی برویار را بنیان گذاشت، این است که فقط نمایشنامههای خودش را به روی صحنه میبرد. وی بر این اعتقاد است که در کار نمایش سلسله مراتب وجود ندارد و کارگردانی و متن نمایشنامه همزمان در حال تمرین و تکرار ساخته و پرداخته میشود. در نمایشنامههای پومرا که همواره خودش را «نویسندۀ نمایش» تلقی میکند واژهها در جستوجوی یکدیگرند و جملهها و عبارات هجوم میآورند تا یکدیگر را در هم بشکنند و ناگفتهها و اسرار پنهان را عیان کنند.
ژوئل پومرا که در نمایشنامههایش از واقعیت زندگی معاصر الهام گرفته و از جنبههای مختلف مادی و عینی و تخیلی به این موضوع میپردازد، نخستین اثرش را با عنوان «قطبها»، در سال 2002 منتشر کرد. وی آثار بسیاری آفریده که از میان آنان برای «بازرگانان»، «اتاق سرد من»، «برای این کودک» و «اتحاد دو کره» جوایز متعددی دریافت کرده و همچنین جایزۀ بزرگ تئاتر فرانسه را نیز برای مجموعۀ آثارش از فرهنگستان فرانسه گرفته است. او در سه نمایشنامۀ «قطبها»، «دوست من» و «به لطف چشمانم» شخصیتهای عادیای را به صحنه برد که با مسئلۀ تحقق خود و مسئلۀ افرینش هنری همچون زندگی روبهرو میشوند و تناوب گذشته و حال، واقعیت و رویا و تشویش شخصیتها در دنیای پیرامون آنان حسی از غرابت آفریده است.
«دوست من» داستان مرد جوانی را حکایت میکند که در رویاهایش فیلم دوست دوران کودکیاش را که از دنیا رفته، بازسازی میکند؛ فیلمی که هرگز کسی آن را ندیده است. این ماجرا در یک شهرستان کوچک رخ میدهد و متن بازنویسی از نمایش «رویدادها»ست که سال 1994 در تئاتر «من دُر» به کارگردانی ژان کریستیان گرینوالد اجرا شده است. نمایشنامه نُه شخصیت دارد و در 36 صحنه نوشته شده است.
ویژگی اصلی «دوست من» متنمحور بودن آن است که در سایر آثار پومرا و همینطور نوع جدید تئاتر فرانسه که از آن سخن رفت، وجود دارد. در واقع نوعی ساختارشکنی در نوشتار این اثر وجود دارد که خوانش، درک یا به احتمال بسیار ترجمۀ آن را نیز دشوار میکند و به عبارتی بیشتر همه چیز در زبان نمایشنامه اتفاق میافتد نه در اتفاقات روی صحنه. از این رو در چنین اثری نباید به دنبال قصه بود، بلکه بیشتر باید در کمین اتفاقی بود که در زبان رخ میدهد. شیوۀ روایت نیز به گونهای است که از روال خطی میگریزد و هیچ آغاز و پایانی بر آن متصور نیست. گاهی متن در لابهلای خود معنایی را نهان میکند که باید با رسوخ به لایههای زیرین به آن دست پیدا کرد.
شخصیتهای «دوست من» غالباً عادیاند و نقشی جز اینکه شاهد و نظارهگر وضعیت بوده و آن را گزارش بدهند، ندارند؛ اما در عین حال میتوان گفت این نمایشنامه انسانمحور نیز هست؛ به گونهای که در آن از تیپسازی پرهیز شده است. آنری، یار آنری، مادر ژُرژ، پدر، برادر ژُرژ، ژرژ، یار ژُرژ، مرد فیلم و زن فیلم به عنوان شخصیتهای این نمایشنامه، روی صحنه سخن میگویند اما گویی شخص دیگری این زبان را برای آنها انتخاب کرده و آنها فقط به حرف در میآیند.
گفته میشود تئاتر تنها هنری است كه در تمام اَشكال آن نیاز به وجود تماشاگر وجود دارد و این اصل بر خلاف هنرهای دیگری است كه هنرمند شاید تصور كند تنها برای پاسخ به نیاز شخصی خودش به اجرای یك اثر هنری میپردازد. به نظر میرسد برای نمایشنامۀ «دوست من» تماشاگر یا خواننده مخاطبی محسوب میشود که با تمام حسهای برانگیخته و بیدار در کمین معناست و ذهنش پیوسته درگیر دریافت است. در حقیقت مخاطب در تولید معنا با آفرینندۀ اثر شریک میشود و این همان اتفاقی است که در رمان نو نیز میافتد و البته که نقش مخاطب تئاتر در مقایسه با رمان بسیار دشوارتر و پیچیدهتر است.
ژوئل پومرا تماشاگر را در مرز تخیل و واقعیت سرگردان میکند و به همین علت ابهاماتی نیز در متن ایجاد میشود که پرسشبرانگیز است. او دنیایی را به تصویر میکشد که در آن انسان مدرن سرگشته در پی مفهوم گمشدۀ زندگی دچار ترس، اضطراب، فرسودگی و در نهایت کلافگی میشود و سرانجام از خود میپرسد چه اتفاقی افتاد؟ نوسان بین خیال و واقعیت مخاطب را آرام نمیگذارد. گفتار او در عین حال که پراکنده و متاقض با واقعیت است اما مخاطب را به کار میگیرد تا پارههایی از واقعیت مستور را بازسازی کرده و بپذیرد؛ چرا که میداند تنها در هنر نمایش است كه خلاقیت نمایشی با حضور تماشاگر به كمال میرسد و شاید همین امر نقطۀ درخشان رسالت تئاتر در ارتباط با مخاطب باشد.