«دنیایی رو به دگرگونی»
نوشته: میخائیل گورباچف
ترجمه: شهرام همتزاده
نشر نیستان، چاپ اول 1400
384 صفحه، 93000 تومان
****
میخائیل سرگئویچ گورباچف، هشتمین و آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی و جوانترینشان بود. او دبیرکلی حزب کمونیست را از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ عهدهدار بود. دقیقاً در دورهای که شوروی در اوج نیاز به تحول قرار داشت. پس از استالین، خروشچف سعی در ایجاد تغییراتی در نظام سیاسی و اقتصادی کشور داشت. شاید گورباچف جوان که با نهایت اشتیاق در پلنومهای حزب شرکت میکرد و به دنبال طرحهایی برای تغییر و گشایش شرایط موجود در زمان خورشچف بود، کمتر به مخیلهاش راه میداد که زمانی بخش اعظم دگرگونیهای شوروی را در دورهی زمامداری خود ببیند و با این تحولات مملکت پهناور شوروی متحد را به کشورهای مشترکالمنافع گره بزند. رویدادهایی که در مرز میان دو قرن اتفاق افتاد و توفانهایی در این سرزمین برانگیخت که عبور از آنها به اعتراف بزرگان سیاست، در دستان با کفایت دولتمردانی همچون گورباچف بود. چنانکه در تاریخ معاصر شوروی نام او را همردیف وطنپرستی و نجات روسیهی نوین میدانند.
هنگامی که گورباچف در مراسم خاکسپاری چرنینکو حاضر میشود و بهعنوان دبیرکل جوان و تازهنفس حزب کمونیست، اولین سخنرانی رسمیاش را ایراد میکند، در همان کلام آغازین حرف از تغییر میزند. او میگوید دورهی تازهای از تغییر شروع شده است که به معنای اعلام همکاری برای گسترش صلح با کشورهای قدرتمند جهان و آغاز تعاملی نو با آنهاست. او در این زمان، در دوران تازهای از جنگ سرد میان بلوک شرق و غرب بود. نمیخواست همانند اسلاف خود رویکردی تهاجمی به غرب داشته باشد و از در همکاری و مذاکره درآمده بود. به نظرش رفتار حاکمان پیشین شوروی در عرصهی بینالمللی تنشآفرین بود و چیزی جز تهدیدات بیشتر علیه مردم شوروی نبود. اوج این تنشها به دورهی خروشچف اختصاص داشت. زمانی که او به شکلی افسارگسیخته درصدد صفآرایی در مقابل غرب بود. توسعهی زرادخانهها، تجهیز نظامی کشورهای کمونیست آمریکای لاتین اعم از کوبا، برای ایستادن در مقابل آمریکا و متحدان اروپاییاش از جمله سیاستهایی بود که این جانشین سالخورده، اما بهشدت خشمگین و کمطاقت استالین، دنبال میکرد. گورباچف تداوم این سیاستها را برای انسانی که پا به قرن بیست و یکم خواهد گذاشت مضر و خطرناک میدید. به نظر او شوروی با پیش گرفتن چنین روالی منزویتر و مستبدتر میشد. بنابراین نیاز بود که در گام اول تغییری در معادلات جنگ سرد بهوجود آورد. بیشتر دورهی او در عرصهی سیاست خارجی به مذاکره و تعدیل روابط با غرب و رفع سوء تفاهمها و خصومتهایی گذشت که بر سر بلوکهای شرق و غرب سالها سنگینی میکرد. تبلیغات رسانهای گسترده، عملیات جاسوسی بلندمدت، تحریمها، رقابتها در عرصههای مختلف دیپلماتیک، برای چند دهه روابط میان این دو قطب بزرگ سیاسی جهان را تیره و تار کرده بود. گورباچف از همان ابتدا نوید اصلاح این فضای متشنج را داد و در آن با شواهدی که خود در کتاب ارائه میکند، قدمهای مؤثری برداشت.
اما در عرصهی سیاست داخلی نیز دست گورباچف خالی از طرحها و برنامههای بلندمدت اصلاحی نبود. اصلاحات اقتصادی که او بنیان نهاد، «پروسترویکا» نام گرفت. این برنامه از سال 1987 در شوروی کلید خورد و منجر به تغییرات عمدهای در سیستم اقتصادی گرفتار رکورد و ورشکستگی شوروی آن روزها شد. در عرصهی سیاسی نیز، او اصلاحاتی موسوم به «گلاسنوست» را پی گرفت که به معنای آب شدن یخها و توسعهی آزادیهای سیاسی و مدنی و تلاش برای فرونشاندن آتش جنگ سرد در شوروی بود. در پلنوم سال 1985 او از اتحاد اروپا و «خانهی مشترک اروپایی» سخن گفته بود و وعده داده بود که شوروی را به اروپا و غرب نزدیکتر کند و عادیسازی و اعتدال را در امور سیاسی پیش گیرد.
گورباچف برای دو دههی بعد از خود برنامههای بسیاری را طراحی کرده بود. بسیاری از آنها، از جمله اصلاح ساختار سیاسی شوروی تا مراحل چشمگیری پیش رفتند. اما دستهای وقایع بودند که فرمان این کشتی عظیم را از دست او خارج کردند و شوروی و کل اروپا را در تلاطمی عمیق فرو بردند. بزرگترین این وقایع، فاجعهی اتمی چرنوبیل بود که به اعتراف خود گورباچف، نقطهی آغاز فروپاشی شوروی به شمار میآید. اما او که از آغاز راه توفان به خود کم ندیده بود، تلاش کرد تنشها را در دوره ی خود به حداقل ممکن برساند. از منظر او سرزمین روسیه این تحولات را باید به خود میدید تا پا به هزارهای تازه میگذاشت. گرچه او به بسیاری از دگرگونیها خوشبین بود، اما روند حل بحرانهای سیاسی را به نفع شکلگیری نوعی نوین از تمامیتخواهی در روسیه میدید. پیشگوییِ این سیاستمدار کهنهکار، دو دهه بعد محقق شد.
«باید با علم به اینکه خواهان چیزی هستی مذاکره کنی و برای خودت و طرف مقابلت شرایط بنبست ایجاد نکنی. ما به اینکه برخی مذاکراتمان سالها و بلکه حتی دهها سال طول بکشند، عادت کردهایم و هیچکس از این موضوع اظهار ناراحتی نمیکند. ولی این دیگر خوابآلودگی نیست، بلکه خوابی کاملا عمیق است. شاید بعضی غربیها هم از این موضوع بدشان نمیآید. البته که نباید شتابزده کار کرد، همانطور که تعلل ساختگی هم نباید در کار باشد.»