«مبارزه علیه وضع موجود»
نویسنده: سابینه فون دیرکه
مترجم: محمد قائد
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1399
304 صفحه، 62000 تومان
***
معرفی کتاب را با بیان یک داوری آغاز میکنم: «این کتاب خیلی خوب است.» این جمله را اصلاً کلی و کلیشهای ندانید. کتاب خیلی خوب واقعاً کمیاب است. کماند کتابهایی که بسیار جدی و آموزنده باشند و برای وضعیت بالفعل ما درسهایی مهم و کاربردی ارائه کنند. البته این کتاب یک موضوع جزیی را در کشوری خاص و در برههای معین بررسی میکند. این امر باعث میشود خواننده تصور کند با مباحثی بیربط سروکار دارد. شاید در ظاهر اینطور به نظر برسد. اما خوانش دقیق و درست کتاب آن تلقی اولیه را کنار میزند. البته خوانش دیگری هم ممکن نیست؛ زیرا کتاب از آن نوع نوشتههاست که برای مخاطب عام نیست. فقط کسانی که به نحو تخصصی و عمیق با علوم انسانی سروکار داشته باشند، میتوانند از این کتاب بهره ببرند و فراوان بیاموزند. نویسنده دانش تخصصی خواننده را پیشفرض گرفته است. بدون دانستن بسیاری چیزها مطالعۀ کتاب سخت و طاقتفرسا میشود. اما برای دانایان برعکس است؛ بسیار شیرین و لذتبخش. این کتاب نوعی جمعبندی و سنتز بسیاری از دانستههای پراکنده است.
مسئلۀ اصلی این است: جوانان هیچکارۀ عاصی و ناراضیِ دیروز بهعنوان کارههای حکومتیِ امروز همان شعارها و آرمانهای گذشته را عملی میکنند؟ آیا آنها با جوانان هیچکارۀ معترضِ امروز همانگونه رفتار میکنند که سالها سال قبل دوست داشتند با آنها رفتار شود؟ به عبارت دیگر، مبارزه علیه وضع موجود با تغییر و جابهجایی افراد و نسلها و کارها و سِمَتها چه سرنوشتی پیدا میکند؟ البته نویسنده این مسئله را با این کلیت بررسی نکرده است. وی از همان ابتدای کار یکراست به سراغ موضوع مشخص خود رفته است؛ سرنوشت جنبش دانشجویی در کشور آلمان، آن هم در بازۀ زمانی 1955-1985 میلادی. نکته اینجاست که چگونگی این تحقیق و بررسی، با آنچنان کیفیتِ بالایی انجام شده که بیشتر یافتهها را میتوان تعمیم داد. نویسنده آن موضوع جزیی را با چنان دقت و عمقی بررسی میکند که از یک طرف به مبانی و ریشهها نقب میزند و از طریف دیگر تا پیامدها و نتایج دور آن را هم واکاوی میکند.
جامعۀ آن روز آلمان هم، مثل همۀ جوامع دیگر، کلیتی یکدست نبود. بلکه گسترهای متلون و گوناگون بود که گروههایی متنوع را شامل میشد. هر کدام از آنها خردهفرهنگ خاص خود را داشت. این خردهفرهنگها در کنار یکدیگر ساکن و آرام نبودند، بلکه بهقصد تسلط، با یکدیگر منازعه میکردند. به دیگر سخن، مبارزۀ سیاسی با حکومت مستقر در نهایت به مخالفت فرهنگ بدیل با فرهنگ مسلط منجر شد. از این رو، نویسنده رابطۀ وثیق و پیچیدۀ فرهنگ و سیاست را بهخوبی بررسی میکند.
مخالفت با وضع موجود یک جنبش واحد نبود. جنبشهای مختلفی بودند که با هم تعارض داشتند و با هم درگیر میشدند. نویسنده این جنبشها را همهجانبه بررسی میکند. چراکه صرفاً حرکتهای اجتماعی عملی نبودند، بلکه پشتوانههای نظری و فرهنگی داشتند و در باطن تبدیل میشدند به نزاع فرهنگها. به عبارت دیگر، این جنبشها با هنر، ادبیات و فلسفهای خاص خود گره خورده بودند. برای نمونه، آنها از فلسفۀ اعضای مکتب فرانکفورت، همچون آدورنو و مارکوزه، تغذیه میکردند. به همین دلیل، نویسنده هنر، ادبیات و فلسفۀ آن جنبشها را نیز مبسوط بررسی میکند. همچنین به نشریات خاصی میپردازد که آن ذهنیت و طرز فکر را بازتاب میدادند. با توجه به این، یکی از مزایای این کتاب آموختن نحوۀ مواجهه با جنبشهای اجتماعی است. یعنی علاوه بر کنشهای عملی، باید آنچه را که در ذهن افراد میگذرد نیز خوب و همهجانبه فهمید. از این رو، این کتاب اثری چندلایه بهحساب میآید. در ظاهر به مسئلهای اجتماعی-سیاسی میپردازد، اما در لایههای عمیقتر، فرهنگ بررسی میشود؛ فرهنگ نخبگان، فرهنگ دانشگاهی، فرهنگ بورژوازی، ادبیات فاخر، ادبیات سیاسی، روزنامههای اپوزیسیون و... . ریزهکاریها و ظرایفی در این متن هست که در جاهای دیگر یافت نمیشود. این موارد محدود به حوزۀ خاصی نیستند و مرتبطند با فرهنگ، سیاست، ادبیات، فلسفه و جامعهشناسی. پای روانشناسی هم به میان میآید. بهعلاوه، با ارتباط آن حوزهها با یکدیگر نیز مرتبط هستند! لذا این کتاب یک تحقیق بینرشتهای یا چندرشتهای است. نتیجۀ این تحقیق هم کتابی است که ارزش دارد بارها و بارها خوانده شود.
در همین بازخوانی میتوان مباحث کتاب را پاسخهایی برای آن مسئلۀ کلی، یعنی عاقبت اعتراض علیه وضع موجود، هم لحاظ کرد. اهمیت این مسئلۀ کلی هم بر کسی پوشیده نیست. تقریباً همۀ کشورها چنان جنبشها، آرمانها و اعتراضهایی را تجربه کردهاند و میکنند. این نوع جنبشها غالباً بدون شناخت و آگاهی به صورت جریانهایی کور و بیهدف بهراه میافتند. عملکردشان هم طبیعتاً کورکورانه است. جنبۀ سلبی و مخرب پیدا میکنند و اغلب بدون نتیجۀ محصَّل به پایان میرسند و فقط تلی از ویرانی انسانی و غیرانسانی پشت سر خود بهجا میگذارند. هیاهو بر سر هیچ. پتپت کردن و سپس خاموشی هارتوپورت. صدالبته هر جنبش و جریانی گمان میکند موردی استثنائی و منحصربهفرد است، اما واقعیت این است که مشابه زیاد دارد. جنبشهای دانشجویی، جریانهای رادیکال، آرمانخواهی انقلابی و اعتراضات تندوتیز همگی مسبوق به سابقه هستند. لذا درس گرفتن از تجربههای دیگران هزینهها را پایین میآورد و احتمال موفقیت را هم بیشتر میکند. خلاصه اینکه آن جریان سیاسی-فرهنگی مخالفت با وضع موجود درسها و نکتههای فراوان مهمی در بر دارد. حیف است که آنها را نیاموزیم؛ نکتههایی مثل این:
«هابرماس به دانشجویانِ مخالف به سبب تفسیر غلطشان از مارکسیسم (به نظر خودش)، ارزیابی نادرست از موقعیت سیاسی و اجتماعی در آلمان و خودفریبیشان بهعنوان پیشتازان انقلاب حمله میکرد. اما انتقادش از طرز اعتراض جنبش دانشجویی و کودکانه نامیدنِ آن بود که سبب بیشترین خشم و خروشِ نسل 1968 شد. هابرماس ادعا کرد که اعتراض دانشجوها نشان از آن نوع خلطِ واقعیت و خیال دارد که مشخصۀ بچههاست. به نظر او بُعد عاطفی و حسیِ اعتراضِ دانشجویی بیمارگونه و غیرمنطقی است. هابرماس از دانشجویان میخواست که در عوض، با کار در جهت ایجاد گفتمانی صِرفاً عقلی و عاری از هر نمادگراییِ مملو از عاطفه و تخیل، که جنبش دانشجویی در اوایل از آن بسیار استفاده کرده بود، به برنامۀ روشنگری صادق بمانند.
رایموت رایشه، یکی از دانشجویان فعال، در پاسخ به هابرماس مفهومی از حساسیت جدید را مطرح کرد. رایشه، همگام با مارکوزه، علاوه بر تخیل، مشروعیت بُعد احساسی در تجربیات انسانی را نیز تأیید کرد و نتیجه گرفت که احساس در سیاست هم مشروعیت دارد. از نظر او توان ارزیابی واقعبینانۀ موقعیتی سیاسی و نیز درک سریع آن به منظور تصحیح آن به کمک تخیل، بخشی از حساسیت جدید است. لازمۀ پرورش چنین تواناییهایی هرچه یکپارچهتر کردنِ گرایشهای عاطفی است که فرهنگ امروزی هنوز به آنها راه نداده است.»
*دکترای فلسفه