تکه‌های بچگی!

احمد راسخی لنگرودی،   4000404078

داخل کتابفروشی که شدم عباس آقا تنها بود. مرا که دید از باب احترام از جای برخاست. مثل همیشه خنده ای بر لب نشاند. چند عبارت کلیشه ای که بیشتر به کار آغاز دیدارها می آید بین من و او رد و بدل شد. طولی نکشید که مشتری و فروشنده سر در کار خود کردند

تکه‌های بچگی!

... داخل کتابفروشی که شدم عباس آقا تنها بود. مرا که دید از باب احترام از جای برخاست. مثل همیشه خنده ای بر لب نشاند. چند عبارت کلیشه ای که بیشتر به کار آغاز دیدارها می آید بین من و او رد و بدل شد. طولی نکشید که مشتری و فروشنده سر در کار خود کردند. از انبوه کتابهای ریخته شده بر روی میز بیرونی، کتابی نظرم را جلب کرد: «مجموعه اسناد در پاریس: صادق هدایت. به گردآوری و تدوین جهانگیر هدایت».

   بی اختیار دستم به سمتش کشیده شد. عرض و طولش را کاویدم. پسندیدم. کم حجم بود و خوش خوان. در دقایقی میشد خواند. به زوایای کتابفروشی چشم دواندم. جایی برای نشستن پیدا کردم. کنار میز عباس آقا روی مبل زهوار در رفته ای نشستم و شروع کردم به خواندن کتاب. در همان عبارتهای نخست در بحر مرگ جویی های هدایت غوطه ور شدم: «... هیچ کس نمی تواند پی ببرد. هیچ کس باور نخواهد کرد، به کسی که دستش از همه جا کوتاه بشود میگویند: برو سرت را بگذار بمیر. اما وقتی که مرگ هم آدم را نمیخواهد، وقتی که مرگ هم پشتش را به آدم میکند، مرگی که نمیآید و نمیخواهد بیاید.!.. همه از مرگ میترسند، من از زندگی سمج خودم...».

   آنقدر فضای کتاب مرا گرفته بود که دقایقی از فضای کتابفروشی غافل شدم. اصلا نفهمیدم کجا هستم و اطرافم چه میگذرد. مشتریانی وارد کتابفروشی شده، میآمدند و میرفتند؛ فقط گهگاه سایه اشان روی کتاب می افتاد. یک لحظه جابجا شدم که دیدم جلویم پیرمردی نشسته؛ عصا به دست؛ عینکی بر چشمانش نشانده؛ دایره ای شکل. ماسکی سفید هم بر بینی و دماغش کشانده. یکریز حرف میزند. در پس هر عبارتی خنده ای هم بر لب مینشاند. در هر حرف زدنی ماسکش می لغزید و به پایین سُر میخورد. با دست مدام جابجایش میکرد. گویی کسی مامورش کرده بود که تو حرف بزن! سخنانش آنقدر بالا و پایین داشت که چیز زیادی فهمیده نمیشد. فقط همینقدر دستگیرم شد که از گذشته میگفت و سایه روشن خاطرات ترک خورده کودکی و آن تمناهای همیشه محال!

   خیلی زود به ادامه عبارتهای کتاب بازگشتم: «... چقدر هولناک است وقتی که مرگ آدم را نمیخواهد و پس میزند! تنها یک چیز به من دلداری میدهد، دو هفته ِپیش بود، در روزنامه خواندم که در اتریش کسی سیزده بار به انواع گوناگون قصد خودکشی کرده و همه مراحل آن را پیموده: خودش را دار زده ریسمان پاره شده، خودش را در رودخانه انداخته، او را از آب بیرون کشیده اند و غیره... بالاخره برای آخرین بار خانه را که خلوت دیده با کارد آشپزخانه همه رگ و پی خودش را بریده و ایندفعه سیزدهم میمیرد! این به من دلداری میدهد!... چه هوس هایی به سرم میزند! همینطور که خوابیده بودم دلم میخواست بچه کوچک بودم، همان گلین باجی که برایم قصه میگفت و آب دهن خودش را فرو میداد اینجا بالای سرم نشسته بود، همانجور من خسته در رختخواب افتاده بودم، او با آب و تاب برایم قصه میگفت و آهسته چشمهایم به هم میرفت. فکر میکنم میبینم برخی از تکه های بچگی به خوبی یادم میآید. مثل این است که دیروز بوده، میبینم با بچگی ام آنقدرها فاصله ندارم. حالا سرتاسر زندگانی سیاه، پست و بیهوده خودم را میبینم. آیا آنوقت خوشوقت بودم؟ نه، چه اشتباه بزرگی! ...»

   همینطور کتاب را میخواندم و به جلو میرفتم تا اینکه در جایی که نمی باید تمام شد. کتاب را که تمام کردم پیرمرد هنوز حرف از دهانش نیفتاده بود. مدام حرف میزد و با آب و تاب قصه میگفت. از همان خاطرات ترک خورده بچگی اش میگفت. نمیدانم چرا این بار حرفهایش بهتر فهمیده میشد. تکه های بچگی را تماما به خاطر داشت. با تمام وجود تعریفش میکرد. او هم از گلین باجی های قصه های خود میگفت!

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. طرح عفاف و حجاب از امروز در تهران

  2. تصاویری از اجرای طرح عفاف و حجاب در تهران

  3. اعتماد کنید و مطمئن باشید

  4. نظرات برگزیده مخاطبان الف: وضعیت حجاب، حاصل کم‌کاری چهل‌ساله است/ باید برای مبارزه با سگ‌های ولگرد فکری کرد

  5. نماز جمعه این هفته تهران به امامت حجت الاسلام صدیقی اقامه می‌شود

  6. این صدای اقتدار ایران است ...

  7. تنبیه متجاوز آغاز شد /حمله موشکی و پهپادی ایران به اسراییل

  8. نظر باباطاهر عریان درباره دلار !

  9. ارژنگ امیرفضلی و زندگی در شرایط سختِ تورنتو

  10. یک نکته قابل‌تامل در مورد توسعه قدرت نظامی ایران

  11. آنچه اسرائیل در مورد "وعده صادق" نمی گوید

  12. دومین روز بزرگ تاریخ معاصر ایران

  13. استخوانی در گلوی اسرائیل!

  14. پشت‌پرده عقب‌نشینی صهیونیست ها از غزه

  15. آیت الله صدیقی: عذرخواهی می‌کنم که با غفلت و کم توجهی باعث هجمه به ملت ایران شدم

  16. هیات علمی یا کارخانه چاپ مقاله !

  17. درگیری لفظی علی دبیر و پیمان یوسفی روی آنتن زنده: شما تنت میخاره!

  18. اطلاعیه سازمان اطلاعات سپاه در خصوص حمایت از رژیم صهیونیستی در فضای مجازی

  19. وحدت ملی با وعده صادق

  20. باهنر: نباید به اندازه تورم حقوق ها افزایش یابد/ ۹۰ درصد منتخبان وظایف مجلس را نمی‌دانند

  21. تصاویری از نمازجمعه تهران به امامت حجت‌الاسلام کاظم صدیقی | کدام چهره‌های سیاسی و نظامی به نمازجمعه رفتند؟

  22. حمایت افکار عمومی ایران از حمله به اسرائیل

  23. هیچ گاه اعتراف نمی کند، چون...

  24. «برجام» در موزه تاریخ ؟!

  25. رئیسی: فعالان اقتصادی از عددسازی‌ها در بازار نگران نباشند  

آخرین عناوین