نوشته: پیرو کیارا
ترجمه: م. طاهر نوکنده
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1399
152 صفحه، 24000 تومان
***
پیرو کیارا در میان منتقدان ادبیِ همدورهی خود، همواره بهعنوان نویسندهای جنجالبرانگیز شناخته شده است. نویسندهای که تجارب پرشور سالهای استقرار فاشیسم، جنگ جهانی دوم و دوران پساجنگ در ایتالیا را به صراحت در آثارش منعکس کرده است. کیارا طی سالهای جنگ جهانی دوم و با فشار حکومت فاشیستی موسولینی، وادار به ترک کشورش و مهاجرت به سوئیس شد. دوری از وطن ابتدا طبع شعر را در او برانگیخت و سپس الهاماتی در زمینهی داستاننویسی به او بخشید. «پنجشنبههای خانم جولیا» اولین و معروفترین رمان اوست؛ کتابی که بعدها دستمایهی اقتباس نمایشنامه و فیلمنامهای از روی آن شد و همینطور سریالی تلویزیونی که مخاطبان ایتالیایی بسیاری را مجذوب خود کرد. پیرو کیارا طبع خود را در بازیگری و کارگردانی نیز آزموده است.
رمان پلیسیِ «پنجشنبههای خانم جولیا» روایتگر داستان ناپدیدشدن زنی به نام جولیاست. جولیا طبق روالی هفتگی، سه سال تمام با قطار به دیدار دختر پانزده سالهاش در میلان میرفته است. در یکی از همین پنجشنبهها او گم میشود و به قتل میرسد. همسر او یک وکیل ارشد دادگستری است. کارآگاهی که بررسی این پرونده جنایی را به عهده میگیرد، دکتر شانکالپره نام دارد که در ایتالیایی به معنای خرگوشِ لنگ است که نشان از طبع طناز کیارا در نگاه به سیستم قضایی ایتالیا دارد. شانکالپره در عین تیزهوشی و جامعنگری که برای کندوکاو ِجنایات به خرج میدهد، ناچار است به سختی و با زحمت بسیار از هزارتوی نظام اداری بیمار ایتالیا عبور کند. او در بسیاری از نقاط این هزارتو با موانع فراوانی متوقف میشود و پس از تقلای نفسگیر در هر مرحله از این فرآیند به راه خود ادامه میدهد. پروندهی خانم جولیا از چند جهت گرفتار پیچیدگیهاییست که هوش و توانمندی و پشتکار کارآگاه شانکالپره را به چالش میگیرد.
یکی از مسائلی که به پیچیدگی این پرونده دامن میزند ساختار پیچیدهی رابطهای است که جولیا و همسرش، وکیل ازنگرینی با هم داشتهاند. فاصلهی سنی زیاد آنها، موقعیت اجتماعی وکیل، افسردگی و در عین حال ماجراجویی جولیا و رفتاری که هر یک از آنها با دختر نوجوانشان داشتهاند، از جمله ویژگیهای این رابطهی پرفراز و نشیب است. مرگ جولیا زنجیرهای از روابط پنهان او با دیگران را روشن میکند که بر تنشها و به دنبال آن بر تلاشهای همسرش برای حفظ موقعیت و حیثیت حرفهای خود میافزاید. او به تعدادی از این آدمها نامههایی مینویسد تا روال دخالت آنها در پروندهی زنش را تغییر بدهد: «منهای سخنآوریِ اهالیِ جنوب، در هر صورت، ازنگرینی در دادگاه کیفری، جایی که در حقیقت بارها در محاکمههای بزرگ مهم، خودی نشان داده بود و ابراز وجود کرده بود، یک وکیل عالی بود؛ کارآمدترین. اینکه چرا در شهرستان به سر میبرد فقط به سبب علاقهاش به آرامش بود و به علت نوعی کاهلی آقامنشانه که یکی از بارزترین جنبههای شخصیتش بود.»
بخش دیگری از مسائل بغرنج پرونده به موقعیت زمانی آن مربوط است. اتفاقات رمان در اواسط دههی پنجاه میلادی رخ میدهد. زمانی که نظام قضایی ایتالیا همچنان در حال بازسازی خود بعد از گذشت یک دهه از فروپاشی فاشیسم است. کیارا که خود نیز در مقام وکیل دعاوی سالها در این نظام فعالیت کرده، از زیر و بم آن کاملا آگاه است. میداند آن را چهطور آسیبشناسی کند و نقصانهای آن را چهطور به نمایش بگذارد. بهگونهای شاید آنچه او در این رمان جنایی به تصویر میکشد، شرح حالی از آنچه که او طی سالها کار در ارگانهای مرتبط با کشف جنایات تجربه کرده است. او در این داستان نامی مستقیم از شهری که جنایت در آن رخ داده نمیآورد. تنها مشخص میشود که ماجرا در یکی از توابع لومباردی اتفاق افتاده است.
ماهیت هزارتوی پرونده باعث میشود بارها اتفاقاتی طی کشف ماجرا بیفتد و مسیر بررسی وقایع شکل دیگرگونهای بیابد. کارآگاه شانکالپره و وکیل ازنگرینی در این راه طولانی مدام در توازی، تداخل و تنافر نسبت به هم قرار میگیرند. در بخشهایی از پرونده هر دو برای هم کارشکنی و سنگاندازی میکنند و در مقاطعی دیگر در کنار هم قرار میگیرند. تیزهوشی و دقت نظر هر دوی آنها کار را سختتر میکند. همانگونه که چیزی از زیر ذرهبین کارآگاه کارکشته نمیتواند فرار کند، نگاه موشکافانهی وکیل در کوچکترین مسائل، مجال لاپوشانی و مخفیکاری را از کارآگاه میگیرد. بنابراین هیچیک از آنها نمیتواند دیگری را در میانهی راه جا بگذارد و به تنهایی پیش برود. گرچه هردو شوخیها و لحن کنایهآمیز خود را از دیگری دریغ نمیکند، اما جدیتشان برای رسیدن به هدف هم خللناپذیر است. یکی میخواهد در این پرونده قاتل را بشناسد و دیگری همسرش را. یکی برای سرعت بخشیدن به حرکت خود تلاش میکند رویدادها را وارونه جلوه دهد و آن دیگری سعی دارد برای از میدان بهدر بردن رقیب، افراد و قضایایی بیربط را به پرونده وارد کند.
کیارا در کتاب «پنجشنبههای خانم جولیا» میکوشد، هوشمندی شرلوک هولمز را با روحیات پیشبینیناپذیر شخصیتهای فیلمهای هیچکاک درهمآمیزد و شخصیتهایی منحصر به فرد بیافریند که با بستر موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند کاملا هماهنگ و همخوان هستند. او توانسته با رنگوبویی ایتالیایی، داستانی با آغاز، اوج و فرود پرهیجان بیافریند. داستانی که در هر فصلش کشفی تازه و پیچیده در لفافهی وقایع تلخ و شیرین در انتظار مخاطب است.