بیائید از امروز همه مشکلات مملکت را گردن آمریکا بیاندازیم. حسن روحانی را ام الفساد تمامی گرفتاریهای کشور بدانیم. اصولگرایان و محافظهکاران را یگانه عامل عقبماندگی های تاریخی ملت معرفی کنیم. تشت رسوائی شان را از بام مخالفان پائین انداخته و در طبل رسوائی همه آنها بدمیم. آیا مردم نسبت به حقانیت گفتههای شما متقاعد شده و ذهن و روحشان را که در تنش دائمی با گزارههایی مخالف استنباطهای اینچنینی بوده، موافق با رٱی و نظر شما خواهند کرد. و به آنچه شما برای پرزنت سیاسیشان متوسل میشوید گردن خواهند نهاد. صریح تر بگویم آیا گمان میکنید مردم زین پس منطقٱ راهی را برخواهند گزید که شما پیش پایشان خواهید گذاشت. و آیا اندکی برای شعور مخاطبتان احترام قائلید؟ و به این مسئله باور دارید که آنان حق دارند به چیزی به جز آنچه که شما برایشان پمپاژ رسانهای می کنید باور داشته باشند؟
آیا تصور می کنید این نوع ماکتینگ مشکلات، توانائی حل صورت مسئله بزرگ عدم توسعه یافتگی کشور را در بر دارد؟ افکار عمومی تاب ادامه یارگیری و نزاع سیاسی شما و گروکشی طلائیترین فرصتهای تاریخی کشور برای اصلاح و تغییر روشها، مدل ها و قوانین فرسوده کنونی را خواهد داشت؟ اصلٱ فرض را بر این بگیریم فقر نهادینه شده و اقتصاد درمانده و بیکاری مزمن معلول سیطره گفتمان خاصی بر مناسبات حکمرانی کشور است که با حذف آن به گلستانی خواهیم رسید که غرب جهان به آن حسادت خواهد کرد. با عدم باور قلبی مردم نسبت به حقانیت جریانهای سیاسی کشور و نومیدی آنها از شعارهای کاسبکارانه چپ و راست چه باید کرد!؟
اینکه شما هنوز تصور درستی از توسعه ندارید و با هر تکانه سیاسی بازار حالت تهاجمی بخود گرفته و موریانه بنگاه داری و دلال مسلکی شیره اندک انباشته های اقتصادی مملکت را میمکد نشان از این نیست که گرهی که برجان ما افتاده است بسی سخت تر و پیچیده تر از تئوریهای مضحک شماست. تکنولوژی، سرمایه، تبادل اندیشههای علمی و تئوریهای پیشرفت هیچگاه فی البداهه و با وعدههای توخالی برای ما آغوش نخواهند گشود.
فساد سیستماتیک از میان برنامههای سفت و سخت، پیچیده، چند بعدی و ناظر بر تفکر حل المسائلی قابل تحقق خواهد بود نه لفاظی های پوپولیستی. اصلاح جریان سرمایه در شبه بازارهای کوتاه مدتی نظیر طلا، ارز و مسکن با تقلیل واقعیتهای غیر قابل انکار عدم رقابت پذیری اقتصاد مملکت و سیطره دولتیها، خصولتیها و رانتخواران بر منابع فراوان نفتی به کشمکشهای سیاسی و جناحی ممکن نمیشود.
اصلاح ابزار میخواهد، اندیشه میخواهد و ذهنهائی توسعه یافته برای پذیرش تبعات این اصلاح گری. از طرف دیگر سیاستهای فرهنگی که در مناسبات جهانی شده کنونی تحت سیطره نمادها و ایدئولوژیهای فراوانی قرار گرفته است جز بااصلاح جزم اندیشیها و غنی کردن مناسبات فکری حوزوی و دانشگاهی یارای رقابت با تهاجم غیرقابل انکار نظم نوین جهانی را ندارد.
فرهنگ بازیچه دست بازیگران سیاست نیست که با تصمیمات ساعتی و ابن الوقتیتان تیشه به ریشه تمدن بزرگ ایرانی_اسلامی ما بزنید. فرهنگ نرم افزار بزرگ گفتمانی ملت متمدن ایران است، که با درک مناسبات آن میتوان علاوه بر حل کشمکشهای کلامی، آنرا پایهای برای توسعه همه جانبه کشور نهاد. همچنین معتقدیم نیازها، توقعات، علاقمندی ها و نگرش نسلهای کنونی پندارهای گذشته را کمتر به رسمیت میشناسد و بایستی برای ترمیم این شکاف بزرگ و بین نسلی تصمیماتی قاطع گرفت.
امروزه آرامش، امنیت، پیشرفت، توسعه، رفاه، حقوق شهروندی، فضای آزاد سیاسی و گفتمانی ابعادی وسیع از نیازهای بروز شده ملت بزرگ ایران است. عقلانیت حکم میکند پرده بازیگری سیاسی را پائین انداخته و چاره را در مشورت گیری از متفکران و اندیشمندان جستجو کرد. دربهای دانشگاه را به روی دغدغهمندان گشود و رسانه را پایگاه تبادل افکار و اندیشهها قرار داد.
معتقدم اکنون دمکراسی برای ما تعریفی بجز گفتگو برای ارائه برنامه و راه حلهای توسعه زا معنای دیگری ندارد. متاسفانه صندوقهای رأی محل منازعه سیاسی رقبایی است که تنهابه کرسیهای قدرت چشم دوختهاند. و باید مردم را از زیر این آوار سنگین سیاست نجات داد و در پناهگاه علم و دین در کشتی نجات نشاند.