به گزارش الف در آستانه اولین سال درگذشت زائر اربعین ابا عبدالله (ع) حجت الاسلام مصطفی آژینی مجموعه اشعا وی در کتابی با عنوان «در پی بهار » توسط انتشارات سوره مهر (وابسته به به حوزه هنری ) منتشر و در اختیار علاقمندان قرار گرفت.
در مقدمه این کتاب به قلم مرتضی امیری اسفندقه آمده است :
هوالحق
زائر اربعین، روايت و حكايت طبع شعريست بيقرار و ساده و سليس كه چندان آگاه از علوم و فنون شعر نبوده و جز طبعي روان كه در آنات و اوقات موسيقي شعر، مترنم است، مطلبی را یادآور نیست. تجلي جاني شيفته و شفاف در اين روايت و حكايت ديدني است.
هم از منظر موسيقي بيروني شعر كه گامي ولو كوتاه فراتر است از موسيقيهاي معمول، از این دست:
یادی بکن از مردن و پرهیز کن از پستی و برخیز
و هم از منظر تماشاي مناظر نو و ناب از اين دست:
همه جا غرق گل و روشني مهتاب است
و هم از چشم انداز معاني از اینگونه:
ياد شيريني آزادي و اخالص به خير
زائر اربعين راويست. راوي بي شكايت بي تابي كه شعر و شاعري را نمينگرد اما شعر و موسيقيهاي چندگانه او به او نظر دارد.
اوزان دوری به سراغ او میآید اینچنین که:
گرد و غبار او را محروم کرده بودند
ِ از دیدن حوادث، وز دیدن عالمت
و اینگونه:
فصل خزان رسيده آرام و بيهياهو
اما در اين شب سرد من در پي بهارم
و مطلع غزل در این دو اینگونه سراغ از او میگیرد:
مردی که کرد خود را پنهان به زور و زحمت
از روی شرم میکرد هی خویش را ملامت
با مقطعی چنین درخور:
ای مومنان بیایید آواز صلح خوانیم
دور از نفاق و نفرت از حال تا قیامت
این مطلع و مقطع که هر دو تحسین ُ برانگیزند، دارای حسن اثر طبعی است که هیچ و هرگز داعیه و دعوی شاعری ندارد و هر چه هست، همه فضل است.
در مطلع »زور و زحمت« و »هی« به تناسبی در خور، کالم را با آن همه پیام به زبان امروز پیوند زده است.
و در مقطع »نفاق و نفرت« به تناسبی در خور، جان را متوجه شبهای شاعرانه میکند. دو واژة منفی و منفور(نفاق و نفرت) با موسیقی در خور و شاعرانه چنان رخ نموده اند که نادیدنشان خواستنی میشود. این حال را پایان مقطع در مصرع دوم که سخت امروزینه است به کمال میرساند:
دور از نفاق و نفرت، از حال تا قیامت
این مصراع، خبر از طبع شعری منظم و موزون میدهد که تا آمد باد میزان بخورد از شاخه فروافتاد! اناری سرخ که ترك برداشت و در مسیر زيارت شهادتواره در خون غلتيد.
شعرهاي اين مجموعه از دو بيتيها و رباعي و غزل و... َ ِ ِ همه و همه بي دريافت فوت و فن شاعري، دست فراهم داده است و از اين منظر، همه ناگهانی و غير منتظرهاند.
شاعر، قافيهانديش نبوده و ديدارجوي بوده است. در مسير ديدار، واژهها دست به دست هم داده و همديگر را ملاقات كرده اند و اين شده است كه ميبينيد و ميخوانيد. بسياري از مصاريع و ابيات اين مجموعه بي هيچ تعريف و تعارفي حاكي از مهماتي است كه در طبع شاعر ذخيره است. مهماتي مؤمنانه كه با او روي در نقاب خاك كشيده است اما همين اندك ترشح نيز كافي است تا سندي باشد بر طبع روان كه با خبر از فن شريف عشق و شعر و ادب است. اين يادگار بر صحيفه عشق و ايثار، بیداعيه و دعوی ماندگار است. آمين
در پی بهار:
زندانیم من امشب دور از سرای یارم
دیگر در این سیاهی تاب و توان ندارم
مانند یک کبوتر کنج قفس نشستم
فکر رهیدن از بند فکر ره فرارم
از دور میدرخشد فانوس خانه یار
اما من از همین جا سر بر زمین گزارم
راز و نیاز با دوست غم را زدل زداید
گه میزنم زدل زار گه شکر او گزارم
فصل خزان رسیده، آرام و بیهیاهو
اما در این شب سرد من در پی بهارم
ای کاش بار دیگر دیدار یار آیم
بار سفر که بستم آنگاه رهسپارم
(مصطفی آژینی)