"عقابهای سرزمین ایران" نام کتابی است سه جلدی که سال 1394 با عنوان فرعی "نبردهای هوایی دفاع مقدس به روایتی دیگر" منتشر شد. این کتاب سه جلدی روایتی است مفصل از نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در 8 سال دفاع مقدس. نویسنده کتاب "علی غفوری" از دوره جوانی در حوزههای نظامی و تسلیحات و جنگها پژوهشها و کتابهایی منتشر کرده است. طبیعت نوشتن دربارهی چنین موضوعی (نقش نیروی هوایی) اقتضا میکند که خود نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی با نویسنده همکاری کند بلکه حتی پیشقدم شود. برای به ثمر نشستن این کتاب هم خوشبختانه نیروی هوایی آستین بالا زده است و با نویسنده همکاری کرده و به عنوان ناشر کتاب را نیز منتشر کرده است.
آنچه میخوانید گفتگویی است با نویسندهی این کتاب دربارهی "عقابهای سرزمین ایران" و نقش نیروی هوایی در جنگ.
***
علی غفوری نویسنده " کتاب "عقابهای سرزمین ایران"
چه شد که سراغ نیروی هوایی رفتید. از شروع کار و نقطهی شکلگیری بگویید.
کتاب عقابهای سرزمین ایران با هدف پرداختن به نقش نیروی هوایی در جنگ نوشته شد. مسئله من بیشتر این بود که موضوع جنگ صرفا قهرمانپروری و اسطورهسازی و صحبت راجع به تعدادی انسان مشخص نیست. اصل قضیه جنگ به عقیده من تجربهای گرانقیمت است. تجربهای که به هیچ وجه نباید اجازه بدهیم فراموش شود و یا صرفا به معرفی افراد بگذرد. هدف باید این باشد که ما بدانیم در جنگی که گذشت چه کردهایم. اگر خدایی ناکرده دوباره جنگی رخ داد باید چهکار کنیم. نقاط ضعف و قوتمان را بشناسیم. من از این منظر به دفاع مقدس نگاه کردم.
با این وجود که تماما معتقدم جنگ ما پر از قهرمان بود. در همه بخشها و ارگانها و نهادها. البته رویکرد من به جنگ تاریخی بود. قبلا هم در حوزه جنگهای ایران کار کرده بودم. به خاطر همین هم میتوانم بگویم دفاع مقدس ما شباهت زیادی به جنگهای ایران قدیم دارد و با کمی نگاه به گذشته میتوان دریافت ایرانیها در همه وهلههای زمانی در نبردها به یک شکل جنگیدهاند. راجع به حضور نیروی زمینی در جنگ صحبت زیاد شده و شاید بیشترین بحث حول جنگ حضور نیروهای مردمی و انقلابی در دفاع مقدس بود.
اما همه جنگ که فقط این بخش نبود. بخش بزرگی از جنگ ما مربوط به فناوری بود. آن هم نه فقط نیروی هوایی. بلکه مثلا نیروی دریایی. اینها مسائلی است که خیلی کم به آن پرداخته شده است. مثلا شما فرض کنید در روزهای اول جنگ سرعت ارتش عراق کم شد.چرا؟ در این مسئله بین برادران سپاه و ارتش اختلاف نظر هست. ارتشی ها معتقدند در ابتدای جنگ با آن امکانات کمی که در اختیارمان بود خوب جنگیدیم و دفاع کردیم و ماشین جنگی صدام را از حرکت انداختیم. اما برادران سپاهی و حتی بخشی از حاکمیت معتقدند ما در ابتدای جنگ خوب عمل نکردیم و مقصرش هم بنیصدر بود.
اصل قضیه این است که وقتی عراق به کشور ما حمله کرد بخش کوچکی از نیروهای زمینی و مردمی به خوبی در مقابلش مقاومت کردند. اما آنچه باعث شد سرعت حرکت و پیشروی ارتش عراق کم شود اقدامات نیروی هوایی و هوانیروز کشور ما بود. میتوان گفت آنچه مابین سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ تشکیل شد و تجهیز شد، نیروی هوایی و هوانیروز بسیار قدرتمند بود. آنها هم موفق شدند نفس نیروی عراق را در همان ابتدای جنگ بگیرند. البته بماند که در ادامه، جنگ فرسایشی شد و نیروی تهاجمی هوانیروز از رمق افتاد.
برای این قبیل گزارههایی که بیان میکنید چه قدر مستندات و البته تحلیل اطلاعات و آمار در کتاب ارائه کردهاید؟
تقریبا که نه ... تحقیقا هیچ خبر و اطلاعات و حتی تحلیلی بدون سند و مستندات تاریخی ارائه نشده است. اجازه بدهید بحث را عینی و ملموس از خود مباحث تاریخی پیش ببریم. ببینید وقتی عراق به ما حمله کرد نیروی هوایی ارتش چیزی نزدیک به چهارصد جنگنده آماده برای نبرد داشت. جنگدههایی که آن روزها به روزترین جنگدههای دنیا بودند و حتی تعدادی از آنها فقط در اختیار ارتش آمریکا بود. مثل هواپیمای اف چهارده. و یا در بخش هوانیروز بالگردهایی مثل بل یا کبرا به روزترین هواگردهای دنیا بودند.
این هواپیماها و بالگردها در دستههای وسیع به پرواز درمیآمدند و نقاط پیشروی دشمن در خرمشهر و جنوب دزفول را بمباران میکردند. علت کم شدن سرعت ماشین جنگی صدام بعد از نفوذ گسترده و اولیهای که داشت همین بمبارانها بود. مثلا همه راجع به نیروی هوایی ارتش، پرواز ۱۴۸ فروندی را شنیدهاند که یک روز بعد از حمله عراق به کشورمان این تعداد هواپیما وارد خاک عراق شدند و ضربات هواییشان را آغاز کردند.
اما کمتر کسی میداند که آن روز ۳۲٠ فروند هواپیمای ارتش به پرواز درآمدند که ۱۴۸ فروند از آنان مواضع عراق مثل پایگاههای هوایی، پادگانها و پلها را در روز دوم جنگ بمباران کردند. نیروی هوایی ارتش حملات خود را در روزهای بعد هم قطع نکرد و در روزهای آتی مواضع پشتیبانی و صنایع دفاعی کشور عراق را هدف گرفت. در هفده روز اول جنگ نیروی هوایی ارتش به طور متوسط روزانه ۲۵٠ پرواز انجام داده است. حالا شما فکرش را بکنید وقتی هر هواپیمای ارتش چهار بمب نیمتنی را حمل و شلیک میکند هرکدام از اینها میتواند چه آثار مخربی برای دشمن داشته باشد. اینها مسائلی است که راجع به نیروی هوایی زیاد به آن پرداخته نشده است.
ولی رفته رفته هر جه از جنگ میگذرد فضا و شرائط تغییر میکند و دیگر نیروی هوایی ما مثل سال اول جنگ نمیتواند عمل کند
بله، باید بدانید در ادامه جنگ همه تجهیزات مدرنی که صدام حسین از غربیها میگرفت تجهیزات هوایی بود. او از سال ۱۳۶۱ فهمید در زمین شانسی برای پیروزی ندارد و آسمان و دریا را برای میدان نبرد بعدی انتخاب کرد. امروز شما میبینید که ارزش نفت برای اقتصاد کشور ما زیاد است. سالهای جنگ ارزش نفت برای ما بسیار بیشتر از اینها بود.
چون آن موقع ما صنایع داخلی نداشتیم. آنچه داشتیم صنایع مصرفی بودند. به همین دلیل هم صدام در اقدام بعدی خارک را که پایانه اصلی نفتگیری ما بود، هدف گرفت و رفت سراغ نفتکشهای ما. حالا نیروی هوایی ما که نزدیک به صد هواپیمایش را در سه ماهه اول جنگ از دست داده است باید جلوی این حملات را بگیرد. تحریمهای تجهیزاتی و قطعاتی هم نیروی هوایی ارتش را تحت شدید ترین فشارها قرار داده بود. هر از گاهی هم هواپیماهای عراقی از کمند دفاعی ایران رد میشد، میآمد تهران و شهرهای دیگر را بمباران میکرد.
به خاطر همین هم فشار روانی زیادی از سمت مردم روی نیروی هوایی ارتش بود. شاید بهتر باشد جوانان ما امروز این چیزها را بشنوند و بدانند. در ماههای آخر جنگ هواپیماهای عراقی بلند میشدند و پالایشگاههای تهران را میزدند. نیروگاه ساری در نکا و نیروگاه شهید منتظر قائم در اصفهان را می زدند. جایی در کشور نبود که نیروی هوایی عراق آن را نزده باشد. در آن شرایط ده، دوازده فروند اف چهارده باید کاری میکردند که ارتش عراق پس از هر حمله دو سه میراژ با ارزشش را از دست بدهد.
اینها مسائلی است که باید در تاریخ گفته شود. من سعی کردم در کتاب همه این موارد را بدون ذرهای جانبداری بیان کنم. اگر میگوییم ارتش عراق تا بن دندان مسلح است به جای شعار با مستندات به جوانان امروز اثباتش باید کنیم. ثابت کنیم مهمترین قدرت حملات عراق در بخش هوایی بود. در همین بخش بود که شهدای ما را بیشتر میکرد. و پدافند هوایی ما چه زحمتهایی برای متوقف کردن این حملات کشیده است.
نیروی هوای ما در در زمینه صنایع و فناوری در طول جنگ مدام در حال نوآوری بود. مثلا موشکهای پیشرفتهای مثل فونیکس که در زمان جنگ و توسط نیرو هوایی ارتش با کمک بچههای وزارت دفاع پایه ریزی و ساخته شد. خلبانان نیروی هوایی ارتش با جرأت تمام موشکی مثل هاوک که برای زیر هواپیما چندان شناخته شده نبود و زمین به هوا بود را حمل میکردند و به سمت دشمن میرفتند. حتی نمیدانستند وقتی آن را شلیک کنند چه اتفاقی میافتد.
همه رزمندگان ما در طول جنگ شجاعانه جنگیدند. به خاطر همین چیزهاست که من همیشه میگویم یکی از شجاعترین گروهها در جنگ خلبانان ما بودند. فکرش را بکنید شما از همدان بلند میشوید. به شما میگویند بروید بغداد را هدف قرار بدهید. شما میدانید احتمال اینکه گیر بیفتید و اسیر بشوید زیاد است. امکان دارد شما را شکنجه کنند و بکشند. مثل کاری که با خلبان شهید اقبالی کردند. نیمی از بدنش را شمال عراق و نیمی دیگر را جنوب عراق دفن کردند. تکهتکهاش کردند چون صنایع نفتی عراق را هدف گرفته و زمین زده بود.
دربارهی محتوای کتاب عقابهای سرزمین ایران هم نکاتی را بیان کنید.
من در کتاب سعی کردم همه موانع فنی را که در جنگ پیش روی کشورمان بود، شرح بدهم. خدا را شکر بچههای نیروی هوایی مخصوصا در مرکز مطالعات و پژوهشهای راهبردی نیروی هوایی در تدوین کتاب کمک زیادی به من کردند. به من کمک کردند تا هرآنچه لازم است مردم درباره جنگ و حضور نیروی هوایی در جنگ بدانند در این کتاب بیاورم. بدون هیچ حذف وسانسوری. در این کتاب به سرگذشت همه خلبانان شاخص جنگ پرداخته شده است. برخی از آنان بسیار بزرگ بودند اما متاسفانه اصلا شناخته نشدند. برخی از آنان از همان ابتدا مورد غضب بودند چون کمی متفاوت میاندیشیدند. خوب ما خلبانان غیر حزب اللهی هم داشتیم که اتفاقا بسیار وطنپرست بودند. رستم و سهراب و آرش اسطورههای خیالی و ساختگی هستند. اما قهرمانان کتاب من همه حقیقیاند.
اوضاع ترویج و تبیین و اطلاعرسانی و تاریخنگاری در عرصهی دفاع مقدس را چگونه ارزیابی میکنید؟
گاهی اوقات که میبینم به دفاع مقدس به چشم یک موضوع سیاسی یا صرفا مسئله حکومتی نگاه میشود نگران میشوم. بحث دفاع مقدس یک بحث فقط دولتی و حکومتی نیست. بحث یک ملت است. بحث مردمی است که با همه جان و دل از آب و خاک خودشان دفاع کردند. خوب کشور ما و حکومت ما مسلمان است. اکثریت آن هم شیعه هستند. اما وقتی میبینی زرتشتیها هم برای دفاع از کشورشان پیشقدم شدند ناخودآگاه به وجد میآیی. اگر امروز یا سالها بعد جوانان ما بخواهند جنگ را که بخشی از تاریخ کشور ما است بخوانند و آن را از دریچه حضور مردم در جنگ ببینند تازه میبینیم چه تکههای ارزشمندی از این تاریخ فراموش شدهاند. چه آدمهای بزرگی اصلا دیده نشده اند. مثلا کسی مثل ناخدا صمدی عزیز سخنور خوبی است و به خوبی میتواند از حق خودش دفاع کند. اما بقیه چه؟ جنگ ما چه انسانهای شگفتانگیزی داشت که امروز حتی نامشان هم شنیده نمیشود. آقای حاتمیکیا فیلمهای درجه یکی برای خدمات بسیج و سپاه در جنگ میسازند. پس چرا برای ارتش یک فیلم درجهیک نمیسازند؟
نویسنده محترم بخشی از کتاب خود را که دربارهی یکی از خلبانان دلاور نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، یعنی سرتیپ خلبان "حسین خلیلی" است با صدای خود خوانده است و در ادامه میتوانید به آن بخش گوش بسپارید: