بازخوانی تجربه سالهای گذشته در روابط کشورها با آمریکا علیالخصوص بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ نشاندهنده شکلگیری نوعی بیاعتمادی فزاینده به کاخ سفید است. این بیاعتمادی آنچنان در سالهای اخیر تکثیر پیداکرده که حتی رهبران متحدان سنتی ایالاتمتحده نیز در موضعگیریهای خود به آن اذعان داشتهاند. به عبارتی، دیگر بحث چین، روسیه، ایران، ونزوئلا و ... نیست بلکه کشورهایی مانند فرانسه و آلمان نیز به جرگه مخالفان یا منتقدان سیاستهای حاکم بر آمریکا تبدیلشدهاند.
بهعنوانمثال اخیراً آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در مصاحبه با شش روزنامه معروف اروپایی ازجمله لوموند و گاردین ضمن بیان انتقاداتی به سیاستهای آمریکا از برقراری روابط استراتژیک با چین و روسیه دفاع کرده است.
او میگوید: «ما با این طرز تفکر بزرگ شدهایم که ایالات متحده میخواهد یک قدرت جهانی باشد... اما ممکن است که این کشور اکنون تصمیم بگیرد که این نقش را کنار بگذارد؛ بنابراین ضروریست تا اروپا درباره جهانی بدون رهبری آمریکا عمیقا فکر کند.»
البته این اولین بار نیست که آنگلا مرکل مبادرت به موضعگیری علیه سردمداران کاخ سفید میکند. مرکل پیش از این در ماه سپتامبر نیز به تندی از ایالات متحده آمریکا انتقاد کرده و گفته بود که: اروپا باید به فکر امنیت خود باشد زیرا آمریکا «بطور خود به خودی» از آنها حمایت نخواهد کرد، همانطور که در طول جنگ سرد چنین کاری را نکرد.
امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز سال گذشته در آبان ماه از مرگ مغزی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و دیگر سازمانهای بینالمللی به دلیل سیاستهای ایالاتمتحده آمریکا سخن گفته بود. انتقادات ماکرون در آن روزها با واکنش منفی آنگلا مرکل مواجه شد اما اینک بعد از گذشت کمتر از یک سال، آلمان نیز قدم به همان مسیری گذاشته که پیشازاین، فرانسویها آن را طی کرده بودند.
اشاره آنگلا مرکل و امانوئل ماکرون بهنوعی بیانگر اعتراف متحدان نزدیک آمریکا به پایان دوره تکقطبی در جهان است. در این قالب شاهد برکشیدن کشورهای قدرتمند دیگری در عرصههای جهانی هستیم. سیاستهای دونالد ترامپ که تأکید فراوانی بر شانه خالی کردن از زیر بار تعهدات بینالمللی آمریکا دارد و صرفاً به شعار «اول آمریکا» باور دارد به این روند، سیر صعودی بیشتری داده است.
دراینبین کشورهایی مانند چین و روسیه که سابقه طولانی در مخالفت باسیاستهای آمریکا دارند در جهان چندقطبی که خود از محورهای مهم آن میباشند نقش پررنگتری برعهدهگرفتهاند. مخالفت این دو کشور با قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی از این زاویه و دیدگاه قابل تفسیر است. این کشورها روز 30 خردادماه به قطعنامه پیشنهادی آمریکا درباره همکاری کامل ایران با بازرسان آژانس و بازدید از دو سایت هستهای کشورمان رأی منفی داده بودند.
به این موضوع میباید به نشست مجازی که اواخر هفته گذشته درباره روند اجرای قطعنامه 2231 شورای امنیت برگزار شد نیز اشاره داشت که حتی این بار علاوه بر چین و روسیه کشورهای اروپایی نیز به منتقدان سیاستهای یکجانبه گرایانه ایالاتمتحده آمریکا تبدیلشده بودند.
مخالفت کشورهای مختلف بهویژه چین و روسیه در این دو نشست آنچنانکه بایدوشاید موردتوجه مقامات سیاسی و اصحاب رسانه در داخل قرار نگرفت. درواقع درحالیکه آمریکا با تحتفشار گذاشتن سازمان و نهادهای بینالمللی پیگیر این است که دوباره ایران را به نقطه صفر بازگرداند مخالفت کشورهای مستقل میتواند بهعنوان مانعی در این مسیر عمل کنند. متأسفانه نهادهای بینالمللی ازجمله آژانس بینالمللی انرژی اتمی ثابت کردهاند بیشتر از اینکه در پی ایفای یک نقش سازنده برای کاهش منازعات جهانی باشند بهعنوان ابزاری در دستان سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی غربی عمل میکنند.
جهان چندقطبی و قرارداد بلندمدت ایران با چین
در این فضای چندقطبی که بر جهان حاکم شده بدون شک ایران میتواند نقشآفرینی بهتری در راستای تأمین منافع ملی داشته باشد. البته لازمه تحقق این مسئله منوط به این است که از برخی انگارهها که بعضاً بهمرورزمان جزء مقدسات برخی جریانات سیاسی شدهاند دست کشیده شود. درواقع درحالیکه اروپا خود در برزخ سیاستهای دونالد ترامپ گرفتارشده و هرروز یک دولت به انتقاد از آمریکا میپردازد برخی در داخل کشور ما طی سالیان گذشته منتظر بازگشایی کانالهایی مانند اینستکس و چشم انتظار لطف اروپا ماندهاند. اتفاقی که هرگز به وقوع نپیوست و چنان چه در بالا اشاره شد حتی خود اروپاییها نیز از سیاستهای آمریکایی شکایت دارند و خواهان گسترش ارتباطات خود و نزدیکتر شدن به چین و روسیه میباشند.
تصویب طرح قرارداد 25 ساله همکاری ایران و چین در هیئت دولت را نیز باید اقدامی از جانب کشورمان در راستای مقابله با یکجانبهگرایی ایالاتمتحده و حرکت در راستای جهان چندقطبی ارزیابی کرد.
اگرچه هنوز جزئیات این طرح قرارداد منتشرنشده اما بلافاصله این اقدام از سوی برخی جریانات سیاسی که طی سالهای گذشته صرفاً چشم به آمریکا و اروپا دوخته بودند موردانتقاد قرار گرفت. بدون شک هنوز تا نهایی و عملیاتی شدن این قرارداد فرصت بسیاری باقیمانده بنابراین انتقاداتی که این روزها به راه افتاده بهدوراز واقعیت و صرفاً مبتنی بر اغراض و تمایلات سیاسی است.
البته در شرایط کنونی ایران میتواند با گسترش همکاریهای خود و انعقاد قراردادهای بلندمدت با کشورهای مختلف ازجمله همسایگان و کشورهای دیگری مانند روسیه عملاً با افزایش قدرت مانور و تأثیرگذاری خود جهت تأمین منافع ملی، تأثیر تحریمها و فشارهای آمریکا را به حداقل برساند. در این صورت تحرک دیپلماتیک و منافع ملی کشور معطل کشورهایی اروپایی نخواهد ماند که با اندک اخم آمریکا تمام قول و قرارهای گذشته خود را فراموش میکنند.