نویسنده: علی خدایی
ناشر: چشمه، چاپ اول: 1398
132 صفحه، 21000 تومان
***
مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» اثر علی خدایی که در دستهی کتابهای «جهان تازه داستان» نشر چشمه قرار گرفته است، مجموعهای از چهل داستان کوتاه مرتبط با هم است. داستانهای این کتاب کم و بیش با همین فرم و زبان، پیش از این در روزنامههای اعتماد با عنوان «نصفههای جهان» و شرق با عنوان «آدمهای چهارباغ» و «ماجراهای عادله دواچی در هتل جهان» چاپ شدهاند. خدایی که آثاری همچون «از میان شیشه، از میان مه»، «تمام زمستان مرا گرم کن»، «کتاب آذر» و «نزدیک داستان» را در کارنامهی خود دارد، این بار به روایت پشت جلد کتاب به سراغ اصفهان رفته است: «این کتاب تشکر ناچیز من است از شهری که خیلی دوستش دارم. خوشحالم که صبحها در اصفهان از خواب بیدار میشوم و اجازه دارم از او بنویسم. آدمهای چهارباغ وقتی تمام شد داستان آدمهای چهارباغ دیگری شروع شد که آنها را هم مینویسم! یک روز به اصفهان گفتم "تو مرا دوست داری؟" خندید و من سرایدار اصفهان شدم!" »
هر چند این کتاب ساختار رمانگونه ندارد اما استفاده از اصفهان و چهارباغ عباسی به عنوان لوکیشن روایتها باعث شده تا این داستانها در ارتباط با هم دیده و خوانده شوند. یکی دیگر از دلایل پیوستگی این داستانها، استفاده از شخصیتهای نسبتاً ثابت در داستانهای مختلف است؛ چند شخصیت اصلی مثل عادله دواچی که به خاطر شغلش و نوع ارتباط دایهگونهاش با کودکان شهر، «مادر اصفهان» نامیده شده، احمد سیبی، آقا مهدی، تونیخان و چند شخصیت فرعی همچون ملوک دواچی، جهانگیرخان، آقا نصیر جَمَدی، اِمیک و ... حضوری پررنگ در کل کتاب دارند. شخصیتهای معروفی همچون گلشیری، نجفی، حقوقی، زاون قوکاسیان، ارحام صدر و ... نیز در خردهروایتهایی به یک داستان وارد میشوند و شخصیتهای اصلی را همراهی میکنند. در این میان بسیاری از شخصیتهای حاشیهای را نیز تیپهای شخصیتی بازی میکنند که تا حد زیادی به واسطهی شغلشان معرفی میشوند؛ آقا رضا باربِر، دکتر ونیکوف، منیژه جانثاری، غلومی بیدار، آقای حیرانی و ... .
علی خدایی در مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» از تجربههای زیستهی خود و شمار زیادی از هم نسلانش استفاده کرده است و با درهم آمیختن آنها با تخیل و تصویرسازی خلاقانه، فضاها و داستانهایی آشنا خلق کرده استیکی از مهمترین مؤلفههای کتاب «آدمهای چهارباغ» توجه به زبان به طور عام و گویش اصفهانی به طور خاص است. زبان نه فقط در سطح پرداختن به گویش اصفهانی اهمیت مییابد بلکه واژهها و اصطلاحات و حتی ضربالمثلهای اصفهانی نیز حضور پررنگی در داستانها دارند. این نوع پرداختن به زبان باعث میشود تا دیالوگها نقشی محوری ایفا کنند و بازتاب بیواسطهای از نوع تفکر شخصیتها و معرف فضای کلی داستان باشند؛ «عادله گفت: "اینجا خیلی خُبه پروین خانوم. از این کله تا اون کلهی چارباغ پیداست. گاهی عصرا این جا کنار این ستون تکیه میدما و تماشا میکونم. آیا میشناسم آیا نیمیشناسم، ننهش کیِس آقاش کیِس. گاهی توی اون لالوا خودما میبینم با تشتم. همسادمون میآد رد میشه که خیلی ساله رفتهس بالا. شوما را هم دیدم. همون روزی که آقادون و نغمه خانوم اومدند. شوما جوون بودی، آقادون جوون بود، این نغمه خانوم دست شوما و آقا راگرفته بود و راه میرفتید مغازهها را تماشا میکردید. بعد یادم اومد شوما چند رنگ لباس داشتی، چون مدام از اینجا رد میشدی با آقادون. حالا هم همین طوره. خُب که نیگا کنی میبینی با آقادون و نغمه چه جوری رد میشید. نیگا کن."»
داستانها در فضایی کاملاً رئالیستی روایت میشوند و هرچند چهارباغ عباسیِ این کتاب با واقعیت بیرونی فرقهای زیادی دارد اما ساختار واقعگرایانهی داستانها باعث میشود که تصاویری از فضاهایی بسیار واقعی در ذهن مخاطب شکل بگیرد. حضور هتل جهان به عنوان عنصری هویتبخش در دورهای از زندگی خیابان چهارباغ نیز به واقعنمایی اثر کمک قابلتوجهی میکند. از سویی در حین روایت داستانها و بازی شخصیتها به تحولی تدریجی در زمینههای اجتماعی و فرهنگی نیز اشارههایی میشود. این نیز از دیگر ویژگیهایی است که داستانهای مجموعه را بسیار باورپذیر میکند. کمرنگشدن سنتهای مربوط به مشاغل قدیمیتر و ظهور اسباب و وسایل جدید کار و زندگی که ارمغان تکنولوژیهای نوین آن دوره است، نه تنها سبک زندگی آدمها را تغییر داده است بلکه بر روی نوع و میزان روابط آنها نیز اثر داشته است. عادله دواچی با آمدن آب لولهکشی به خانهها و ظهور ماشین جادویی لباسشویی به مرور زمان شغل خود یعنی دواچیشوری (شستن ملحفهها و کهنههای نوزادان) را از دست میدهد. دیگر کنار مادیها زندگی نمیکند و کمکم ارتباط نزدیک و تنگاتنگش را با خانوادههای سنتی و اعیانی اصفهان از دست میدهد. اما از وقتی که در هتل جهان شروع به کار میکند، با دنیای مدرنتر و آدمهای روشنفکر زمانه و شهرش آشنا میشود. این تغییر شغل و به تبع آن تغییر محل زندگی تغییر سلیقهها و علایقش را نیز در پی دارد؛ عادله دواچی دیگر کمتر به معاشرت با سایر دواچیشورها فکر میکند. او حالا به فکر رفتن به سینماست.
علی خدایی در مجموعه داستان «آدمهای چهارباغ» از تجربههای زیستهی خود و شمار زیادی از هم نسلانش استفاده کرده است و با درهم آمیختن آنها با تخیل و تصویرسازی خلاقانه، فضاها و داستانهایی آشنا خلق کرده است. زبان ساده و به دور از پیچیدگی کتاب و انتخاب زمانی خطی و سرراست برای روایت داستانهایی خاطرهمانند نیز به روانی و خوشخوانی کتاب کمک کرده است.