نژادپرستی و برتری سفیدپوستان، عامل اصلی خودداری آمریکا برای پیاده کردن حقوق بشر در خانه است و میراث دورویی، سیاست حقوق بشر امروزی را شکل میدهد.
دیوید کای ( استاد حقوق دانشگاه کالیفرنیا و گزارشگر ویژه سازمان ملل در آزادی بیان و اندیشه )، فارین پالیسی، 10 ژوءن 2020
1. برای ایالات متحده به عنوان کشوری که از دیرباز رواج دهنده حقوق و دموکراسی در خارج از مرزهایش بوده، خردمندانه است که به شرایط داخلی هم نگاهی بیاندازد. کشتار آمریکاییهای آفریقایی تبار امروزه با مصونیت و نژادپرستی سامان یافته در تمام نهادهای آمریکا ادامه دارد و خشونت رسمی علیه معترضان بار دیگر پوشالی بودن برترانگاری آمریکایی را نمایان کرد.
2. عبارت "حقوق بشر" در سیاست آمریکا همواره به چیزی اطلاق شده که از سوی دیگران نقض میشود و به ندرت نمایانگر چیزی است که دولت آمریکا متعهد به حفاظت از آن در خانه است. ایالات متحده چه بسا از زبان قانون حقوق بشر برای محکوم کردن نقض رسمی این حقوق علیه اقلیتهای جهان یا خشونت علیه معترضان در ونزوئلا، هنگ کنگ و ایران استفاده کند، اما زمانی که پای اجرای هنجارهای مشابه در داخل این کشور به میان آید، خشمگین میشود.
3. آمریکا از دیرباز ردپای سیاست خارجیاش را در نظام حقوق بشر حفظ کرده، در حالی که این نظام در داخل کارایی نداشته است. پیمانها و سایر تعهدات بینالمللی که آمریکا دیگران را به پایبندی به آنها فرا میخواند در داخل خود آمریکا حتی قابلیت اجرایی ندارند. اگر حقوق بشر آنقدر که آمریکا میگوید، مهم و یکی از ویژگیهای رسمی دموکراسی آمریکایی است، چرا آمریکاییها آن را در برابر دولت خودشان بکار نمیگیرند؟
4. پاسخ ساده و روشن است: نژادپرستی و برتری سفیدپوستان عامل اصلی خودداری آمریکا از اجرای حقوق بشر در داخل است و امروزه این میراث دورویی و نفاق است که سیاست حقوق بشر را شکل میدهد. از شروع جنبش حقوق بشر مدرن، جداییگرایان جنوبی و متحدانشان علیه مشارکت آمریکا در نظام حقوق بشر سازمان ملل مبارزه کردند. آنها حقوق بشر را تهدیدی علیه جداییگرایی، نظام سرکوبگر خشونت نژادپرستانه رسمی خودشان و نابرابریهای جیم کرو (قوانین دولتی و محلی برای اجرای جداسازی نژادی در مناطق جنوبی آمریکا) میدیدند. آنها نگران بودند که تشکیلات حقوق بشر سازمان ملل برای پایان دادن به نژادپرستی سامان یافته در آمریکا، به این کشور فشار بیاورد.
5. در نتیجه زمانی که ایالات متحده به تدوین پیمانهای حقوق بشر در زمینه حقوق مدنی و سیاسی و نژادپرستی پرداخت، سنا درخواست کرد که این پیمانها در دادگاههای آمریکا قابلیت اجرا نداشته باشد. درست است که آمریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل تحت ارزیابیهای دورهای قرار میگیرد اما این پایشها در داخل مورد توجه نیست و به آنها رسیدگی نمیشود.
6. از آن زمان تاکنون، مقاومت آمریکا در برابر حقوق بشر به فراتر از ریشههای نژادپرستی گسترش یافته است. برخی باور دارند که قوانین حقوق بشر بینالمللی همواره آنقدر مبهم و سیاسیسازی شده که اجرای پایدار آن توسط دولتها را ناممکن میکند. جناح راست آمریکا میگوید پیمانهای حقوق بشر تلاشی از سوی نخبگان جهانی برای تضعیف حاکمیت ملی آمریکا است.
7. سرپیچی آمریکا از تعهداتی که خودش از کشورهای دیگر انتظار پیروی از آنها را دارد به قوانین حقوق بشر محدود نمیشود و "دیوان کیفری بینالمللی برمبنای اساسنامه رم" و برخی کنوانسیونهای دادگاه لاهه را هم شامل میشود. اما نژادپرستی دلیل اصلی محدود کردن مشارکت آمریکا در حقوق بشر است.
8. مطالبه اصلی اعتراضات سراسری آمریکا، پاسخگویی واقعی برای خشونت پلیس علیه آمریکاییهای آفریقایی تبار و پایان دادن به نژادپرستی در اقدامات پلیسی، تحصیلات و سایر ساختارهای اجتماعی و حکومتی آمریکا است. این مطالبات باید به تغییرهای ویژه در قانون، سیاست و نظام اجرایی بیانجامد. برای تحقق این مطالبات، قانون و سیاست باید دگرش یابد. حقوق بشر میتواند از این روند حمایت و آن را حفظ کند.