این روزها ویروس ناشناخته و تازه واردی به نام کرونا در جامعه ما جولان می دهد و همه را به تکاپو انداخته تا از شرش خلاص شوند.
با این حال باید گفت این تنها ویروسی نیست در جامعه قابل انتشار و شیوع است. ویروس هایی به مراتب خطرناک تر و کشنده تر برای یک "جامعه" وجود دارند که با ابزارهای پزشکی قابل رویت نیستند هر چند همه با آن به خوبی آشنا هستند: ویروس حرص و طمع !
در حالی که این روزها مساله کمیابی اقلام پیشگیرانه مربوط به مبارزه با ویروس کرونا مطرح است تقریبا هر روز از گوشه و کنار کشور خبر کشف انبار احتکار آن ها هم به گوش می رسد. تنها در یکی از این کشفیات در تهران ۶ میلیون دستکش بهداشتی و ۱۰ هزار ماسک ضبط شد!
پرسش مهم این است: این جماعت احتکارکننده چرا و چطور به این نتیجه می رسند که می توانند با احتکار و ایجاد کمیابی مصنوعی در این اقلام، یک شبه راه صد ساله را بروند؟ آن هم در زمینه کالاهایی که آثار منفی کمبود آن ها دیر یا زود دامن خود و خانواده خوششان را هم خواهد گرفت!
رویه متعارف و آشنا و البته آسان و راحت در پاسخ به این پرسش این است که چنین اقداماتی را محصول تصمیم ها و نیات و اراده های فردی انسان ها بدانیم و موضوع را با تنبیه و مجازات افراد خاطی تمام شده بدانیم و همینکه مطمئن باشیم نظام تنبیهی در این زمینه خوب عمل می کند ( نکته ای که در اغلب مواقع معلوم نیست) کافی است.
اما متاسفانه ماجرا پیچیده تر است. افراد انسانی به تنهایی زندگی نمی کنند که عملشان فقط محصول تصمیم و اراده های فردی باشد. آن ها در جامعه و در ارتباط با دیگران هستند و از ماهیت این ارتباط متاثر می شوند. پس بسیار مهم است که این رابطه بر اساس چه مولفه هایی بنا نهاده شده باشد.
اگر روابط اجتماعی یک جامعه در طول سال و در شرایط متعارف و معمول بر کسب "حداکثر سود در حداقل زمان ممکن" بنا نهاده شده باشد و این رویه مالوف با تحسین و توجه یا دستکم عدم مخالفت جدی روبرو شده باشد کم کم به اصطلاح جامعه شناسان " نهادینه" می شود. یعنی به تعبیر عامیانه "جا" می افتد و دیگر کسی از درستی و نادرستی آن پرسش نمی کند و گاه اصلا روابط اجتماعی دیگری غیر از این رابطه اجتماعی موجود در اذهان متصور نمی شود. اصلاحگری در این مواقع کاری بسیار بسیار دشوار و زمان بر است چنانکه به نقل از بزرگان مبارزه با سنت های غلط همانند کندن کوه است با مژه بر هم زدن چشم!
از خودمان بپرسیم آنچه در طول همه این سال ها در بازار مسکن، خودرو، سکه و ارز و ... جریان داشته چه تفاوتی با احتکار دستکش و ماسک و الکل دارد؟ و آیا این میزان از توجه و حساسیت را در ما برانگیخته است؟!
در پاسخ به این پرسش که چرا در چنین مواقعی چنان کسانی دست به احتکار و کمبود مصنوعی اقلام مورد نیاز مردم می زنند کافی نیست که فقط به افراد و نیات و تصمیمات فردی شان مراجعه شود. باید دید الگوی روابط اجتماعی مستقر چیست و تایید و احترام اجتماعی در آن متوجه کدام بازیگران است؟ آیا جز این است که در جامعه ما هر که در مدتی کوتاه بتواند به تعبیر عامیانه "بار" خود را ببندد زرنگ تر و موفق تر جلوه می کند؟
نیم نگاهی به سوداگری و احتکار بازار خودرو و سکه و دلار و مسکن و ... به خوبی این ادعا را ثابت می کند که متاسفانه الگوی رابطه اجتماعی در جامعه ما تحریف یافته است و تا زمانی که این الگو اصلاح نشود بوی بهبود ز اوضاع شنیده نخواهد شد.
به جای دستکش ها به دست ها توجه کنیم و آن ها را مدام بشوییم.