نویسنده: آملی نوتومب
ترجمه: دکتر محمد جواد کمالی
ناشر: قطره، چاپ اول: 1397
114 صفحه ، 18000 تومان
***
اگرچه آملی نوتومب سالهاست مینویسد و از نویسندگان محبوب فرانسوی دهههای اخیر فرانسه بهشمار میآید؛ اما در ایران چند سالیست که مطرح شده و آثارش نیز یکی پس از دیگری ترجمه و توسط ناشران مختلف به مخاطبان روز افزون این نویسنده ارائه میشود.حجم کم و زبان موجز و به دور از پیچیدگی آثار او به مذاق مخاطبان کم حوصله امروز خوش آمده و از رمانهایش استقبال می کنند. او نویسنده خوبی است که آثارش میتوانند با مخاطبانی از طیفهای مختلف ارتباط برقرار کنند.
«نامهای بیجنسیت» به قلم همین نویسنده که به همت نشر قطره منتشر شده، داستان آدمهایی معمولی است كه تجربههایی تازه را زندگی میكنند. داستانی با مضمون عشق، مرگ، نفرت، انتقام و ... كه به بازنمایی و بازگویی داستانهای كلاسیك شبیه است. آملی نوتومب در این کتاب نیز درست مانند بسیاری دیگر از کتابهایش از ابتدا تا انتها داستانی دارد پر از فراز و فرودها و اتفاقاتی كه خواننده را به خواندن و ادامه دادن تشویق میكند. در زیر این لایهی روساختی اما زیرساختی با لایههای درهم تنیدهی فلسفی، اسطورهای و جامعهشناسانه وجود دارد. فلسفهای اخلاقگرا كه در بزنگاههای داستانی رخ مینمایاند. نگاه جامعهشناسانهای كه از معبر داستان، در حال واكاوی كنشها و واكنشهای رفتاری جامعهای با ارزشهای ضد و نقیض است. و در نهایت لایههایی از اسطورهها كه هم در ظاهر و هم در عمق اندیشهی شخصیتها دیده میشوند: «شاعری شعرهایش را همزمان با نواختن چنگ به صورت آواز میخوانده است؛ پس نیازی به نوشتن اشعارش نداشته، چون آنها را از بر میکرده است. به این ترتیب، بچههای آن دوره مجبور نبودند اشعاری را از روی کاغذ حفظ کنند و بعد آنها را ناشیانه جلو کلاس از بر بخوانند. این چنین شاعری در آن واحد هم شعر بوده است، هم موسیقی و هم متن. برای آن که اشعارش را به آیندگان انتقال دهد، میبایست با شاعر دیگری مواجه میشد و هنر مسری خود را به او منتقل میکرد. شعر موفق آن دوره مثل بیماری واگیردار بود. شاعر بد فقط ویروس بیاثر میآفرید، چون به کسی سرایت نمیکرد.»
داستان در لایهی نخست، روایت زندگی دومینیك، زنی جوان، زیبا و معمولی است كه منشی شركتی بازرگانی در شهر برِست (Brest) فرانسه است. گسترش این شرکت كه در حوزهی صادرات و واردات فعالیت میكند، به شیوهای بسیار عجیب اما ناخواسته با زندگی دومینیک پیوند میخورد. او که مثل بسیاری از آدمهای معمولی دیگر در كافهای با همسر آیندهاش، كلود گیوم، آشنا میشود، سالهای بسیاری را در بیخبری از واقعیتهای زندگی اما خوشبخت زندگی میکند. پس از مدتی که دخترشان به دنیا میآید، نامش را از روی داستانی اسطورهای به روایت بن جانسون(Ben Jonson) ، شاعری همعصر شكسپیر، اپیسن (Épicène) گذاشتند. لایهی دیگری از داستان، شرح روحیات اپیسن و نوع تفکرات او را باز مینمایاند که خود بازتابی است از شیوهی برخورد بسیار متفاوت پدر و مادر با او: «مثل بیشتر وقتها، وقتی موضوع کشف هوشمندانة قضیهای در میان بود، کافی بود یک بار با مادرش گفتوگو کند تا از بود و نبود آن قضیه خبردار شود. مادر هر روز به دنبالش به مهد میآمد و آنها پای پیاده به خانه برمیگشتند و در طول راه کلی با هم حرف میزدند. مامان از او میپرسید که در مهد چه کارهایی کرده است و دخترک دربارة نقاشیها، برچسبهای رنگی، سرودها و بازیهای دستهجمعی حرف میزد. گفتوگو همیشه با این سؤال اپیسن پایان مییافت: بابا خانه است؟»
«نامهای بیجنسیت» تنها شرح حال روزانه و بیان جزییات زندگی شخصیتهای محوری و کم تعدادش نیست، بلکه روایت داستان دوستی دو زن از دو طبقهی اجتماعی مختلف و شرح قدم به قدم رسیدن دومینیک به بلوغ فكری و باز تبدیل شدن او به شخصیتی مستقل و اجتماعی از خلال این رابطهی عاطفی نیز هست. دوستیای كه هر چند دومینیك با طرح و نقشهی قبلی و برای رسیدن به هدفی دیگر به آن وارد میشود اما در نهایت هیچ چیز آن طور كه او تصور و برنامهریزی كرده بود، به پیش نمیرود. سرنوشت، مواجهه با شیوههای گوناگون زندگی، مهمانی، خانواده، لایههای مختلف رابطههای عاطفی و اجتماعی و واکاوی درون خویش، همچنان مثل بسیاری دیگر از آثار آملی نوتومب، محورهای اصلی داستان را تشکیل میدهند.
مكان رویدادها مانند بسیاری از دیگر كارهای املی نوتومپ، پاریس است. پاریسی كه در فضای خارج از زندگی خانوادگی بسیار پویا و پرانرژی تصویر میشود اما در زندگی خانوادگی دو زن و خانوادهای كه داستانشان کم و بیش به موازات هم روایت میشوند، چندان زنده به نظر نمیرسد. پاریس هرچند شهر رویاهای این زنان در سالهای دور بوده است اما اکنون تنها بستری شهری است برای انجام فعالیتهای روزانه؛ بزرگ کردن کودکان، خرید، مهمانی رفتن و مهمانی دادن و بسیار دور از رویاهای عاشقانهای که در نوجوانی و جوانی به واسطهی زندگی در برِست، شهری کوچک در شمال غربی فرانسه، در سر پروراندهاند. پاریس بانشاط رویاهای گذشته اندک اندک رنگ میبازد و به جایش شهری ظاهر میشود که بیشتر به توسعهی اقتصادی و افتتاح شعبههای جدید شرکتهای موفق امکان ظهور میدهد تا زندگی عاشقانه، خانواده و گسترش روابط بینافردی.
نثر روان كتاب بازتابی از زبان سادهی راوی دانای كل رمان است. راویای كه روایتی خطی را از دورهی جوانی تا میان سالی شخصیتهایش در بازهای بیست ساله روایت میكند. ترجمهی روان اثر که به فارسی سلیس بازنوشته شده و ویراستاری بسیار دقیق کتاب سبب میشود که مخاطب فارسی نیز با لذت و راحتی کتاب را بخواند و انرژی ذهنی بیشتری برای تمرکز بر مفاهیم کتاب داشته باشد. پانویسهای مختصر اما ضروری کتاب نیز هر جا که لازم بوده به همت مترجم آورده شدهاند و به درک بهتر مفاهیم کتاب کمک قابل توجهی میکنند.