متاسفانه این روزها کشور و ملت و نظام با اخبار بس ناراحت کننده ولی بس مهم و سرنوشت ساز روبرو هستند. از مشکلات اقتصادی و کسری بودجه عظیم و تحریم خرید نفت و گران شدن سه برابری بنزین و فاجعه متعاقب ان تا آخرین و در عین حال سرنوشت ساز ترین انها یعنی حمله مستقیم امریکا به فرمانده شهیر حاج قاسم سلیمانی و چگونگی پاسخ به آن.
نوشتن در مورد روش خونخواهی شهیدی که هنوز به خاک سپرده نشده و تقریبا همه مسئولان نظامی و کشوری برای اعاده حق آن شهید در گفتن مواضع شدید از هم سبقت میگیرند سخت است ولی زود نیست. چون ممکن است خیلی دیر شود و سکوت در این مقطع میتواند خطرات بسیار بزرگ و بر گشت ناپذیری برای کشور داشته باشد. باید به همه مسئولان و تصمیم سازان کشور و همه دلسوزان وطن با هر دیدی که دارند هشدار داد که نحوه پاسخ ایران و نظام میتواند برای کیان میهن و نظام و کشور سرنوشت ساز باشد.
همه خوانندگان سایت محترم الف که با یادداشتها و مقالات اخیر این قلم از جمله "لطفا ترامپ را بسیار جدی بگیرید"و "برنامه بی نقص ترامپ مجنون، برای اقتصاد ایران" و "پوتین، نتانیاهو، ترامپ و امنیت ملی ایران" اشنا هستند براحتی می توانند تایید نمایند که تحقیقا تمام موارد و پیش بینی ها و تحلیلهای آن یادداشتها با گذشت زمان متاسفانه و خط به خط به حقیقت پیوسته. با همین پشتوانه اجازه میخواهم حال که کشور و نظام و ملت ایران در بزنگاه به غایت تاریخی و تعیین کننده در چگونگی عکس العمل به عمل طرف مقابل قرار گرفته مواردی را خیلی خلاصه یاداوری نمایم. باشد که مفید باشد.
اول از همه باید اشاره کرد که همه موافقیم که بهترین راه برای خونخواهی و انتقام خون حاج قاسم این است که هدف او فراموش نشود. قطعا هدف حاج قاسم و هر ایرانی و نظامی و سرباز واقعی وطن غیر از حفظ کیان و امنیت میهن و ملت ایران نیست و هر اقدامی برای انتقام و خونخواهی آن سرباز میهن باید در جهت حفظ هدف او و بازی نکردن احساسی در زمین دشمن باشد.
هر چند اقدام ترامپ برای حمله مستقیم به فرمانده شهیر ایرانی برای بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران داخلی و خارجی شوک گونه بود ولی همانطور که در یادداشت "لطفا ترامپ را بسیار جدی بگیرید" کاملا قابل پیش بینی بود چرا که اصولا طرف ما و حاج قاسم ترامپ نبوده و نیست. طرف ما در این چالش بزرگ نتانیاهو و لابی قدرتمند آن در امریکا است که با نفوذ به ارکان تصمیم گیری آمریکا و حتی بالا کشیدن ترامپ در انتخابات 2016 بدنبال هدف اصلی سیاست خارجی اسراییل یعنی درگیر کردن اقتصادی ایران با امریکا و اگر کافی نبود درگیری نظامی ایران و امریکا هست. برای روشن شدن بیشتر فقط به بخش کوچکی از آن یادداشت که در اردیبهشت 98 منتشر شد توجه بفرمایید:
"...اصولا ترامپ و کاخ سفید در مورد خاورمیانه هیچ استقلال تصمیم گیری ندارند و برنامه های آمریکا در خاورمیانه را در واقع نتانیاهو به کاخ سفید از طرف مهره خود یعنی کوشنر اعلام و دیکته میکند و ... باید خیلی ساده باشیم اگر تصور کنیم نتانیاهو این فرصت تاریخی را برای فشار بیشتر به ایران و حزب الله از دست خواهد داد. او هرگز این ریسک را نمیکند که فشار حداکثری بر روی حزب الله و ایران را به دور دوم ترامپ موکول کند و همانطور که از ظواهر امر هویدا است شرط برنده شدن ترامپ را در 2020 را به سادگی اجرا برنامههای او و فشار حداکثری تحریمی و اقتصاد و حتی اگر کافی نبود تحرکات نظامی علیه نیروهای طرفدار ایران در عراق و سوریه و لبنان و حتی تحریک ایران برای اقدام مسقیم نظامی از سوی ترامپ قرار داده. "
می بینید؟ "حتی تحریک ایران برای اقدام مسقیم نظامی" متاسفانه باید گفت که در همه این 8 ماه انچه اتفاق افتاده این بوده که نتانیاهو قدم به قدم در بردن ما و آمریکا بسوی رویارویی نظامی موفق بوده و حالا با شهادت حاج قاسم این پروژه نتانیاهو فقط نیاز به یک حرکت ایران دارد که در چند ماه باقیمانده به انتخابات دور دوم ترامپ تکمیل شود و بدون تعارف آن حرکت که میتواند بهترین خبر برای نتانیاهو باشد اقدام غیر متناسب و حمله مستقیم ایران به سربازان و پایگاههای امریکا در خاورمیانه میباشد. البته این هرگز به ان معنا نیست که ما باید سکوت کنیم یا اقدامی نکنیم ولی اقدام ما باید متضمن عدم موفقیت برنامه نتانیاهو و تضمین حفظ هدف حاج قاسم باشد. چگونه نظام و حسن نصرالله در واقعه ترور عماد مغنیه در سوریه سکوت و صبر استراتژیک به خرج دادند یا چگونه کشور و مسئولان آن در برابر خروج ترامپ از برجام صبر استراتژیک به خرج دادند؟ اصلا تصور میکنید حاج قاسم راضی میشد که برای خونخواهی او یا هر سرباز شهید اقدامی صورت بگیرد که ناخواسته خواسته نتانیاهو را تامین کند. مواضع و رفتار و صبوری استراتژیک حاج قاسم در طول چند سال گذشته در سوریه که نیروهای طرفدار ایران و نزدیک به او در سوریه بی مهابا هدف تقریبا هر هفته نیروی هوایی و موشکی اسراییل قرار میگرفت میتواند بسیار راهگشا باشد.
البته برای تصمیم سازان و فرمانده هان نظامی و سیاسی کشور اتخاذ چنین مواضعی در زمانی که هر روز برخی تحلیلگران احساسی و افراد ناپخته سیاسی که همراه با موج صداوسیما بر تنور انتقام و عمل متقابل میدمند بسیار مشکل و سترگ است. البته که حکمرانی در چنین مواقعی کاری بس سترگ و مشکل است ولی خوشبختانه حکمرانان و تصمیم سازان اصلی نظام چه در جریان 598 و چه در برجام و چه در جریان خروج ترامپ از برجام ثابت کرده اند دارای چنین ظرفیت سترگی هستند که بر خلاف جو حاکم و حتی بر خلاف مواضع قبلی تصمیمی که برای کشور و نظام درست تر است را بگیرند.
البته این انتقاد هم وارد است که اگر ما کاری نکنیم آنها جریح تر خواهند شد و اقدامات سهمگینتری انجام خواهند داد. گذشته از اینکه ما هزینه و ضرر اصلی را در اقدام احساسی و از سر ساده دلی (مودبانه) تیم سیاست خارجی و مذاکره کننده در سیمان اراک پرداختیم و اینها همه از نتایج ان ساده انگاری غیر حرفهای عجیب است که تاکید عجیبی هم بر حفظ همان افراد داریم و از ارزشهای آنها هرگز چیزی کم نمیشود ولی دقیقا با توجه به همان بخش کوچکی از یادداشت اردیبهشت که اورده شد این پیش بینی فشار و تحریکات بیشتر هم درست است و ما باید انتظار اقدامات و تحریکات بس شدیدتری از سوی طرف مقابل در تقریبا ده ماهه تا انتخابات ریاست جمهوری دور دوم ترامپ باشیم. ترامپ به هر قیمتی ولو حمله مستقیم نظامی نیاز دارد که نشان دهد در خط نتانیاهو است. تضمین پیروزی او فقط در دستان نتانیاهو و لابی قدرتمند او است. میبینید که چگونه شمشیر استیضاح و پروندههای متعدد او را بر فراز کاخ سفید بر افراشتند. همین است که ما باید این فشار خورد کننده را از روی ترامپ بر داریم تا نتانیاهو خلع سلاح شود. بسیار جسارت و شجاعت میخواهد ولی برای هدف بزرگتر نیاز امروز کشور و نظام همین است. همان کاری که کیم کرد و با وجود تهدید متعدد مبنی بر هدیه سال نو به ترامپ ناگهان از مواضع خود و فشار بیشتر بر ترامپ عقب نشست. همان کاری که چین کرد و با وجود خسارت بسیار برای جلوگیری از خسارات بسیار بیشتر در برابر ترامپ کمی کوتاه امد و نماینده چین هفته اینده برای امضا قرار داد اتش بس با ترامپ به کاخ سفید میرود. همان کاری که پوتین کرد و در سوریه عملا حضور امریکا و ترکیه را پذیرفت و در اکراین حاضر به کاهش تنش با اروپا و اکراین شد و همان کاری که ماکرون انجام داد و عملا در چالش بین ایران و امریکا با تاکید مجدد بر همکاری با متحدان خود یعنی امریکا مواضع ترامپ را تایید کرد.
همه این اقدامات از سوی کیم یا شی یا ماکرون یا پوتین از روی احساس یا دوست داشتن ترامپ نیست. آنها فقط میخواهند کاری را کنند که عملا نقشههای جناح تندرو حاکمیت امریکا را متوقف کنند. انها به این جمع بندی رسیدند که پیروزی ترامپ در دور دوم قطعی است و حاضر به شرط بندی روی جو بایدن و دمکراتها نیستند. آنها فقط میخواهند دوره ترامپ را کجدار و مریض با او طی کنند تا منافع خود را بهتر بتوانند حفظ کنند.
به عنوان کسی که در چند دهه گذشته از نزدیک وضعیت سیاسی و اقتصادی امریکا و نیروهای موثر در حاکمیت امریکا را نظاره گر بودم باید به کلیه تحلیلگران کشور عرض کنم که عدم موفقیت ترامپ در دور دوم تنها زیر یک درصد شانس دارد. آنچه میتواند سرنوشت محتوم برنده شدن ترامپ را در انتخابات اینده زیر سوال ببرد همان قطع حمایت نتانیاهو و لابی تندرو حامی اسراییل از ترامپ است و بس. همین است که فشار بر کشور و نظام بطور قطع و تصاعدی در چند ماه اینده افزایش خواهد یافت.
همین جا لازم است نکتهای را هم در مورد عراق و بازار نفت که وضعیت هر دو برای امنیت ملی ایران حیاتی است و حالا به هم مرتبط شدند را یاداور نماییم. اول از همه اینکه عراق در شرایط بحرانی است و در این شرایط بحرانی دوباره تصمیم سازان و تحلیلگران عراق دچار اشتباه تاریخی دیگری دارند میشوند که به دلیل جو حاکم داخل کشور برخی از کارشناسان و سیاستمداران کشور هم از آن به عنوان پیروزی یاد میکنند و آن تصمیم مجلس عراق برای اخراج نیروهای امریکایی از عراق است. این باز دقیقا هدف محور ترامپ و نتانیاهو و پوتین است. ایران با نفوذی که در عراق دارد نباید اجازه دهد نیروهای امریکایی از عراق اخراج شوند. میدانم گفتن این بسیار سنگین است ولی اگر بلند مدت و قدمهای بعدی را ببینیم متوجه میشویم ادامه حضور نیروهای امریکا در عراق چیزی است که با نقشههای ترامپ و نتانیاهو و حتی پوتین جور در نمیآید.
تا در عراق نیروهای امریکایی باشند امنیت عراق برای تامین امنیت این نیروها برای ترامپ مهم است. و این یعنی سدی برای برنامه نتانیاهو برای به اشوب کشاندن عراق و دریای خون شدن آن و چیزی شبیه بن بست شدن وضع عراق مانند سوریه که با توجه به مرز 1200 کیلومتری ایران و عراق گمان نمی برم که یک کارشناس واقعی ژیوپولتیک ایران نداند این چه خطرات جبران ناپذیر و هزینههای بسیار سنگینی برای ایران به بار میآورد. از طرف دیگر این برنامه مطابق میل شخص ترامپ و پوتین هم هست.
همانطور که در "برنامه بی نقص ترامپ مجنون، برای اقتصاد ایران و روسیه" اشاره شد هدف هر دو رهبر یعنی ترامپ و پوتین حفظ قیمت نفت و افزایش و ادامه تولید و درآمد نفتی روسیه و امریکا به عنوان تولیدکنندههای اول و دوم دنیا هست. این یعنی حفظ قیمت نفت پنجاه دلاری برنامه استراتژیک و خط قرمز ترامپ و پوتین است چرا که تضمین رونق اقتصادی ترامپ و قدرت مالی روسیه و پوتین همین است. فقط افزایش چند هفته اخیر نفت از 50 دلار به 70 دلار برای امریکا و روسیه و عربستان و کانادا و... درامدی نیم میلیارد دلاری در روز و به ضرر چین و اروپا به همراه داشته. جالب است بدانید در صنعت بالادستی نفت امریکا حدود دو میلیون نفر نیروی کار مشغول هست که درامد متوسط انها در سال 140 هزار دلار یعنی در بالاترین سطح است و نیروی کار درگیر با صنعت نفت وگاز امریکا به 7 میلیون میرسد که میتوانید حدس بزنید این چرخش سرمایه تا چه اندازه برای امریکا و البته به نسبت بسیار بیشتر برای روسیه مهم است.
بنابر این همانطور که امریکا نفت ونزوئلا و ایران را از بازار جهانی حذف کرد که با همکاری عملی پوتین همراه شد ولی باز تولید سیل وار نفت و گاز شیل امریکا و همچنین انرژی های نوین در اروپا و رشد تکنولوژی بهینه سازی سوخت در دنیا باعث غوطه ور شدن دنیا در نفت و گاز باشد و این باعث کاهش رشد تولید نفت شیل امریکا و لزوم کاهش بیشتر تولید نفت عربستان و روسیه شده که دیگر برای انها قابل تحمل نیست. پس کاندید سوم برای خروج نفتش از بازار عراق است. یعنی بعد از ایران و ونزویلا حالا نوبت عراق و مردم ستمدیده ان است که قربانی حفظ بازار نفت روسیه و امریکا شوند. از همین جهت است که خروج نیروهای امریکا از عراق در واقع قدم اول برای به اشوب کشاندن بیش از پیش عراق و در نتیجه تحمیل هزینههای بس سنگین به ایران که ناخوداگاه درگیر خواهد شد برای حفظ امنیت مرزهای غربی است.
در پایان فقط همانطور که در یادداشت های قبلی آمد. حاج قاسم بزرگ بود ولی همیشه خود را سرباز کوچک میهن میدانست. او هم کیان وطن را کشتی میدانست که همه 80 میلیون ایرانی بر روی آن سوارند و همه از مقامات و نظام و عقیده و مذهب و ایرانیان فقط سوار بر این کشتی در این اقیانوس مواج و پر از خطر بر روی آن هستند و با ان معنا مییابند و حفظ ارامش و امنیت و منافع بلند مدت مادر میهن و کیان وطن وظیفه همه این 80 میلیون هست ولو از حرف و خون و مواضع سیاسی و حتی اعتقادی و مقام خود برای حفظ ان لازم باشد خرج کنیم همانطور که حاج قاسم و میلیونها ایرانی در طول تاریخ برای حفظ این کشتی از خون و زندگی و حتی احیانا و مقطعی از حرف خود و از حق خونخواهی خود گذشتند تا هدف بزرگتر در امان باقی بماند. امروز زمان یکی از همان خودگذشتگیهای تاریخی ملت ایران و اسلام و سربازان آن است که این کشتی به نام ایران را برای هزارهها زخمی اما استوار نگاه داشته.