این یادداشت عمدا با تأخیری ششماهه منتشر میشود. به دو دلیل: اول اینکه منتظر بودم یکی از بزرگان اهل قلم مطلبی بنویسد که در حدواندازه جناب آقای دکتر مرتضی کلانتریان باشد، اما انتظار ما تاکنون بینتیجه مانده است. ثانیا میخواستم آبها از آسیاب بیفتد، تا مطلب در میان غوغا و هیاهو گم نشود.
خبر درگذشت دکتر مرتضی کلانتریان در تاریخ 12 خرداد پخش شد؛ تعدد اندکی ناراحت شدند، اما بسیاری را شوکه کرد، البته نه از دست رفتن او به عنوان یک فرهیخته بزرگ، بلکه حواشی مرگش که رسانهها با آبوتاب آن را بزرگ کردند.
فرزانه فقید دکتر مرتضی کلانتریان هم از میان ما رفت و یکی دیگر از منابع، بلکه معادن فرهنگی خود را از دست دادیم. او بهقدری غریب بود که حتی بیشتر استادان و دانشجویان و اهل کتاب و فرهنگ نیز او را نمیشناختند. حداکثر جلد کتابهایش، اینجا و آنجا، به چشمشان خورده بود. و حالا به لطف و مدد رسانهها، تصویری که از او در ذهنشان نقش بسته این است: پیرمردی که خودکشی کرد.
تقریبا همه رسانهها اعلام کردند که وی به قصد خودکشی، از بالای آپارتمان پریده است. خانواده آن مرحوم و نیز کارشناسان پلیس آگاهی اعلام کردند که آن سقوط به قصد خودکشی نبوده؛ بلکه به علت کهولت سن و سستی بدن، آن مرحوم نتوانسته تعادل خود را حفظ کند و متأسفانه به پایین افتاده است. هنوز دانشمندان و اندیشمندان نتوانستهاند بفهمند چگونه میتوان از قصد قلبی یک انسان باخبر شد. علیرغم این، رسانهها با توانایی خارقالعادهای که در کشف و خوانش و فهمیدن نیت افراد زنده و مرده دارند، یکصدا اعلام کردند که دکتر کلانتریان عمدا خودکشی کرده است. اما اندکی تأمل کافی است تا معلوم شود که رسانهها اباطیل بافتهاند.
آخر کدام عاقلی برای خودکشی خودش را از طبقه دوازدهم یک مجتمع مسکونی شوت میکند روی زمین؟ یک جوان خام و احساساتی و ماجراجو شاید چنین کند، اما یک پیرمرد دانا دست به چنین شلوغکاریهایی نمیزند. دلیلش واضح است. پیرمردی که از درد بیماری و فرسودگی جسمانی رنج میبرد، علت خودکشیاش همین درد بدنی است. لذا معقول نیست که درد بیشتری به خودش وارد کند. چنین کسی برای خودکشی راههای مسالمتآمیزی در پیش میگیرد. امروزه هم روشهای زیادی وجود دارد که انسان میتواند بدون درد شدید و به راحتی خود را نفله کند.
ننگ بر رسانههایی که یک عمر شرافت و تلاش فرهنگی را نمیبینند و فقط به دروغی میچسبند که اطرافشان را شلوغ کند! ننگ بر آنها! وای بر آنها! وای بر ما!
بازگردیم به آن مترجم فاضل و اندکی در باب ارزش بالای کار او چیزی بگوییم؛ زیرا دکتر کلانتریان جزو اساتید دانشگاه نیست که اگر همگی دستهجمعی از روی زمین محو شوند، انگار که نه خانی آمده و نه خانی رفته.
برای اینکه ارزش کار ایشان معلوم شود باید به نکتهای در باب ترجمه توجه کنیم. بهطور کلی میتوان مترجمان را دو دسته کرد: 1-کسانی که تابع مد روز هستند و بر اساس سلیقه جاری ترجمه میکنند؛ 2-کسانی که تابع اصول و آرمانها هستند و ملاک آنها برای گزینش یک کتاب آن چیزهایی است که باور آنها را تشکیل میدهد. دکتر کلانتریان در دسته دوم جای میگیرد.
ایشان مترجمی کاملا خاص و ممتاز بود. او آرام، گوشهگیر، بیادعا و در سکوت بهترینها را ترجمه کرد. همچنین یکی از مزیتهای ترجمههایش این است که از زبان فرانسه ترجمه میکرد. به همین دلیل آثاری که برگزیده از حال و هوای متفاوتی هستند. او تمام کتابهایی که ترجمه کرده، بدون حتی یک استثنا، شاهکار هستند و هیچ مشابهی ندارند؛ چراکه ذوقی منحصربهفرد و سلیقهای بینظیر در گزینش کتابهای خوب داشت. به عبارت دیگر شکارچی شاهکارهایی بود که پیش از آن در ایران شناخته شده نبودند. یک مترجم باید شم و سواد ادبی بسیار بالایی داشته باشد تا رمانهایی مثل «وجدان زنو» و «ظرافت جوجهتیغی» را برگزیند. متأسفانه بیشتر ترجمههای دکتر کلانتریان چندان مورد استقبال قرار نگرفتند. برای مثال از رمان خوب «عقاید یک دلقک» آنقدر استقبال شد که ترجمههای واقعی و جعلی و خوب و بد زیادی از آن به بازار آمد، اما «سیمای زنی در میان جمع» که ترجمهاش را مدیون دکتر کلانتریان هستیم، چندان مورد توجه قرار نگرفت. این درحالیست که این کتاب قویترین رمان هاینریش بل است و به مراتب از آن دیگری بهتر است، بهحدی که نوبل ادبیات را برایش به ارمغان آورد. اما هدف از ترجمه همه آن کتابها چیست؟
دکتر کلانتریان دکترای حقوق داشت و کتابهایی که ترجمه کرده در زمینه حقوق، ادبیات، فلسفه و تاریخ است. اما رشتهای که همه آنها را به هم وصل کرده انسانیت است؛ انسانیت در معنای مثبت، ارزشی، اخلاقی و متعالی آن. آثاری که برگزیده هدف، تعهد و آرمانی را نشان میدهد که ایشان یک عمر دغدغه آن را داشته است. این مطلب با توجه به وضعیت اسفبار ما ارزش مضاعف پیدا میکند.
بدبختانه ما، علیرغم هارتوپورت عظیمی که داریم، ملت کمدانشی هستیم. این جهل برای ما گران تمام میشود. اهل دانش نیستیم؛ زیرا بهطور جدی و پیوسته پیگیر کتابهای خوب نیستیم. دانش درست و دقیق و کارآمد در کتابهاست و نه در روزنامه و تلویزیون و ماهواره و تلفن همراه و تلگرام. ما کتاب نمیخوانیم و اوضاع بد میشود. اوضاعمان که بد شد، از کتاب بیشتر فاصله میگیریم. فاصله بیشتر از کتاب اوضاع را بدتر میکند و... . این چرخه باطل ادامه دارد تا ما را بهطور کامل هلاک کند. در غیر این صورت، بالاخره روزی و جایی باید این چرخه را شکست. اما کجا؟ سیستم آموزشی کشور – مدارس و دانشگاهها – در اوج قهقرای خودش است. بیمایهگی مدارس و دانشگاهها نیز از کفر ابلیس مشهورتر است و نیازی به شرح و توضیح نیست. مؤسسات آموزشی از مهدکودک تا دکتری تبدیل به بنگاههای اقتصادی شدهاند. فقط دو هدف دارند: پول و پول. علم؟ علم دیگر چیست؟! دریغ از اندکی خرد و فرهنگ! نمیگویم علوم و تاریخ و فلسفه و چه و چه، بلکه حتی خواندن یک رمان خوب هم از سالها تحصیل در چنان نهادهایی آموزندهتر است و بیشتر به کار زندگی می-آید.
در این میان روزنههای امید اندکی وجود دارد که یکی از بهترینشان مترجمان خوب است. روزنههایی که از آنها نسیم اخلاق، خرد، دانش و شعور بر ما میوزد. اگر آنان نباشند، یکباره سر از برهوت درمیآوریم. در شرایط اسفناکی که داریم، مترجمان خوب، متعهد و دانا یکی از بزرگترین خدمتهای فرهنگی را به کشورمان میکنند. دکتر کلانتریان قطعا چنین کسی بود. هر کدام از آثاری که ترجمه کرده پنجرهای است که به سوی ارزشهای انسانی گشوده شده است. در اینجا جهت اطلاع خوانندگان و کتابدوستان، تمامی ترجمههای او را فهرست میکنم. امیدوارم کتابی را فراموش نکرده باشم.
تاریخ
رؤیا و تاریخ (آمریکا در دو قرن) / کلود ژولین
مرد رؤیاها (زندگینامه جان رید) / رابرت روزنستون
ادبیات (رمان)
افسانه پدران ما / سورژ شالاندن
بازگشت به کیلیبگز / سورژ شالاندن
خاطرات یک بچه ناقلا / لوئیجی برتلی
دایی من بنژامن / کلود تیلیه
دیدار به قیامت / پیر مولیر
سیمای زنی در میان جمع / هاینریش بل
ظرافت جوجهتیغی / موریل باربری
لطف دیررس / آلن پاتن
مرگ کثیف / پیر ژان رمیه
منم فرانکو / مانوئل واسکس مونتالبان
نقطه ضعف / آنتونیس ساماراکیس
وجدان زنو / ایتالو اِسوِوو
فلسفه
رسالهای کوچک درباره فضیلتهای بزرگ / آندره کنت-اسپونویل
فلسفه حقوق / میشل تروپه
قرارداد اجتماعی / ژان ژاک روسو
حقوق
ادبیات و حقوق / فیلیپ مالوری
اندیشههای حقوقی / فیلیپ مالوری
بررسی یک پرونده قتل / میشل فوکو
بشریت و حاکمیتها (سیری در حقوق بینالملل) / مونیک شمیلیه ژانرو
حقوق بینالملل در جهانی نامتحد/ آنتونیو کاسهسه
نقش زور در روابط بینالملل / آنتونیو کاسهسه
یک رأی داوری و دو نقد / رنه ژان دوپونی و ژان فلاوین لالیو و فرانسوا ریگو
توضیحی درباره کتاب «اندیشههای حقوقی» نوشته فیلیپ مالوری بدهم تا سلیقه متفاوت دکتر کلانتریان معلوم شود. من که بهخاطر عملکرد اهل حقوق وطنی از حقوق و حق و حقیقت هم متنفر شدهام این کتاب را با لذت و اعجاب مطالعه کردم. نویسنده نه فقط آراء حقوقدانان بزرگ دوره مدرن و معاصر را توضیح داده، بلکه به دیدگاههای حقوقی کسانی همچون افلاطون، ارسطو، آگوستین، آکوئیناس، پاسکال، بالزاک، ویکتور هوگو، میشل فوکو و بسیاری از دیگر اندیشمندان و فیلسوفان و نویسندگان و رماننویسان نیز پرداخته است. نتیجه آنکه کارنامه پربار و درخشان این مترجم متعهد شایسته والاترین تقدیرهاست، اما دریغ از کمترین توجه! البته این هم چندان مهم نیست و فقط توجه عملی اهمیت دارد. به عبارت دیگر هر کدام از ترجمههای ایشان به دستتان رسید، در خواندنش درنگ نکنید!