مکانیسم ماشه؛ اصطلاحی که ساده، اما پر از سوالات پیچیده است، شاید آن روز که «بچههای انقلاب» معاهده برجام را مینگاشتند به اندازه کافی «دقت»، «توان»، «امید»، «اعتماد به نفس» یا هرچیز دیگری که اسم میگذارید نداشتند تا ماشه را محکم بفشارند و به ابهامات حقوقی تیرخلاص بزنند. اگر اینگونه میشد شاید امروز با تفاسیر مختلف مواجه نبویدم یا شاید هم ذات قراردادهای حقوقی تفسیرپذیر است. به هر روی این روزها، «مکانیسم ماشه» مجلسگردان تحلیلهای سیاست خارجی و هستهای شده است.
بندهای ۳۶ و ۳۷ برجام به موضوع نقض عهد طرفین در اجرای برجام و موضوعات اختلافی بر میگردد،
بند ۳۶ میگوید: «چنانچه ایران معتقد باشد که هر یک یا کلیه گروه ۱+۵ تعهدات خود را رعایت نکردهاند، ایران میتواند موضوع را به منظور حل و فصل به کمیسیون مشترک ارجاع کند؛ به همین ترتیب، چنانچه هر یک از اعضای گروه ۱+۵ معتقد باشد که ایران تعهدات خود را رعایت نکرده است، هر یک از دولتهای گروه ۱+۵ می تواند اقدام مشابه به عمل آورد. کمیسیون مشترک ۱۵ روز زمان خواهد داشت تا موضوع را فیصله دهد، مگر اینکه این زمان با اجماع تمدید شود. متعاقب بررسی کمیسیون مشترک، چنانچه هر عضو معتقد باشد که موضوع پایبندی فیصله نیافته است، میتواند موضوع را به وزیران امور خارجه ارجاع دهد. وزیران ۱۵ روز خواهند داشت تا موضوع را فیصله دهند، مگر اینکه این زمان با اجماع تمدید شود. پس از بررسی کمیسیون مشترک - همزمان با (یا به جای) بررسی در سطح وزیران - خواه عضو شاکی یا عضوی که اجرای تکالیفش موضوع بوده است میتواند درخواست کند که موضوع توسط یک هیأت مشورتی که متشکل از سه عضو خواهد بود (یکی از سوی هر یک از طرفهای درگیر در اختلاف و طرف سوم مستقل) بررسی شود. هیأت مشورتی میبایست نظریه غیر الزامآوری را در خصوص موضوع پایبندی ظرف ۱۵ روز ارائه کند. چنانچه، متعاقب این فرآیند ۳۰ روزه موضوع فیصله نیابد، کمیسیون مشترک در کمتر از ۵ روز نظریه هیأت مشورتی را با هدف فیصله موضوع بررسی خواهد کرد. چنانچه موضوع کماکان به نحو مورد رضایت طرف شاکی فیصله نیافته باشد و چنانچه طرف شاکی معتقد باشد که موضوع، مصداق «عدم پایبندی اساسی» میباشد، آنگاه آن طرف میتواند موضوع فیصله نیافته را به عنوان مبنای توقف کلی و یا جزیی اجرای تعهداتش وفق برجام قلمداد کرده و یا به شورای امنیت سازمان ملل متحد ابلاغ کند که معتقد است موضوع مصداق «عدم پایبندی اساسی» به شمار میآید.»
در بند ۳۷ برجام نیز آمده است: «متعاقب دریافت ابلاغ طرف شاکی، به نحو مشروح در فوق، به همراه توضیحی از تلاشهای توأم با حسن نیت آن طرف برای طی فرآیند حل و فصل اختلاف پیش بینی شده در برجام، شورای امنیت سازمان ملل متحد میبایست منطبق با رویههای خود در خصوص قطعنامهای برای تداوم لغو تحریمها رای گیری کند. چنانچه قطعنامه فوقالذکر ظرف ۳۰ روز از تاریخ ابلاغ به تصویب نرسد، سپس مفاد قطعنامههای سابق شورای امنیت سازمان ملل متحد مجدداً اعمال خواهند شد، مگر اینکه شورای امنیت سازمان ملل متحد به نحو دیگری تصمیم گیری کند. در چنین صورتی، این مفاد در خصوص قراردادهایی که بین هر طرف و ایران یا افراد و نهادهای ایرانی قبل از تاریخ اعمال آنها امضا شده باشد، دارای اثر عطف به ما سبق ندارد مشروط به اینکه فعالیتهای صورت گرفته وفق اجرای این قراردادها منطبق با برجام و قطعنامههای قبلی و فعلی شورای امنیت باشد. شورای امنیت سازمان ملل متحد، با ابراز نیت خود برای تصمیم گیری مبتنی بر ممانعت از اجرای دوباره و خودکار تدابیر در صورتی که ظرف این مدت موضوعی که موجب ابلاغ فوق شده است حل و فصل شده باشد، دیدگاههای طرفهای اختلاف و هرگونه نظریه صادره توسط هیأت مشورتی را ملحوظ خواهد داشت. ایران بیان داشته است که چنانچه تحریمها جزیی یا کلی مجددا اعمال شوند، ایران این امر را به منزله زمینهای برای توقف کلی یا جزیی تعهدات خود وفق برجام قلمداد خواهد کرد.»
از ماهیت مکانیسم ماشه که بگذریم به سازوکار استفاده از آن میرسیم که این روزها تحلیلهای مختلفی درباره آن وجود دارد. عدهای آن را چماقی بر سر مردم فرض میکنند که اگر استفاده شود قطعنامههای قبلی که با واسطه قطعنامه ۲۲۳۱ تعلیق شده بازخواهد گشت. در مقابل عدهای معتقدند الان که قطعنامههای قبلی نیست مگر تحریم ها برگشته و آمریکا آدم شده است که ما را از برگشتن آن میترسانید؛ حداقل آن موقع، غذا و دارو مثل امروز تحریم نبود.
در مقابل عدهای فارغ از هویچ و چماق کردن مکانیسم ماشه به نحوه مواجه با این سازوکار حقوقی میاندیشند. این طیف معتقد است مکانیسم یاد شده میتواندبه بازگشت قطعنامههای تحریمی منتهی شود و میتواند به آن مرحله هم نرسد که هر دو موضوع در گروه نحوه مواجه با آن است.
به زعم این طیف، اصل مکانیسم ماشه نه به منزله بازگشت حتمی قطعنامههای پیشین که به منزله، پذیرش وجود مشکل در برجام است که طرفین برای حل آن باید کاری انجام بدهند.
البته این طیف نمیگوید در صورتی که کاری صورت گرفت و به نتیجه نرسید چه خواهد شد؟ حتی اگر طرف غربی وارد مسیر حل مشکل از طریق مکانیسم ماشه باشد، به اندازهای راه فرار گذاشته است که در انتها به نفع او تمام شود.
اروپا به سرکردگی انگلیس، فرانسه و آلمان هرچند تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه کرده و هرازچندگاهی ساز ناکوک میزنند اما بهتر از هر کسی میدانند اگر منافع ایران تأمین نشود، گام های کاهش تعهدات هسته ای میل به صفر خواهد کرد یعنی دیگر خبری از تعهد هسته ای نخواهد بود و آن زمان است که داستان سال 1382 و ماجرای سعد آباد این بار زودتر از پایان عمر دولت مستقر تکرار می شود.
قاره سبز که کارنامهای سیاه درباره برجام دارد تلاش میکند به هر وضع ممکن وضع موجود را حفظ کند یعنی جمهوری اسلامی ایران بدون هیچ نوع انتفاعی از برجام در این سند یکطرفه باقی بماند و آمریکا نیز روند فشار به ایران را ادامه بدهد.
اروپا بیشتر از آنکه از بُعد اقتصادی برجام بهره ببرد از بُعد امنیتی به آن وابسته و از آن منتفع است چه آنکه جمهوری اسلامی ایران به مثابه لنگرگاه آرامش در منطقه اگر آسیبی ببیند کشورهای اروپایی و شرکای منطقه غرب از این موج سهمگین در امان نخواهند ماند.
به هر روی جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده است در بزنگاه های مختلف برگ برنده های رو نشده دارد که می تواند معادلات را به خوبی تغییر دهد بنابراین باید منتظر ماند و دید که در صورت میل اروپا به سمت استفاده از مکانیسم ماشه، چه برگی رو خواهد کرد.