«مداد رنگی»؛ ناهید هاشمیان؛ کتاب نیستان شکاف نسل‌ها و فرزند سنت‌گریز

ناهید هاشمیان،   3980815131

اولین بار بود که داستانی را  با هدفی کاملا مشخص آغاز کردم. در دنیای پرفرمول و محاسباتی من، هر موقع احساسی متراکم می‌شد و بالا می‌رفت، به داستانی تبدیل می‌شد و بر سرم می‌بارید. این بار همه چیز فرق می‌کرد. از بین ۳۲ موضوع که نشر نیستان پیشنهاد داده بود، دغدغه مشترک را در« شکاف نسلی» یافتم

شکاف نسل‌ها و فرزند سنت‌گریز

«مداد رنگی»

نویسنده: ناهید هاشمیان

نشر: کتاب نیستان، چاپ اول 1398

200 صفحه، 45000 تومان

****

اولین بار بود که داستانی را  با هدفی کاملا مشخص آغاز کردم. در دنیای پرفرمول و محاسباتی من، هر موقع احساسی متراکم می‌شد و بالا می‌رفت، به داستانی تبدیل می‌شد و بر سرم می‌بارید. این بار همه چیز فرق می‌کرد. از بین 32 موضوع که نشر نیستان پیشنهاد داده بود، دغدغه مشترک را در« شکاف نسلی» یافتم.  اولین بار بود که قلمم با ذهنم پیش می‌رفت. داستانهایم همیشه از یک حس آغاز می‌شد و من با توشه ای از منطق به دنبالش می‌دویدم تا سرگردان نشود و از ناکجا سر در نیاورد. این بار چراغی در دست داشتم. می‌دانستم کجا باید بروم. مسیرم دیگر ابرآلود و رویایی نبود. این بار توشه ای از احساس انباشتم تا آنچه می‌بافم، رنگین باشد. شکاف نسلی موضوع اصلی بود. برای ترسیم آن ابتدا  باید فضایی را مشخص و زمینه وقوع داستان را انتخاب کردم. دوران انقلاب و قبل و بعد از آن، شاهد تغییرات شدیدی بود که شکاف نسلی بیشترین نمود را داشت. این زمینه را برای داستان انتخاب کردم. باید در گام بعدی عمق این شکاف را نشان می‌دادم و برای سنجش آن نیاز به معیاری برای مقایسه داشتم. شکاف های دیگری در جامعه همیشه وجود دارند. از جمله شکاف طبقاتی، فرهنگی و شکاف بین سنت و مدرنیته. اکنون می‌توانستم شخصیتهای داستانم را مهندسی کنم. از سه نسل و از دنیای مدرن، سنتی، روستایی، شهری، برخوردار و غیربرخوردار انتخابهایم را انجام دادم. حالا می‌توانستم شکاف نسلی را با این شکافها مقایسه کنم. می‌توانستم عمق آنها را با هم مقایسه و تلاشهایی برای پرکردن آنها طراحی کنم.  منطق داستان اینگونه شکل گرفت. حال باید احساسی را چاشنی آن می‌کردم. احساسی که خود از آن آگاه باشم. در این اثر، اصلی‌ترین ابزارم حس مادرانه بود که می‌شناختم و اصالتش را آن قدر باور داشتم که می‌دانستم مستقل از هر فرهنگی و در هرجا و حتی ناکجایی  وجود دارد. حسی است غریزی که برای همه نیز قابل درک است. این طور بود که مداد رنگی آغاز شد. داستان را در شش فصل طراحی و شخصیت های اصلی و زمان و فضا را مشخص کردم. پنج فصل، به نام شحصیت‌های اصلی در داستان در یک رنگ و حس جدا  و فصل آخر مجموعه رنگهاست که مدادرنگی نام دارد. داستان از دهه نود آغاز می‌شود. نگار مادری است متولد دهه 40 که از انقلاب و جنگ گذار کرده و اکنون در دهه 90 قرار دارد. دو فرزند جوان دارد که با نسل او متفاوت هستند. در آغاز داستان پدر به سفر می‌رود و شکاف نسلی دهان باز می‌کند و به شکلی خشن خود را نشان می‌دهد. در ابتدای داستان نگار این شکاف را کشف می‌کند. ابتدا باور نمی‌کند دره‌ای به این عمق و وسعت در خانه‌اش وجود داشته باشد. آن هم در خانه‌ای که میلیمتری همه جوانب ان را می‌سنجیده و گمان می‌کرده که در همه محاسباتش دقیق بوده است.  این دره آنقدر عمیق است که نگار در همان آغاز داستان در می‌یابد که قابل پر شدن نیست و فقط می‌تواند به مدیریت آن بیندیشد. او در می‌یابد که شکاف های اجتماعی اگر طبقات را در جامعه تفکیک می‌کند شکاف نسلی خانواده را نشانه گرفته است. خانواده‌ای که نگار با پر کردن شکاف سنت و مدرنیته و تفاوت‌های فرهنگی آن را برافراشته بود و قوام داده بود. فصل اول رضا نام دارد. فرزند ارشد نگار که این شکاف را نمایان می‌کند. فصل دوم در دهه 60 آغاز می‌شود. در این فصل غلامعلی وارد زندگی نگار می‌شود. زمانی که نگار با غلامعلیِ روستایی در دانشگاه آشنا می‌شود. برای معرفی نسل نگار لازم بود گذاری بر شرایطی که او در آن نمو کرده بود انجام شود. تجربه دانشجویی در دوران جنگ و تغییر معیارها و تفاوت رفتارها. مادرِ نگار به مدرنیته تعلق دارد که اکنون با افکار انقلابی دخترش روبرو می‌شود. شکاف نسلی آنجا هم آشکار می‌شود. آنچه در این میان قوام خانواده را حفظ می‌کند، عشق مادرانه است. در فصل سوم با نام عمه، یک شخصیت اصلی با عشقی که در زیر خاک دارد، با نوع تفکراتی که دیگر تکرار نمی‌شود، مطرح می‌شود. در فصل چهارم، که نگار نام دارد، از نگار سخن به میان می‌آید. این فصول از داستان، از نگار و غلامعلی می‌گویند که از دهه 60 زندگی را آغاز می‌کنند و  با عشق شکاف فرهنگی را پر می‌کنند. هرچند این شکاف بین مادر و نگار پر نمی‌شود. مادر برآشفته و نگار اندوهگین است. هرچند مادر کشور را ترک کرده، اما این تفاوت همچنان موجب رنجش هردوی آنهاست. داستان دوباره در فصل 5 به دهه 90 بر می‌گردد. حالا غلامعلی از سفر برگشته و آنها با هم با این موضوع روبرو می‌شوند. نگار در می‌یابد که این شکاف در جامعه نیز به شدت مشهود است و غلامعلی پیشتر آن را درک کرده بوده. شکافی که حالا که در خانه‌اش سرباز کرده، به آن توجه کرده است. نگار استاد دانشگاه است و حالا به نسل دانشجو بهتر می‌نگرد و تفاوتها را با دانشجویان سه دهه قبل مقایسه می‌کند. نگار این دره عمیق را در جامعه می‌بیند که از خانواده ها عبور می‌کند و فاصله بین افراد خانواده ایجاد می‌کند.  

برای مدیریت آن سناریوهای مختلفی در داستان مطرح شده است. گاهی پدر و مادر از روی این شکاف می‌پرند و در کنار فرزندانشان قرار می‌گیرند. مانند جنگجویی کمان شکسته می‌شوند که دیگر آن جنگجو نیستند. دیگر چشمانشان نمی‌خندد، رنگ آمیزی شده اند و خسته و افتاده در سرزمینی که برایشان غریب ولی همراهشان عزیز است به سر می‌برند. 

اما این انتخاب نگار و غلامعلی نیست. می‌توان فرزند را به این سوی دره کشاند،  اما در بسیار ی اوقات فرزند در این شکاف از دست رها می‌شود. معلوم نیست در کجای این دره، در کدام سرزمین و نزد چه کسانی فرود آید. نمی‌توان او را به گذشته برگرداند. او متعلق به سرزمین خود است. به آن سوی دره، در دگرسوی آن  شکاف عمیق.  نگار تصمیم خود را می‌گیرد. هیچکدام از این دره عبور نمی‌کنند! او فقط بر روی این دره پلی می‌آفریند. پلی امن و زیبا. پلی به وسعت یک عشق مادرانه. پلی که دو کوه، دو سرزمین را پیوند می‌دهد. پلی بر روی این دره عمیق. برای مادرش نیز همین کار را می‌کند. پلی به سوی مادرش و پلی به سوی فرزندانش.  نگار از نسلی است که  بین دو فرهنگ متمایل به مدرنیته زندگی می‌کند. این شکاف تا آخر داستان می‌ماند و فقط پلی بر آن ساخته می‌شود. پلی که نمی‌گذارد این شکاف، این دره عمیق، خانواده را متلاشی کند. داستان از رنگهای مختلف آدمها می‌گوید. از تفاوتها. آنچه مهم است هماهنگی این رنگها و تلاش و همسویی آنها در ترسیم تصویری مشترک و زیباست. لازم نیست رنگها در هم آمیزند، یکدیگر را کنترل کنند و تغییر دهند. باید در قابی مهرین قرار گیرند تا تصویری زیبا رقم زنند. این مسیر سمت و سویی بود که مداد رنگی در آن متولد شد. در سراسر داستان هرجا پلی ساخته شد، یا شکافی پر شد، اولین گام خاموش کردن قضاوتگری و رعایت رسم ادب و محترم شمردن بقیه بود. 

داستان با رفتن پسر نگار به سوی مادر بزرگ پایان می‌یابد. بازگشت دوباره به مدرنیته در نسل بعدی دیده می‌شود. نسل نگار بین دو مدرنیته، بیشترین شکاف نسلی را تجربه می‌کند. نسل مادر مدرن غربی و نسل فرزند سنت گریز. در این میان نگار با غلامعلی که شکاف فرهنگی و روستایی و شهری  را پر کرده‌اند، در قله دو شکاف نسلی رها می‌شوند. از هر دو سو به نسل قبل و بعد خود پلی ساخته‌اند و چشم به راهند تا از سرزمین‌های دور بوی پیراهن یار بشنوند.

مداد رنگی بهترین تجربه داستانی من بود. داستانی بود کوششی و هدفمند که در مسیری مشخص و منطقی حرکت کرد. هر هفته بخش‌هایی از آن را می نوشتم و برای یاران دلنوازم می‌خواندم و در کنارش از راهنمایی استاد موسوی بهره‌مند می‌شدم. هر فصل که به پایان می‌رسید برای نیستان می‌فرستادم و راهنمایی آنها را نیز لحاظ می‌کردم. این‌طور بود که مداد رنگی در کمتر از یک سال به مقصد رسید.

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. بازی با کلمات

  2. کوچه زیباکلام هنوز تیر چراغ برق دارد؟!

  3. ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد

  4. اعتراض حواله داران پژو پارس به افزایش قیمت ۴۰۰ میلیونی

  5. حمایت اژه‌ای و رئیسی از طرح عفاف و حجاب فراجا/ انتقاد تلویحی روزنامه اصولگرا از حسین شریعتمداری

  6. توافق جدید ایران و آمریکا چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

  7. رئیسی هم به گشت ارشاد تذکر داد؟/ روایت فضائلی از علت تاکید رهبری بر وحدت

  8. یادداشت حسین شریعتمداری؛ دوستانه با برادر فضائلی

  9. گزارش میدانی از طرح نور فراجا

  10. مجلس مقابل این اقدام بایستد

  11. اطلاعیه شماره ۳ فراجا درباره اجرای «طرح نور»  

  12. منظور: افزایش دائم دستمزدها به ‌رفاه مردم کمک نمی‌کند

  13. رادان:‌ طرح نور با قوت ادامه دارد

  14. چرا این همه " در پوستینِ خَلق" می افتیم؟!

  15. تاکید رئیسی بر اجرای قانون عفاف و حجاب

  16. وقتی «بوقلمون» هم مقابل «رضا پهلوی» کم می‌آورد!

  17. واکنش بلینکن به حادثه اصفهان/ به مجازات ایران پایبند هستیم!  

  18. این ابهامات مناقشه‌برانگیز را برطرف کنید

  19. وزارت راه در شناسایی خانه‌های خالی مسئول است

  20. سردار حاجی زاده با تسلیحات قدیمی و حداقلی به اسرائیل حمله کردیم /از موشک های هایپرسونیک ۲ استفاده نشد

  21. برخی مسئولان بدلیل کارهای بی‌قاعده در زمینه حجاب تذکر گرفتند        

  22. واکنش مشاور قالیباف به حواشی اخیر گشت ارشاد/ روایت ظریف از علت عدم مذاکره با ترامپ

  23. حضور حسین حسینی در دادسرای فرهنگ و رسانه با شکایت فراجا

  24. موضع رئیس عدلیه در خصوص ورود فراجا به مسئله حجاب/ اژه‌ای: در قضیه حجاب می‌توانیم بگوییم «کی بود کی بود، من نبودم؟»

  25. اشتباه برخی گروه‌ها در مقابله با توئیت فضائلی

آخرین عناوین