به گزارش شرق، ماجرای این درگیری خونین غروب آخرین روز مهرماه به بازپرس ساسان غلامی که وظیفه کشیک قتل تهران را در این روز برعهده داشت، اطلاع داده شد. مأموران کلانتری 156 افسریه اطلاع دادند ساعت 19:30 در حوالی شهرک قصر فیروزه دو نوجوان با هم درگیر شدند و یکی از آنها دیگری را مجروح کرد و نوجوان مجروح پس از انتقال به بیمارستان بعثت جان خود را از دست داد.
در ادامه تحقیقات مشخص شد مقتول و ضارب فراری هر دو 17 ساله هستند. با توجه به اطلاعات بهدستآمده هویت ضارب شناسایی شد. در ادامه مأموران به خانه او مراجعه کردند و پی بردند این نوجوان پس از درگیری به خانه نرفته است. بنابراین تحقیقات برای دستگیری او ادامه یافت، اما رد مشخصی از این پسر به دست نیامد و هرچه با تلفن همراه او تماس میگرفتند گوشی خاموش بود.
در نهایت نوجوان فراری ساعات اولیه بامداد دیروز گوشی خود را روشن کرد و با خانوادهاش تماس گرفت. در آن هنگام بود که مأموران با خانواده متهم رایزنی کردند و اطلاعاتی را به دست آوردند. نوجوان فراری مخفیگاه خود را در جنگلهای سرخهحصار اعلام کرد و پس از آن پسرخاله او که بازنشسته نیروی انتظامی است، برای صحبت با این نوجوان به مخفیگاهش رفت. در نهایت پسرخاله متهم توانست او را قانع کند تا خود را تسلیم پلیس کند و بهاینترتیب پسر ۱۷ ساله که تنها مظنون به قتل درگیری خونین بود، حدود 13 ساعت پس از شروع ماجرا خود را به مأموران کلانتری 156 افسریه تسلیم کرد.
او پس از اعتراف به قتل و ابراز پشیمانی از ماجرایی که اتفاق افتاده بود، گفت: من نمیخواستم اینطور شود. ما با هم دوست بودیم و حتی کلاس دهم را با هم همکلاسی بودیم، اما او برای کلاس یازدهم و دوازدهم از مدرسه ما رفت. شش، هفت سال بود که ما همدیگر را میشناختیم و او چون جثهاش بزرگتر از من بود، دائم کری میخواند و جروبحث و درگیری لفظی داشتیم و در گروه تلگرامیای که عضو آن بودیم هم جلوی بقیه با من بد صحبت میکرد. من چندبار تصمیم گرفتم با او قطع رابطه کنم، اما او دوباره اصرار به ادامه دوستی داشت. روز حادثه هم به من زنگ زد و گفت بیا صحبت کنیم و اختلافات را حل کنیم. بعد دوباره زنگ زد و فحش داد و گفت بیا تا ادبت کنم. در آخرین لحظه که از خانه بیرون میآمدم، یک کارد آشپزخانه برداشتم تا او را بترسانم. وقتی سر قرار رسیدم، او شروع به فحاشی کرد، بعد هم من را هل داد، من هم چاقو را که در جیب عقبم بود، درآوردم و در هوا تکان دادم که به گردن دوستم خورد و زمین افتاد من هم فرار کردم. این نوجوان گفت: ۹ سال است بهخاطر تشنج تحت درمان هستم. من اهل دعوا نیستم و مبصر کلاس هم بودم و تا حالا هیچوقت از طرف مدرسه خانوادهام را نخواستهاند. الان هم هنوز در شوک هستم و واقعا نمیدانم چطور چاقو به گردن دوستم خورد.
بازپرس غلامی پس از تشکیل پرونده و ثبت اظهارات اولیه این نوجوان، او و پروندهاش را به دلیل عدم صلاحیت در رسیدگی به دادسرای اطفال فرستاد.