«آلمان رو به فرسایش»
نویسنده: تیلور ساراتسین
مترجمان: احمد نادری، سینا درویش عمران
ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ اول 1397
447 صفحه، 30000 تومان
****
خاستگاه اصطلاح چپ و راست و همچنین اصطلاحهای همردیف آن، مانند چپروی و راستروی، جناح چپ و جناح راست و یا دست راستی و دست چپی، انقلاب فرانسه است که در مجمع ملی آن نمایندگان انقلابی تندرو در طرف چپ و محافظهکارها در طرف راست مینشستند. این سنت بعدها در پارلمانهای اروپایی ادامه پیدا کرد. در آن روزگار این دو اصطلاح معنای روشن و جدا از هم داشت، یعنی چپ به معنای انقلابیبودن و هواداری از دگرگونی و دگرگونی بیشتر بود و راست به معنای مخالفت با هرگونه دگرگونی یا جدودی از بازگشت به گذشته یا بازگشت کلی بود. اما از آن پس چنان فراز و نشیبی از نظر معنایی، پابهپای پیدایش گرایشهای تازه و گوناگون سیاسی و در هم آمیختگی گرایشها از دو سو یافته است که تعیین مرز روشنی میان آن دو ناممکن است زیرا هریک از این دو برچسب در معنای وسیع خود چنان گرایشها و گروههای مختلف و ناهمسازی را در بر میگیرند که جز معنایی بسیار کلی و مبهم از آنها بر نمیآید.
در طول قرن نوزدهم اصطلاح «راست» برابر شد با پذیرش قدرت و مرجعیت یک نهاد یا شخص (دولت، رهبر، کلیسا)، میهنپرستی، باور به حکومت زورمند، مالکیت کلیسا و لزوم قدرتمدی ارتش. پس از جنگ جهانی اول، راست تندرویی پدید آمد که با راست محافظهکار تفاوت داشت. افراطیترین جلوهی این راستگرایی، ناسیونال سوسیالیسم هیتلری و فاشیسم ایتالیایی بود.
بر کسی پوشیده نیست که دنیای امروز در حال حرکت هرچه سریعتر به سوی راستگرایی است . این مسئله با به راه افتادن موج تازهی ناسیونالیسم در کشورهای غربی بسیار مشهود است. این موج از آغاز قرن بیست و یکم به آهستگی پا گرفت و پس از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ به شکل عجیبی رشد کرد. از نشانههای عینی این رشد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بهوجود آمدن جنبشهای دست راستی افراطی همچون پگیدا و سپس تاسیس حزب «آلترناتیو برای آلمان» در آلمان، برگزاری همهپرسی استقلال اسکاتلند از انگلیس، خروج انگلیس از اتحادیهی اروپا که به «برگزیت» معروف است، روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا و بوریس جانسون در بریتانیا.
آلمان یکی از کشورهایی است که از همان آغاز در نظام جهانی مدرن موضوعیت جدی داشته است. کشوری که به گفتهی هگل سهم خود را به عنوان یک ملت در تاریخ پرداخته است. این کشور در نظام اجتماعی و داخلی خود گرفتار تناقضهای جدی بوده است که این تناقضها البته سبب کشمکشهای زیادی در درون خود آلمان و در جامعهی دانشگاهیان و روشنفکران و رسانهها شده است. تیلو ساراتسین در کتاب «آلمان رو به فرسایش» به واکاوی این تناقضها میپردازد. تناقضاتی که با سر برآوردن جنبشهای راست افراطی در آلمان و به تبع آن مهاجرستیزی، اسلامستیزی و مخالفت گسترده با پذیرفتن مهاجران خاورمیانهای و افریقایی به آلمان ارتباط دارد. در کتاب سارتسین میتوان تمامی ویژگیهای احزاب راستگرا و راستاندیش را مشاهده کرد. او تمرکز اصلی خود را بر ضدیت با مهاجرت و مهاجران مسلمان قرار میدهد و با حملهی مستمر به آنان سعی در القای این تفکر دارد که مسبب همهی بدبختیهای آلمان جماعت مسلمانان مهاجر هستند. از این رو ابایی ندارد که آنها را ابله، کوتهفکر، نادان، عقبمانده، خشکمغز و مفتخور بنامد و در پی آن باشد تا با کنار هم قرار دادن آمار و ارقام مختلف آنها را تخطئه کند و آنان را همچون وصلهی ناجوری جلوه دهد که نه تنها بر پیکرهی آلمان بلکه بر پیکرهی کل اروپا سنگینی میکند. استدلال اصلی نویسنده برای موارد ذکرشده، ادغامنشدن جامعهی مهاجر مسلمان در آلمان است. او معتقد است که مشخصهی مشترک جماعت ترک و عرب و پاکستانی، مسلمان بودن است و اینها در جامعهی آلمان حل نشدهاند و هرکدام بر هویتهای بومی و مذهبی سرزمین خود تاکید میورزند. او با خلق یک مفهوم کلی از اسلام سعی در ایجاد گفتمان اسلامهراسی در آلمان دارد. این گفتمان که البته موفق هم بوده است، با ارائهی این آمار و ارقام به ظاهر درست و علمی برای اثبات وحشتناکبودن و شیطانیبودن اسلام هر خوانندهی محروم از تفکر انتقادی را مسخ خود و از اسلام و مسلمانان متنفر میکند. او با حملهی بیامان به اسلام و مسلمانان، مشکل اصلی ادغامنشدن را تا حد زیادی ناشی از خود مسلمانان و کمی تا قسمتی بر اثر سیاستگذاریهای دولتمردان دولت رفاه میداند اما سوال اصلی این است که اصولا ادغام چیست و چرا باید مسلمانان ادغام شوند؟ از دید ساراتسین ادغام یعنی اینکه همهی مهاجران مسلمان دین خود را کنار بگذارند و با ارزشهای فرهنگی سرزمین خود بدرود بگویند و زبان آلمانی را نیز به خوبی فرا بگیرند. در مورد یادگیری زبان میتوان با او به تفاهماتی رسید اما در مورد فراموشی نظام بومی و ارزشهای کشور مبدا باید ایدههای او را تمامیتخواهانه و دست راستی افراطی نامید.
آلمان که پس از چند دهه از زیر آوار نازیسم خود را بیرون کشیده و بیکم و کاست خود را مقصر کشتارها و ویرانیهای آن جنگ هولناک میداند، در دهههای اخیر کوشیده است با پذیرفتن پناهجویان اغلب مسلمان، چهرهای موجه از خود به جهان نشان بدهد. هجوم بیامان پناهجویان مسلمان از سوریه، عراق، ترکیه، پاکستان و کشورهای افریقایی موجی از نگرانی در بین مردم بهخصوص احزاب راستگرا به راه انداخته است. کتاب آلمان رو به فرسایش نوشتهی یکی از افراطیترین سیاستمداران آلمان معاصر است. سیاستمداری که به خاطر نوشتن این کتاب در آستانهی اخراج از حزب سوسیال دموکرات آلمان قرار دارد. او که محور بحثهای بسیار داغ و جنجالی در محافل سیاسی اجتماعی آلمان است به خبرگزاری اسپوتنیک گفته است که «اسلام خشونت را در میان کافران ترویج میدهد و زنان را تحت فشار میگذارد.» و هنگامی که خبرنگار اسپوتنیک از او میپرسد: «در کتاب شما به بازگرداندن پناهجویان مسلمان اشاره شده حتی نوشته شده که در صورت لزوم، اقدام نظامی را رد نکردهاید. شما چه منظوری دارید؟ آیا واقعا معتقدید که باید به پناهجویان شلیک کرد؟» پاسخ میدهد: «این موضوع مربوط به مهاجرت غیرقانونی است. آن موضوع مسئله دیگری است و بسیاری از آنهایی که غیرقانونی به آلمان آمدهاند مسلمانان هستند. اگر شما اجازهی اقامت نداشته باشید باید به کشور خودتان بازگردید و این قانون باید در اساس شامل همهی پناهجویان شود.» ساراتسین در بخش دیگری از این گفتوگو مدعی شد که «اگر اسلام هرگز وجود نداشت، جهان جای بهتری بود. مسلمانان که با ما زندگی میکنند باید به شدت به دلیل مسائل مربوط به همگرایی و جذبشدن در جامعه تحت فشار قرار گیرند. کتاب من تدابیر لازم و رویکردها را دارد. علاوه بر اینها ما باید جلوی مهاجرت بیشتر مسلمانان به آلمان را بگیریم. من در کتابم گفتهام که باید به صورت زیربنایی جلوی مهاجرت گرفته شود. همهچیز آنجا روشن است. شما باید در این زمینه از لحاظ سیاسی به توافق برسید و میتوانید دربارهی جزئیات هم صحبت کنید.»
کتاب جنجالی ساراتسین در ۹ فصل نوشته شده است:
«دولت و جامعه؛ چکیدهای تاریخی»، «نگاهی به آینده؛ واقعیتها و خوشخیالیها»، «علائم افول؛ تحلیل انتقادی رویدادها»، «فقر و نابرابری؛ نیتهای خیر زیاد، شجاعت کم برای واقعیت»، «کار و سیاست؛ در باب آمادگی به کار و انگیزهی کار»، «آموزش و عدالت؛ در باب تمایز خوب و نیت خوب»، «مهاجرت و ادغام؛ مطالبهی بیشتر، عرضهی کمتر»، «جمعیتشناسی و سیاست جمعیتی؛ فرزند باهوش بیشتر قبل از آنکه خیلی دیر شود» و «یک رویا یا یک کابوس؛ آلمان در صد سال آینده».