«دوستی»
گردآوری: محمدجعفر امیرمحلاتی
نویسندگان: مجموعه نویسندگان
مترجم: مجموعه مترجمان
ناشر: هرمس، چاپ اول 1396
446 صفحه، 38000 تومان
****
بعید است کسی باشد که دوستی نداشته باشد. علیرغم این، کمتر کسی هست که بهطور جدی به موضوع دوستی فکر کرده باشد. اما هر چقدر که مردم، ساده از کنار دوستی گذشته و آن را ندیده باشند، فیلسوفانِ بسیاری به آن بسیار اندیشیدهاند. یک نمونه خوب ارسطو است. کتاب اخلاق ارسطو با نام "اخلاق نیکوماخوس"، حدود دو هزار و سیصد سال تنها صورت ممکن از اخلاق فلسفی و فلسفه اخلاق بود. این کتاب ده بخش است. یکی از نکات جالب در مورد این اثر آن است که دو بخش آن، یعنی یک پنجم کتاب، به موضوع دوستی اختصاص دارد. البته فیلسوفان دیگری هم هستند که رسالهها و کتابهای مستقلی را درباره این موضوع نگاشتهاند. خلاصه آنکه بحث در باب دوستی بسیار گرم است، اگرچه کمتر کسی از آنها خبر دارد. اما اصلا چرا باید درباره دوستی فکر کرد و درباره این موضوع نظریهپردازی کرد؟ چرا ما باید از چنین مطالبی باخبر باشیم؟ آیا کافی نیست که دوستی را تجربه کنیم و به دوستیهای خود ادامه دهیم؟ در یک کلمه، ضرورت فهم دوستی چیست؟ پاسخ در یک کلمه این است: زندگی.
همینکه همگان دوستانی دارند، نشان میدهد دوستی بخشی جداییناپذیر از زندگی است، دستکم زندگی خوب. ارسطو هم در اینباره میگوید: «زندگی خوب با فقدان هر چیزی قابل تصور است، مگر با فقدان دوست». معنای سخن ارسطو این است که انسان میتواند بدون ثروت، بدون امکانات، بدون جایگاه اجتماعی بالا، بدون همسر، بدون فرزندان و بدون خیلی چیزهای دیگر زندگی قابل قبولی داشته باشد، اما بدون دوست، زندگی خوب امکانپذیر نیست. البته نباید گمان کرد دوستی موضوعی کاملا شخصی است که فقط به حوزه روابط شخصی مربوط میشود. برعکس، دوستی پیامدهای اجتماعی و حتی سیاسی دارد. برای مثال ژاک دریدا، فیلسوف پستمدرن فرانسوی، در یکی از آخرین آثارش، کتاب "سیاست دوستی"، این نظریه را ارائه میکند که سیاست تاکنون مبتنی بر دشمنی بوده است و این امر پیامدهای ویرانگری داشته و بعد از این هم چه بسا همه را نابود خواهد کرد. او اعلام میکند که راهحل منازعات سیاسی این است که روابط سیاسی بین دولتها و ملتها باید مبتنی بر دوستی باشد. در غیر این صورت، بشریت آینده خوبی نخواهد داشت. بلکه میتوان گفت که چه بسا اصلا آیندهای برای آن در کار نباشد.
اما آثار دوستی به همینجا ختم نمیشود. تأثیر دوستی را در الهیات، فهم دین و دینداری نیز میتوان پی گرفت. انسانها غالبا خداوند را به صورت حاکم و اربابی خودکامه تصور میکنند که با فرستادن دین آنها را ملزم به تبعیت از اراده خود کرده است. اما میتوان در این زمینه نگاه دیگری داشت، با استفاده از همین دوستی. دوستی میتواند الگویی برای رابطه میان انسان و خداوند باشد. اگر انسان خداوند را دوست خود بداند، کل فهم او از دین و نیز عمل دینداری او شکل دیگری خواهد یافت. به همین دلیل فهم عمیق دوستی و پرداختن به ابعاد گوناگون و زوایای مختلف آن، باعث میشود در بسیاری از حوزههای زندگی بشری گشایشهایی رخ دهد. هدف متفکران از پرداختن به دوستی همین بوده.
اما فقط ارسطو، فیلسوفان یونان باستان و اندیشمندان غربی نیستند که به این موضوع پرداخته باشند. در فرهنگ ما نیز این امر مورد توجه بوده است. برای مثال ابوحیان توحیدی، از فیلسوفان قرن چهارم هجری، کتاب مستقلی را به این موضوع اختصاص داده بود. اینگونه رسالهها کم نبوده است. علاوه بر این، در دیگر کتابها نیز بخشهای یا بحثهای قابل توجهی درباره دوستی مطرح شده است. اما این اهتمام به دوستی در سنت اسلامی بهتدریج کمرنگ شد و این روزها بسیار کم از آن سخن به میان میآید. همانطور که آقای امیرمحلاتی در مقدمه این کتاب اشاره میکنند، وضعیت اجتماعی-سیاسی مسلمانان در دوران اخیر بیتأثیر نبوده است. استعمار و ستم و چپاول کشورهای غربی باعث شده که مسلمانان به سراغ ادبیات مبارزه و جهاد بروند و از مسائلی همچون دوستی دور شوند. این کتاب در پی نوعی بازگشت به چنین میراثی است. هدف غایی احیای نگرشی است که میتواند درمان بسیاری از دردهای اجتماعی و سیاسی جوامع امروزی باشد.
مدعای کلی کتاب این است که در میراث فکری اسلامی، دوستی صرفا یک رابطه کوچک و ساده بینفردی نیست، بلکه بسیار بسیار بزرگتر، مهمتر و کارآمدتر از آن چیزی است که در ابتدا به ذهن میرسد. دوستی در واقع نوعی رابطه انسانی است که میتواند در ابعاد ملی، فرهنگی و حتی تمدنی هم شکل بگیرد. اهمیت آن نیز در این است که هم راهحل بسیاری از مشکلات بزرگ در همان مقیاس است و هم مانع ایجاد چنان مشکلاتی. کارآمدی آن نیز در خارج کردن انسانها از بنبستی است که امروزه در همه عرصهها گرفتار آن هستند؛ سیاست، اقتصاد، جنگ. اگر بخواهیم جمعبندی کلی داشته باشیم، میتوانیم اینطور بگوییم که دوستی در اصل یک جهانبینی فراگیر است که همه ابعاد زندگی بشری و همه سطوح آن را از جزئی تا کلان در برمیگیرد. هفده مقاله این کتاب با چنین نگرشی کنار یکدیگر نشستهاند.
برای این منظور کسانی این مقالات را نوشتهاند که از هر جهت واجد صلاحیت هستند. نویسندگان، اندیشمندان مشهوری هستند که تمام عمر و همه فعالیتهای علمی خود را به فرهنگ اسلامی اختصاص دادهاند؛ کسانی همچون سید حسین نصر، ویلیام چیتیک، همسرش خانم ساچیکو موراتا، محمدجعفر امیرمحلاتی، اقبال رضا، جمشید چوکسی، عبدالعزیز التویجری و... . لذا کاملا به موضوع پژوهش اشراف و آشنایی دارند.
در بخش اول خود حقیقت دوستی، مفهوم و معنای آن بررسی میشود. البته در این بخش تکیه بیشتر بر آن چیزی است که در فرهنگ اسلامی جای میگیرد. عنوان بخش دوم، "دوستی در روابط بین فرهنگها، ملل و تمدنها" است. در این بخش دوستی از سطح روابط بین فردی فراتر میرود و در ابعاد کلان بین فرهنگی و تمدنی قرار میگیرد. علاوه بر مباحث نظری، مصادیق و چگونگی این نوع دوستی هم بررسی میشود؛ برای مثال دوستی در ایران پیش از اسلام، دوستی در جهان اسلام، دوستی بین دو تمدن مسیحی و اسلامی، دوستی در اسلام چینی. در بخش سوم، "دوستی در متون پیشین" را داریم. در این قسمت ترجمهی رسالهها یا بخشی از کتابهای گذشتگان را میخوانیم که به موضوع دوستی اختصاص یافتهاند. متونی که انتخاب شدهاند از این شخصیتها هستند: شیخ صدوق، عبدالله بن مقفع، اخوان الصفا، راغب اصفهانی، شعبان جبریل عبدالعال و ابن ابی الدنیا. همانطور که از عنوان بخش چهارم، "تاریخ سیر اندیشه دوستی در متون اسلامی"، برمیآید، دو مقاله این بخش مفهوم دوستی را هم به نحو کلی و هم در اندیشههای متفکران متقدم، تا پایان قرن پنجم، بررسی میکند.
همه این مباحث نتایج عملی دارد و میتوان آنها را فوری در زندگی بهکار برد. برای مثال ابنمقفع میگوید:
«کاملا شرم کن از اینکه به دوستت بگویی تو عالمی و او نادان است، چه به صراحت و آشکار و چه با کنایه. اگر بر همگنان خود فخر فروختی و گردنفرازی کردی از آنها صفا و یکرنگی توقع مدار. اگر برتری و فضلی در خود یافتی و مجبور شدی آن را یاد آوری یا آن را آشکار کنی، پس بدان که این ظاهر ساختن تو، بیش از آنکه فضل و برتری را برای تو تثبیت کند، عیب تو را در دل مردمان تثبیت میکند. اما بدان اگر صبر کنی و شتاب نورزی آن فضل و برتری به صورتی نیکو و زیبا نزد مردم ظاهر میشود.»
*دکترای فلسفه