«مخلوقات غریب»
نویسنده: حسین سناپور
ناشر: نشر چشمه، چاپ اول 1397
130 صفحه، 18000 تومان
****
«مخلوقات غریب» تازه ترین اثر حسین سناپور نویسنده رمان معروف «نیمه غایب»، مجموعهای شامل ده داستان کوتاه است که بیشتر بر اساس موضوعی که به آن میپردازند کنار هم قرار گرفتهاند و این موضوع چیزی جز غرایب روابط آدمها نیست. غریب بودن در این داستانها دارای طیفی است که از جادو تا گروتسک متفاوت است. بعضی داستانهای این مجموعه روایتگر قصهای کامل از عجایب دنیای مدرناند و بعضی دیگر با ارائهی تصویری کوتاه یا برشی کوچک از زندگی انسانهای امروز که زندگیشان رنگ و بویی فراواقعی دارد شکل گرفتهاند. مکان روایت هم در این مجموعه متنوع است و به ساختن فضاهای غریب کمک میکند و خطی از اقلیمی گرم و خشک در جنوب شرقی ایران تا بیغولهای در حاشیه شهر تهران را دربرمیگیرد.
«هورِ خشک» اولین داستان این مجموعه در فضایی جادویی رخ میدهد. در گوشهای دورافتاده از جنوب ایران که بیشتر از آدمها، این مصنوعات آنهاست که حضور دارد و شهرکی از دکلها و دستگاههای حفر و استخراج نفت ساخته شده است، جمعیتی بدوی از انسانها سربرمیآورند و در تقابل با فنآوری روز با جادو به دنبال کسب آرامشاند. راوی که خود از دل شهری بزرگ به چنین نقطهی پرت و دورافتادهای پا گذاشته، از فضاهای وهمآلودی میگوید که صورت واقعیت به خود میگیرند، گرچه در دنیای روزمره و در نگاه انسان مدرن باورپذیریشان سخت به نظر بیاید.
«جایی که مردهها میخوابند» از سوداگریِ جنازهها میگوید. مردِ راوی، درون شهر و بیش از آن در مناطق حاشیهنشین میگردد و برای پزشکی که او را اجیر کرده جسد میخرد. هر کدام از جنازهها قصهای دارند که مرد تعریفشان میکند و در خلال همین روایت است که پرده از تنهاییها، نابسامانیها و رنجهای غریبِ زندگی آنها برداشته میشود و حال راوی نیز دگرگون میشود. او برای نمونه به فکر خاکسپاری جنازهی کودکی میافتد که بابتش پول پرداخته است.
داستان «پرسهزن» روایتگر برشی از زندگی پیرزن و پیرمردی است که تمامی زندگیشان با مرگ و فراموشی عجین شده است و به همین خاطر حتی حضور فرشته مرگ به جای آن که ترساننده یا آزاردهنده باشد، زمینهی شوخی و جر و بحث را برایشان فراهم میکند و این شکلِ برخورد با مرگ آن چنان عجیب است که عزراییل را نیز به حیرت میاندازد و از عملکردِ معمول بازش میدارد و به گونهای گروتسک، سایهی به بازیچه گرفته شدهی مرگ، هیبتش را از دست میدهد.
در «این همه بالا» موقعیتی روزمره دستمایه روایت قرار میگیرد که به تدریج شکلی غریب مییابد. مسافری که ظاهری موجه دارد سوار تاکسی میشود و راننده را وامیدارد که مسیری سربالایی را تا انتها برود. هرچه بالاتر میروند غرابت رفتار مسافر بیشتر و بیشتر میشود. آنچه بیش از همه راننده را به تعجب وامیدارد، تناقضی است که هویدا میشود؛ هنرمندی که بالای کوه نمایشگاه فاخری از آثاری مبهم برگزار کرده است.
«کتابِ زمان» سفر یک علاقهمند به کتابهای قدیمی را در یک کتابفروشی به نام «زمان» به تصویر میکشد. سفری که طی آن از نویسندگان و مترجمین قدیمی و آثار شاخصشان سخن به میان میآید و در فضایی نوستالژیک آن اتوپیا را که در مقطعی از ادبیات ایران جاری بوده به خاطر میآورد. کمکم موجودیت این کتابفروشی زیر سؤال میرود و همه شهادت میدهند که آنجا مدتها قبل از حضورِ پر وهمِ راوی و حرفها و حکایتهایی که با کتابفروش رد و بدل کرده، بسته شده است.
در داستان «مردی از فولاد» موقعیت به سمت فانتزی پیش میرود. رئیس جدید ادارهای در قالب یک تانک وارد قصه میشود و آنچه بر خلاف ظاهر سفت و سخت و فولادی چنین موجودی (که بین انسان و ربات بودنش تردید وجود دارد) به چشم میآید، انعطافی است که از خود نشان میدهد. قالبی فولادی که قرار است او را در برابر آسیب آدمها ایمن نگه دارد. هرچند که مرد فولادین باز هم نمیتواند با تمامی امکاناتش، در برابر آسیب جامعه بایستد.
«دو به دو» داستان ناکامی آدمها در برقراری رابطهای معنادار است. در کافهای که فضایی خیالانگیز دارد، شخصیتها به جای برقراری گفتوگوی قابل فهم با طرف مقابل خود به سراغ آدمهای دیگری میروند و به پرخاشگری رو میآورند؛ زن نشسته پشت این میز، با مردی که آن طرف کافه نشسته جروبحث میکند و دختر نشسته در آن سو با مرد این طرف کافه به تندی رفتار میکند و معلوم نمیشود حقیقتا همراه هر کسی کیست؟ آیا همهی این آدمها وجهی از آدمیاند که مشغول خیالبافی است؟ یا مجزا و مجردند؟
«کوک» از تجربهی غریب گرفتارشدگان در یک کشتی در حال غرق میگوید و این که نوازندگان یک ارکستر چگونه تن به نجاتی نه چندان امیدبخش میدهند، یا دل به اقیانوس میسپارند تا غرق تدریجی خود را شاهد باشند. آنچه در چنین تصمیمگیری پرخطری حال و هوای این آدمها را حیرتانگیز میکند، همان زمینهی حرفهایشان و جهانبینی خاص آنهاست که ملهم از موسیقی است.
در داستان «دوم شخص قاتل» در سفری شهری، راوی که خود را مخاطب قصه قرار داده قدم به قدم به محلی که از نظر بسیاری صحنهی جرم اوست نزدیک میشود و آیین انتقام به دست زنی که قربانیِ خیانت او بوده انجام میشود. او سالها پیش با زنی قصد فرار داشته، اما با خالی کردن این میدان، زن را در کشیدن عقوبت جرمی که میتوانسته شریکش باشد تنها گذاشته است. او حالا و پس از مدتها به محلهی قدیمی برمیگردد و در عین ناباوری پا به قربانگاه میگذارد.
«فوت» آخرین داستان مجموعه، حکایتی مدرن و دگرگونه از مراسم شام آخر مسیح است در یک گروه نمایش. در میان آدمهای گروه کسی که ژولیده نام گرفته و لقب ارباب بهش دادهاند به شکلی نمادین همچون مسیح به مسلخ میرود. حواریون در این داستان که اسمهایی امروزی دارند، پس از گفتوگوی طولانی با او و با خودشان، ابزارهای خودکشی در اختیارش میگذارند تا خودش از میان آنها انتخاب کند. آنها ارباب را تنهایش میگذارند تا مرگش را با دست خود رقم بزند.