عماد افروغ در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
پرسش اين است كه آيا سينما روي جامعه تاثيري دارد يا خير؟ به راحتي نميتوان اين موضوع را بررسي كرد. در واقع، بايد مورد آزمون قرار بگيرد. مخصوصا اينكه بايد وجوه ذهني را از طريق پرسشنامه و وجوه عيني را به واسطه تحقيق روي آثار سينما در جامعه بررسي كرد. با تمام اين تفاسير، بايد بطور كلي عرض كنم سينما كماكان تاثيرگذار است. اين رسانه هم جامعه را بازتاب ميدهد و هم شكل. شايد در يك مقاطعي بيشتر بازتاب بدهد تا شكل؛ گاهي هم برعكس. فكر ميكنم، سينماي ايران در سالهاي اخير در حال شكلدهي جامعه بوده است. اين شكلدهي هم بسيار بد انجام شده است.
البته فيلمهاي خيلي خوبي هم داريم. هميشه هم وجود داشتهاند و سالهاست درباره اهميت و فضيلت آنها بحث و گفتوگو شده است. با اين حال، بسياري از فيلمها در حال شكلدهي هستند و ايكاش دنبال شكلدهي اخلاقي بودند. ايكاش اين نوع سينما دنبال شكلدهي آگاهي و منزلت بود. متاسفانه آنها شكلهاي لودگي را گسترش دادهاند. اين فيلمها سلايق و علايق مردم را كاهش دادهاند. به هر حال، سينماي ايران در بستر فرهنگ ايراني و اسلامي شكل ميگيرد. بنابراين سينما بهشدت مسوول است. برخي از مسووليتهاي سينما به آگاهيبخشي به طبقات مختلف مردم برميگردد؛ حتي مشكلات را برجسته ميكند و مردم و مسوولان را نسبت به مشكلات حساس ميكند. در واقع، يكي از وظايف اصلي سينما تنبه و تذكر دادن نسبت به مشكلات اجتماعي است. بعضا فيلمهايي چنين بودهاند.
من بيش از ۹۰ فيلم سينمايي را در جشنواره سي و پنجم فيلم فجر ديدم. يكي از اعضاي هيات انتخاب جشنواره بودم. بيشتر اين فيلمها در حال «بازتاب» بودند. مثلا در اين فيلمها به خوبي بازتاب فقر و آسيبهاي اجتماعي ديده ميشد. بنده در همان زمان هم عنوان كردم كه با ديدن اين فيلمها آگاهيام نسبت به برخي مشكلات اجتماعي بيشتر شد. حتي مطرح كردم كه برخي از كارگردانان سينما در مقايسه با جامعهشناسان نسبت به مسائل اجتماعي آگاهتر هستند. آنها ارتباط نزديكي با مسائل اجتماعي دارند. به هر حال، سينمايي داريم كه به موضوعات اجتماعي ميپردازد و به بدنه جامعه هم نزديك است. ولي اين سالها، شاهد آثار كمدي و طنزي بوديم كه هدف اخلاقي ندارند. نگاه اين نوع از آثار به جيب مردم است. متاسفانه رقابتي شكل گرفته است تا فيلمهاي به اصطلاح طنز ساخته شود و با اين آثار جيب مردم را خالي كنند. اين چه نوع سينمايي است؟ اين فيلمها در حال شكلدهي منفي هستند.
اين نوع از سينما نه تنها در حال بازتاب نيست بلكه «شكلدهي منفي» ميكند. اين مساله در سيما هم به خوبي مشخص است. سيما در حال شكلدهي منفي جامعه است. آنها ميگويند مردم اين جريان را ميخواهند؛ در صورتي كه مردم اين را نميخواستند! مديران ذائقه مردم را تنزل دادند. اين اتفاق باعث پسرفت شده است. چرا زبان فارسي دچار مشكلات عديدهاي شده است؟ چرا با معضلي به نام «سلبريتيها» روبهرو شديم؟ چرا گروههاي مرجع در ايران تنزل پيدا كردهاند؟ اگر رد اين موضوع را بگيريد، متوجه ميشويد در ابتدا اين اتفاق از سيما شروع شده است.
برنامههاي سيما را نگاه كنيد تا متوجه اين موضوع بشويد. اگر نميتوانيم شكلدهي مثبت داشته باشيم و جامعه را ارتقا بدهيم؛ حداقلش بايد بازتاب بدهيم؛ به اصطلاح، بازتاب تمامنمايي از مسائل اجتماعي. به هر حال، در جامعه، زشتيهايي وجود دارد. معذلك، سينما در جامعه نقش دارد. هرگاه رسانهاي در جامعه نقش نداشته باشد خودبهخود تعطيل خواهد شد. سينما هشدارهايي را از سوي جامعه دريافت ميكند و اينگونه نيست كه بيتفاوت باشد. اگر گفته ميشود: كسي سينما نميرود؛ هيچ كس فيلم نگاه نميكند؛ فردي پيدا نميشود تا بليت سيما بخرد و... در جواب بايد گفت سينما تاثير خودش را دارد؛ حتي اگر فيلمهاي لوده مورد توجه قرار بگيرند.
نبايد هيچ رسانهاي را فاقد تاثير بدانيم. اصل تاثيرگذاري در رسانه بديهي است. به هيچ عنوان نياز نيست تا در اين مورد نظريهپردازي صورت بگيرد و پژوهش شود. اگر رسانهاي اثربخش نباشد خودبهخود تعطيل خواهد شد. پرسش اساسي ميزان كيفيت و كميت اثربخشي است. من معتقد هستم سينما رسانهاي تاثيرگذار است. سينما يكي از اجتماعيترين رسانههاي ايران است. رشته من در دانشگاه جامعهشناسي است و بايد بگويم سينما حتي از اين رشته هم جامعهشناسانهتر است.