نگاهی به فیلم ژن خوک/ دیالوگ‌های شعار زده علیه آقازاده‌ها با آقازاده‌‌ سینما

نفیسه ترابنده،   3980123132

آقازاده‌ی فیلم هم به شدت پرداخت ضعیفی دارد؛ سهیلی برعکس ادعایش جسارتی در شخصیت پردازی روزبه از خود نشان نمی دهد و با ملاحظه کاری از نزدیک شدن به او پرهیز می کند تا روزبه به عنوان یک آقازاده ی طماع و منفور در حد یک تیپ باقی بماند.

«ژن خوک» جدیدترین ساخته سعید سهیلی از فیلم‌های اکران نوروز 98 می باشد. فیلمسازی که با ساخت آثار پرحاشیه‌ای چون «گشت ارشاد 1 و 2» نامش بر سر زبانها افتاد. از قضا «ژن خوک» نیز شباهت عجیب و غریبی به «گشت ارشاد» دارد با این تفاوت که این بار سهیلی به جای پسرش ساعد از پسر کوچکش سینا استفاده کرده و هادی حجازی فر نیز قرار است جایگزینی برای گنده لات و لوطی گشت ارشاد یعنی حمید فرخ نژاد باشد.

«ژن خوک» داستان دو زندانی به نام های عماد گربه (سینا مهرداد) و آقا رضا (هادی حجازی فر) است. آقا رضا از طرف روزبه (بهرنگ علوی) -یکی از آقازاده‌ها- در مقابل گرفتن مبلغی کلان مامور می‌شود تا عماد را از زندان فراری دهد. روزبه می‌خواهد سر عماد را که حاصل ازدواج صیغه ای پدرش است زیر آب کند تا ارث پدر به او نرسد.

سوژه داستان مربوط به آقازاده هاست، افرادی که خود را از ژن خوب و برتر می‌دانند و مشخصاً قرار است فیلم نگاهی انتقادی به این افراد داشته باشد و نام فیلم و استفاده از کلمه «خوک» به جای «خوب» به عنوان صفت «ژن» نیز پستی و کثیفی این طبقه را نشان دهد،  اما اثر چنان الکن، بی خاصیت و آشفته است که حتی نمی‌تواند حرف خود را به درستی بیان نماید.

جنس دیالوگ‌های «ژن خوک» ما را به یاد فیلمفارسی و سینمای کیمیایی می اندازد با این تفاوت که در نیمه اول داستان چاشنی طنز دارند و برخی از همین دیالوگ‌های طنز گونه عماد و آقا رضاست که در میان انبوهی از کلمات رکیک و ناسزا می‌خواهند مخاطب را بخندانند.

«ژن خوک» دو نیمه دارد: نیمه نخست فیلم که تنها به بده بستان‌های عماد و رضا می‌گذرد و لحظاتی شیرین را خلق می‌کند و نیمه دوم که فیلم وارد فاز قصه گویی می‌شود و عجیب بی سر و ته و بی منطق است. باید گفت نیمه دوم فیلم از لحاظ داستان پردازی و منطق فیلمنامه فاجعه بار است. اصلاً مشخص نیست فیلمساز درباره شعور مخاطب چه فکری کرده است که اینچنین داستان پردازی می‌کند.

در «ژن خوک» همانند «گشت ارشاد» نیروی انتظامی ول معطل است، دو زندانی به راحتی از زندان فرار کرده و در شهر می‌چرخند و هرکاری دلشان بخواهد انجام می‌دهند؛ سر صبر و حوصله به دیدن خانواده و دوستان می‌روند و بدون هیچ گونه مزاحمتی در انتهای داستان از هرکس می‌خواهند انتقام می‌گیرند و به شیوه بزن بهادر حق آدم بدهای قصه را کف دستشان می گذارند تا انتقام خود را از زندگی و جامعه بگیرند.

پایان بندی فیلم هم همان پایان بندی گشت ارشاد  است، بالاخره در انتها پلیس از راه می رسد و در حالی که یکی از قهرمانان زخمی شده و در حال وصیت به دوستش است فیلم پایان می یابد. نکته قابل تامل آن است که به قدری فیلمساز دو خلافکار فیلم را در قالب قهرمانان دوست داشتنی به تصویر می کشد که مخاطب از حضور پلیس حتی در انتهای فیلم هم ناراحت شده و دلش می خواهد عماد و رضا به راحتی فرار کنند، صدای محسن چاووشی و مضمون ترانه حلالم کن نیز به این حس دامن می زند.

آقازاده‌ی فیلم هم به شدت پرداخت ضعیفی دارد؛ سهیلی برعکس ادعایش جسارتی در شخصیت پردازی روزبه از خود نشان نمی دهد و با ملاحظه کاری از نزدیک شدن به او پرهیز می کند تا روزبه به عنوان یک آقازاده ی طماع و منفور در حد یک تیپ باقی بماند. شخصیت های دیگر فیلم همچون ماهرخ (نازنین بیاتی)، فاطی و حتی پدر عماد (جمشید هاشم پور) نیز پرداخت درستی ندارند و حضورشان بیشتر برای پرکردن زمان فیلم می باشد.

در پایان باید گفت «ژن خوک» فیلمی است سرشاز از متلک پراتی و دیالوگ‌های شعاری که در بیان حرف خود و رویکرد انتقادی اش به شدت ناتوان است و جز اتلاف وقت و پول دستاوردی برای مخاطب ندارد.

منبع: تسنیم