«زن غیر ضروری»
نویسنده: ربیع علمالدین
مترجم: هرمز گیلیانه
ناشر: قطره؛ چاپ اول ۱۳۹۷
۳۲۰ صفحه، ۲۶۰۰۰ تومان
****
«زن غیر ضروری» یک شاهکار ادبی است. رمانهای بسیاری را میتوانم نام ببرم که مختصات یک رمان بینقص را دارند اما زبان یا فرمی ادبی ندارند و به همین دلیل از کشفها و پروازهای یک اثر ادبی محروم ماندهاند. ساختار این رمان که از سرچشمههای غنی ادبیات جهان نوشیده است، خواننده را با زبان و لحن کمنظیرش مبهوت میکند و مادامی که خواننده به خود مجال خواندن میدهد، او را در هزارتوهای پر رمز و رازش نگاه میدارد. راوی از ماجرایی به ماجرای دیگر میرود و از بیشمار خاطرهی تلنبارشده در پستوهای ذهنش پردهبرداری میکند، درست همانطور که صبحها کنار پنجره میرود و از نور آفتاب پردهبرداری میکند. نوری که میباید بر تاریکیهای خاطرهاش بتابد و احساسات و افکار این زن تنها را برای خواننده عریان کند.
عالیه، زنی رو به زوال در بیروت. زنی که حالا به خاطر پیری، موهایش به آبی میل کردهاند و او از تمیزکردن آینه و ایستادن در برابر آن طفره میرود. و بیروت، شهری در خاورمیانه که عالیه چنین تصویرش میکند:
«بیروت الیزابت تیلور شهرهاست: دیوانه، زیبا، مبتذل، در شرف ویرانی، کهنسال و تا همیشه پرماجرا. و به هر خواستگار شیفتهای که وعدهی اندک بهبود در زندگیاش بدهد جواب مثبت خواهد داد. حال هرچقدر هم که آن خواستگار نامناسب باشد…»
عالیه زنی کاملن غیر ضروری است. وقتی کودکی خردسال بوده پدرش را از دست داده و مادرش را به عمویش شوهر دادهاند. برادران ناتنی و عمویی که از فرزندانش دل خوشی ندارد و به خصوص از او که هم دختر است و هم از صلب مردی دیگر، او را به کنج عزلتی میرانند که تا همیشه با اوست. مادر که دلبستهی پسران است، او را به شکل یک زایده میبیند که میبایست به سرعت از شرش خلاص بشوند. پس او را که هنوز نوجوان است به مردی اخته به نام صبحی میدهند و زندگی تیره و ملالآور زناشویی برای او چهار سال به طول میانجامد. صبحی عالیه را طلاق میدهد و عالیه در همان آپارتمان پیر میشود.
ربیع علمالدین رمانی جادویی نوشته است که در آن یک زن فرهیخته و تنها در لبنان پرآشوب، زندگی پرماجرایش را روایت میکند و کمتر اثر ادبی را میتوان یافت که در آن مردی توانسته باشد از دیدگاه یک زن به احساسات زنانه، شکستها، تلخکامیهای و آرزوهای بر بادرفته بیاندیشد. عالیه نه آن شخصیتی است که خواننده اغلب انتظارش را دارد؛ عنوان کتاب و طرح روی جلد آن شاید خواننده را به این گمان بیاندازد که با اثری فمنیستی روبهروست که میخواهد مشتی شعار و ناسزا بار جامعهی مردسالار کند و از دشواریهای زندگی یک زن در خاورمیانه بگوید، اما زن غیر ضروری چنین نیست. عالیه شخصیتی است که جهان پیرامونش را با احساسات و اندیشهی یک زن واقعی وجدان میکند اما به هیچ رو در بازنمایی رنجی که میبرد اغراق نمیکند. او مترجمی است که کتابهای ترجمهشدهاش را برای خودش نگاه میدارد و منتشر نمیکند. خوانندهی ادبی فوقالعادهای است که بهترین کتابهای دنیا را خوانده است و ارجاعات بیشمار او به کتابها، موسیقی و آثار هنری، روایت او را از بومینویسی مطلق نجات داده است. روایت او پلی است که از خاورمیانه میگذرد، جهان ادبی را در غرب و شرق در مینوردد و از معلقات و قرآن تا آثار نویسندگان و شاعران بسیاری را در بر میگیرد. نگاه عالیه به جهان یک نگاه عمیقا اسطورهای و جبری است که سعی دارد رد پای مدرنیته، جنگ، تنهایی، ملال، عشق و مرگ را در زندگی بسیار کوچک و غمانگیزش پیدا کند. چنین زنی در لبنان در حال گذار و درگیر جنگ داخلی، جامعهای سنتزده و مذهبی که در آن هنوز اربابان قرن چهارده حکم میرانند، محکوم به تنهایی است. جامعه او را در قوارهی اندیشهورزی که خوش دارد قایقش را خود براند نمیبیند. او میبایست چون زنان دیگر مردی اختیارش میکرد، بچههایی به دنیا میآورد و به خواستههای شوهر تمکین میکرد و حال که او چنین نیست، میباید او را چون زایدهای کنار بگذارند. آپارتمان عالیه در حقیقت استعاره از دنیای درون اوست که میخواهد به هر شکل ممکن حتا با کلاشینکف از آن دفاع کند. خانهای پر از کتابهای کشرفته از کتابفروشی، صفحات موسیقی و کارتنهای کتابهای ترجمهشده. ادبیات، تنها پنجرهی ارتباط عالیه با جهان فراسوست. با جهانی که او گمان میکند بیروت نیز همانگونه باید باشد. ادبیات او را در اتاقش به کشف جهانهای زیرین میبرد و هنگامی که دارد در خاطرات دور و درازش غوطه میخورد، به او بال پرواز میدهد.
ربیع علمالدین نویسنده و نقاش لبنانی-امریکایی در ۱۹۵۹ در امّان پایتخت اردن به دنیا آمد. پدر و مادرش از جامعهی «موحدین» لبنان و خود او آتئیست است. او پیش از آنکه در ۱۷ سالگی به انگلستان و پس از آن به کالیفرنیا برود، در کویت و لبنان زندگی کرد. ربیع در دانشگاه کالیفرنیا مهندسی خواند و کارشناسی ارشدش را در رشتهی بازرگانی در سان فرانسیسکو گرفت. او کارش را به عنوان یک مهندس آغاز کرد اما به مرور به نویسندگی و نقاشی روی آورد. او تا سال ۲۰۰۲ که جایزهی گوگنهایم را گرفت، چهار رمان و یک مجموعه داستان منتشر کرد. در سال ۲۰۱۴ فینالیست جایزهی حلقهی منتقدان ملی امریکا و در همان سال برندهی جایزهی کتاب کالیفرنیا شد. در سال ۲۰۱۷ جایزهی کتاب آمریکایی عرب و جایزهی ادبی لامبدا را برای کتاب «فرشتهی تاریخ» برد.
«زن غیر ضروری» که ترجمهای بسیار درخشان دارد، نخستین کتابی است که از ربیع علمالدین به زبان فارسی ترجمه میشود. از دیگر آثار او میتوان به «کولایدس: هنر جنگ»، مجموعه داستان «منحرف»، «من، خدایی: رمانی در فصل اول»، «هاکاواتی» و رمان «فرشتهی تاریخ» اشاره کرد.