16) چقدر برای کتاب وقت گذاشتند و مسائل و سختیهایی که در راه انتشار کتاب داشته را بگویند / سختیهایی که ایشان در راه انتشار کتاب داشتند رو بگند حتماً.
پروژه تهیه و تدوین فتنه تغلب چند مرحله متفاوت داشته که مجموعه آنها چیزی حدود 2 سال طول کشیده است. در ابتدا پیشنویسی از یک کتاب برای ارزیابی در دسترس من قرار گرفت که چند مصاحبه تحلیلی درباره قضایای سال 88 با افراد برجستهای از جناحهای مختلف سیاسی کشور بود. این مجموعه ارزشمند که تلاش فراوانی برای گردآوری آن انجام شده بود، دو اشکال جدی داشت: نخست آنکه پراکندگی زیادی در آرا و نظرات افراد را نشان میداد، تا اندازهای که به گشودن گرههای ذهنی و جمعبندی روشنی برای مخاطب منجر نمیشد؛ و دوم اینکه محوریت آن با نقش رهبری در مدیریت فتنه نبود و طبیعتاً انتشار آن از سوی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، موضوعیت نداشت. در دیماه 1395 طرح جدیدی ارائه شد تا برخی مطالب آن کنار گذاشته شده و برخی دیگر بازنگری و فرآوری و چند مطلب تازه نیز تولید شود. این کار جدید مبتنی بر روایتی از ادعای تقلب و درخواست ابطال و بررسی چند و چون آن و نیز شرح برخی تدابیر رهبری برای مهار فتنه بود.
همچنین فصلی دیگر به روایت مواضع نهادهای مسئول در جریان فتنه 88 از وزارت کشور و وزارت اطلاعات تا شورای نگهبان، نیروی انتظامی و صداوسیما اختصاص داده شد بود. اما پس از فرآیندهای طولانی و دقیق بررسی و بازخوردگیری پیش از انتشار، این نتیجه حاصل شد که انتشار این دفتر با ترکیبی تازه و تمرکز بر روایتِ کنشهای رهبر معظم انقلاب و شرح تلاشهایی که از سوی نظام برای مهار فتنه انجام شد، صورت گیرد. به این ترتیب، تحقیقات وارد مرحلهای تازه گردید که تنظیم و تولید با تمرکز بر این رشته را مدنظر داشت و مطالب دیگر را برای انتشار ـ شاید در نوبتها و دفترهایی دیگر ـ کنار مینهاد. نهایتاً این کار با عنوان «فتنه تغلب» تابستان 1397 برای کتابسازی (ویرایش، نمایهزنی و...) به انتشارات موسسه انقلاب اسلامی سپرده شد و در سالگرد نُه دی، در اختیار مخاطبان قرار گرفت.
مهمترین دشواری در تالیف و تدوین فتنه تغلب، دقت در چگونگی استناد هر نکته گفتاری یا رفتاری به رهبر انقلاب و نیز رعایت ملاحظات اخلاقی در مورد افرادی بود که در کتاب نامی از آنها به میان آمده است. نهایتاً محاسبه زمان مناسب برای انتشار کتاب، امری حساس بود، به نحوی که هم به زدودن لایهای از رسوبات فتنه کمک کند و هم دچار بایکوت رسانهای یا سوءاستفاده سیاسی نشود.
17) نقش مشایی چی بود؟ چرا احمدینژاد دستور رهبری را رد کرد؟
اصرار آقای احمدینژاد بر بهکارگیری آقای رحیممشایی به عنوان معاول اول خود را باید یک نوع «مسالهسازی» پرهزینه برای کشور دانست؛ بهخصوص باتوجه به آگاهی رئیسجمهور وقت از سابقه مخالفتهای رهبر انقلاب با برخی مسئولیتها و مداخلات و اظهارات آقای رحیممشایی و مخالفت خاص ایشان با نصب وی در این مسئولیت که در قالب نامه 27 تیر 1388 با نیت و ادبیاتی خیرخواهانه به اطلاع آقای احمدینژاد رسید. میدانیم که این ماجرا پس از افت و خیزهایی به اعتراض برخی اعضای هیات دولت به مشی آقای رئیسجمهور و نهایتاً عزل دو وزیر ـ از جمله وزیر اطلاعات ـ به دلیل مخالفت با این انتصاب انجامید؛ آنهم در روزهایی که کشور درگیر مخاطرات امنیتی ناشی از فتنه بود.
از سوی دیگر، همین مورد از این جهت قابل توجه است که رهبر انقلاب همچنان که در برابر ادعای تقلب و تقاضای ابطال انتخابات ایستادند، در برابر بهکارگیری فردی مسالهساز در سمت معاون اولی رئیسجمهور نیز ایستادگی کردند. این خود نشانی از عدم حمایت مطلق رهبر انقلاب از همه گفتارها و رفتارهای آقای احمدینژاد حتی در مقام رئیسجمهور قانونی کشور بود. در حالی که جوسازی رسانههای بیگانه که در همافزایی با منویات فتنهگران قرار داشت، بهشدت به دنبال القای اینهمانی میان رهبر انقلاب و آقای احمدینژاد بود تا چنین القا کند که وی به دلیل نزدیکی برخی مواضعش با رهبری، بهطور کامل مورد تایید ایشان است و در انتخابات نیز از سوی نظام، به این سمت برکشیده شده است، نه با کسب آرای واقعی مردم.
18) رهبر انقلاب گفتند: «از آقای احمدینژاد که من در طول این چهار سال حمایت کردم، این از اصالتهای انقلاب است. این چیزی بوده که خودم را موظف میدانستم که از اینها حمایت کنم؛ از روسایجمهور من همیشه حمایت کردم حتی از رئیسجمهوری که ممشایش را قبول نداشتم همیشه حمایت کردم. حمایتهای من از او حمایت از مبانی است؛ به قول شما حمایت از گفتمان است، نه از شخص... ». شما میگویید آیا کس دیگری نبود که روی او سرمایهگذاری کنید؟ نظر شما چیست؟
من فکر میکنم در اینجا رهبر انقلاب تبیین دقیقی از چرایی و چندوچون حمایت خود بیان کردهاند. بر این اساس، میتوان حمایت رهبری از دولت و رئیسجمهور را دارای دو سطح دانست که هر دو با اهمیت و جدیت دنبال میشود:
سطح یک: حمایت عام از همه کسانی که به عنوان رئیسجمهور منتخب ملت هستند و باید حمایت رهبری را داشته باشند تا بتوانند برنامههای درست و وعدههای انتخاباتی خود را در چارچوب قانون و مصالح ملی به اجرا بگذارند و تعهد خود را نسبت به ملت بهطور عام و رایدهندگان به خود بهطور خاص، به انجام برسانند. این سنخ از حمایت، حتی اگر رهبری مشی و ممشای رئیسجمهوری را نپسندند یا نقدهایی بر جهتگیری فکری ـ سیاسی او داشته باشند، بیدریغ صورت میگیرد. حتی میتوان گفت این وظیفه رهبری است که در دوره امام خمینی(ره) نیز نسبت به مسئولان عالی امور با همین مبنا و ترتیب، انجام میشده است.
سطح دو: حمایت خاص از مسئولانی که ضمن آنکه منتخب ملت هستند، دارای گفتمان و شعارها و برنامههایی نزدیکتر به مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران و اصول مکتب امام راحل هستند. بدیهی است که هر کارگزار نظام ـ از جمله و در صدر آنها، رئیسجمهور به عنوان سکاندار اجرایی کشور ـ اگر چنین جهتگیریهایی را از خود نشان دهند، رهبری بر اساس جایگاه و نقش خود در جمهوری اسلامی ایران، حمایت مضاعفی از وی به عمل میآورد. اگر این شخص مسئول به دلیل همین اهتمام به اصول انقلاب، بیشتر مورد تعرض و هجمه مخالفان قرار بگیرد، رهبری خود را موظف به دفاع جدیتر از او و دولتش میبینند. البته این نه تنها سدّی در برابر نقدهای دلسوزانه و درست نسبت به سیاستها و عملکردهای همان رئیسجمهور و دولتش نیست، بلکه مراقبت مضاعفی را نیز ایجاب میکند تا از این مسیر جدا نشود. به همین دلیل برخی کنشهای رهبر انقلاب در نقد علنی رفتار آقای احمدینژاد در دوره تصدی ریاستجمهوری یا مخالفت با برخی اقدامات وی، بسیار فراگیرتر بوده است.
19) چرا رهبری در سال 88 به احمدینژاد چیزی نگفت؟
شاید من بهطور دقیق متوجه منظور سئوالکننده نشده باشم که چه زمینهای مدنظر است؟ اما اگر تذکر به آقای احمدینژاد در مورد شیوه تبلیغات و رقابت انتخاباتی ایشان باشد، بهتر است بدون جستوجویی دقیق دستکم در بیانات علنی ایشان، قضاوت کلی نداشته باشیم.
یک نمونه از این تذکرهای رهبر انقلاب قبل از برگزاری انتخابات سال 88، به سخنرانی 14 خرداد ایشان در حرم امام راحل برمیگردد که فردای مناظره جنجالی آقایان احمدینژاد و موسوی بود. ایشان در آنجا به صراحت نسبت به طرح ادعاهای اثباتنشده در مناظرات، واکنش نشان دادند و روشن بود که این ایراد بیش از همه متوجه روش آقای احمدینژاد بود؛ بهگونهای که این واکنش رهبر انقلاب مورد پسند مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی نیز قرار گرفت. در کتاب فتنه تغلب صص 101 و 102 روایت دیگری از عتاب رهبری به آقای احمدینژاد در همین باره نیز آمده است که به مربوط به قبل از بیانات عمومی ایشان در آن روز است.
نمونه دیگر این تذکرها، به سخنان 29 خرداد رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران بازمیگردد که ایشان در مقام خطیب جمعه، آقای احمدینژاد را به دلیل مشی مناظراتیاش پیش روی نمازگزاران و نیز بینندگان رسانهای، توبیخ نمودند. این تذکر و تقبیح رفتار رئیسجهور از سوی رهبری در ملا عام و در حضور شخص وی، در تاریخ جمهوری اسلامی بیسابقه بود.
20) چرا موسوی و ستاد او همه پیشنهادها را رد میکردند هدف چه بود؟
در پاسخ به پرسش سیزدهم که چند روز قبل منتشر شد، به این مطلب پرداخته و گفتهام که: این از جمله سئوالاتی است که من هم کار جستوجو و پژوهش درباره فتنه 88 را با آنها شروع کردم اما هرچه پیش رفتم، در برابر انبوه روایتهایی که هرگونه مساعدت ممکن و در چارچوب قانونی را از سوی رهبری نشان میداد، هیچ پاسخی برای آنها نیافتم. این موضوع یعنی ردّ عملی هر گونه پیشنهاد راستیآزمایی راهگشا ـ حتی پس از توافقات اولیه ـ خود روشنترین نشانه است که اولاً مساله تقلب با کیفیت مورد ادعای نامزدهای معترض و در حدی که مجوز ابطال انتخابات باشد، فاقد پشتوانه سندی یا استدلال قابل قبول هم نزد مجاری قانونی رسیدگی به اعتراضات و تخلفات و هم نزد نخبگان و افکار عمومی بوده است .
ثانیاً مساله بسیاری از کنشگران عرصه فتنه، نه ابهام یا تخلف در انتخابات بلکه هدف گرفتن اعتماد مردم به نظام جمهوری اسلامی بوده که بعداً در شعارهای صریحی مثل «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» بازتاب یافت.
به عنوان پژوهشگر حوزه اجتماعی و سیاسی، اگر فرصتی برای طرح نکات خود با آقای موسوی داشتم، شاید این دو پرسش را پیش روی وی میگذاشتم: آیا برای راستیآزمایی نتایج انتخابات 22 خرداد 88 و فهم آرای واقعی مردم ـ حتی در صورت پذیریش ابطال و برگزاری مجدد انتخابات ـ راهحلی منصفانه که لزوماً برنده آن شما نباشید، داشتهاید؟ اگر در عالم تصورات و متاثر القائات هواداران در هر صورت تنها و پیشاپیش خود را مستظهر به همراهی اکثریت میدانید، اساساً فلسفه برگزاری انتخابات از نگاه شما چیست؟
21) دلیل موسوی برای اعلام پیروزی زودتر از اعلام شورای نگهبان چه بود؟
این پرسش را باید از آقای موسوی داشت. اما هواداران ایشان در برخی اظهارات جسته و گریخته، نگرانی وی از اینکه مبادا شمارش یا اعلام آرا توسط مراجع رسمی بهگونهای سامان یابد که امانتدارانه نبوده و سلامت انتخابات را به مخاطره بیندازد، صورت گرفته است. در پاسخ به چنین دفاع محتملی باید گفت:
اولاً خود این اقدام رفتاری غیرقانونی است که نمیتوان آن را از نامزدی که بیش از همه مدعی قانونگرایی بوده، پذیرفت. همچنان که به عنوان آشفتهسازی ذهنیت عمومی ـ حتی اگر واکنشی به اقدام برخی منابع رسانهای و حدسیات آنها نسبت نتیجه انتخابات باشد ـ رفتاری کاملاً ناهنجار است که از حیث اخلاقی نیز نمیتوان آن را توجیه نمود.
ثانیاً این اظهار موفقیت ـ خودپیروزانگاری ـ در حالی انجام شد که هنوز در برخی حوزهها، مراحل اخذ رای به پایان نرسیده بود؛ چه رسد به شمارش، تجمیع، نظارت و تایید در مجاری قانونی. پس یک نامزد انتخابات اساساً چگونه میتواند چنین ادعایی را به نحو معتبر مطرح کند؟ کدام بهانه میتواند توجیهگر نادیدهگرفتن سازوکارهای قانونی نظارت و تایید انتخابات باشد؟
ثالثاً در میانه روز شنبه، آقای موسوی مدعی شد که با یک صحنهآرایی خطرناک، در آرای مردم خیانت شده و نتایج انتخابات مخدوش است. در حالی که برخی دستاندرکاران ستاد انتخاباتی وی از جمله آقایان عباس آخوندی و مصطفی تاجزاده و... هر یک به نوعی به این موضوع اشاره کردهاند که تخلف موثر بر نتیجه انتخابات روز 22 خرداد 88 صورت نگرفته است.
22) علت اینکه محسن رضایی نیز حتی در شب اول و دوم از تقلب سخن گفت و پس از دو روز از حرف خود برگشت چه بود؟
دنبالهگیری این دست موارد در دستورکار تحقیق و تدوین فتنه تغلب نبوده است. من نیز چنین موردی را به خاطر ندارم و در تحقیقات خود به آن برنخوردهام. ضمن آنکه باید روشن شود در صورت صحت انتساب کلی این موضع به فرد نامبرده، جزئیات آن دقیقاً چه بوده و این ادعا با چه کیفیت و مستنداتی مطرح شده است. اما تا جایی که میدانم، جناب آقای روحالامینی از طرف آقای محسن رضایی نماینده شد تا به عنوان راستیآزمایی، در بازشماری آرای اصفهان حضور و نظارت داشته باشد. روایت کامل این ماجرا و نتایج جالب آن را از ایشان بپرسید.
23) ۱- چرا در زمان انتخابات سال ۸۸ در محل شمارش آرا تغییراتی انجام گرفت که سالهای قبل مشاهده نشده بود؟ ۲- چرا ارتباط تلفنی ستاد موسوی با محلهای رایگیری قطع شد؟
الف. در همان مقطع از سال 88 به این دعاوی از سوی مراجع معتبر قانونی از جمله ستاد انتخابات وزارت کشور پاسخ داده شده است. برای نمونه وزارت کشور وقت علت برخی تغییرات در روند اعلام نتایج تدریجی آرا را بیان نموده و در نهایت نیز ریز آمار همه صندوقهای انتخابات 88 ـ شاید برای نخستینبار ـ منتشر شد. بنابراین هرگونه تخلفی به آسانی قابل راستیآزمایی بود.
ب. گمان میکنم در وهله اول باید میان ارتباط تلفنی و ارتباط پیامکی در این مورد فرق گذاشت. به دلیل انتشار گسترده شایعات کذب در مورد پاسخ رهبر انقلاب به نامه آقای هاشمی رفسنجانی که موج آن از روز قبل برگزاری انتخابات به راه افتاد، اختلالاتی در دسترسی برخی شهروندان به خدمات پیامک در کشور به وجود آمد. اما دیدهها و شنیدهها نیز مانند گزارشهای رسمی، قطع ارتباط تلفنی را تایید نمیکند.
اما فراتر از صحت و سقم گزارشها در مورد چرایی و چگونگی این مساله، ادعاهای آقای موسوی در شام برگزاری انتخابات که خود را بر اساس گزارشهای معتبر واصله برنده قطعی اعلام نموده و نیز فردای آن روز که بر اساس گزارشهای دریافتی از ناظران خود مدعی تقلب شد، نشان میدهد که این اختلالات کماً و کیفاً به حدی نبوده که اطلاع این نامزد و ستادش را از روند برگزاری انتخابات، بهکلی یا بهشکل تعیینکننده دچار آسیب و نارسایی کند.
24) علت وجود عددهای عجیب و غریب و منفی در آمار تفکیکی وزارت کشور و علت عدم وجود آرای باطله تا اواسط رایگیری و علت کم شدن آرای نامزدها با افزایش تعداد آرا چه بود؟
در پاسخ به سئوال قبلی، به این مورد نیز پرداختم. به گزارشها و پاسخهای مکرر و تفصیلی نهادهایی چون وزارت کشور و شورای نگهبان در این زمینه مراجعه کنید.
25) ۱. در مورد جلسه دیدارهای محرمانه چند خبرنگار با خاتمی توضیح دهید که ایشان میگوید من قبول دارم تقلب نشده اما اگر بگویم جایگاه اصلاحطلبان زیر سوال میرود؟ 2. چرا رهبری بعد از انتخابات از موسوی نخواستند جلسات خصوصی گذاشته تا حرفهای ایشان و خواستههایشان شنیده شود و مسائل ختم به خیر شود؟
الف. من در مقامی نیستم که راجع به جزئیات جلسه مذکور توضیحی ارائه کنم اما از منابع موثقِ معتبرِ متعدد، بارها چنین روایتی را شنیدهام. در سخنان رهبر انقلاب نیز به این دست اطلاعات قابل اعتنا، ارجاع داده شده و کسانی که با چنین دستاویزهای سستی حقایق بزرگتر را کتمان میکنند و آرامش روانی جامعه را دچار آسیب میکنند، مورد پرسش واقع شدهاند.
ب. رهبر انقلاب عصر روز یکشنبه 24 خرداد دیداری خصوصی با آقای موسوی داشتند که خبری از کلیات آن جلسه، همان وقت در پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظونشر آثار رهبری منتشر شد. بر اساس روایتهای تازهتری که به دنبال انتشار کتاب فتنه تغلب و در واکنش به برخی ادعاها به دست آمد، اکنون روشن شده که آقای موسوی از رهبر انقلاب درخواست کرده که دسترسی کاربران به سایتهای خبری ـ تحلیلی نزدیک به وی آزاد شود تا او بتواند از طریق بیان شفاف مواضع خود و ارتباط با هوادارانش، رسیدگی به اعتراضات خود را با آرامش و در مجاری قانونی، پیش ببرد. اما طبق روایت آقای صفار هرندی که مسئول رسیدگی به رفع فیلتر سایتهای مذکور شده بود، پس از تحقق این تقاضا، آقای موسوی نه تنها به مسیرهای قانونی بازنگشته بلکه بیانیهای در دعوت به / حمایت از راهپیمایی روز دوشنبه 25 خرداد منتشر میکند. وقتی چنین خلف وعده واضحی صورت میگیرد، چگونه میتوان به برگزاری دیدارها و نتیجهبخش بودن گفتوگوهای بعدی امیدوار بود؟
26) چرا شب اعلام نتایج (پیش از تایید شورای نگهبان) در سایت روزنامه ایران به نقل از خبرگزاری فارس احمدینژاد با حدود 68 درصد پیروز انتخابات اعلام شد اما در نسخه چاپی جای خبر خالی بود؟ دلفان در ایلام و صدوق در یزد توریستی یا ترانریتی هستند که تعداد آرا بیش از 100% بود؟
پاسخ به بخش نخست این پرسش را باید از مسئولان وقت روزنامه ایران و خبرگزاری فارس خواست اما به باور من اگر چنین وقایعی به این ترتیب رخ داده باشد، به دلیل زیر پا گذاشتن اصول حرفهای رسانه و نیز تخلف از قواعد رقابت سیاسی باید با آن برخورد شود. بخش دوم جزو همان مواردی است که در پاسخگویی نهادهای مجری و ناظر انتخابات 88 آمده؛ هرچند در انتخاباتهای قبل و بعد نیز نظیر این پدیدهها دیده شده است. ضمن آنکه در صورت وقوع چنین تخلفاتی، باید اثر آن در تعیین نتایج کلی آرا در سراسر کشور را محاسبه نمود و اعتراض به همین تخلفات احتمالی را نیز در مسیرهای قانونی به پیش برد تا به نتیجه مطلوب برسد.
27) طرفداری آشکار 6 نفر از اعضای شورای نگهبان از احمدینژاد را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا اگر شما جای موسوی بودید بر این اساس پیشنهاد داوری از سوی شورای نگهبان را میپذیرفتید؟ ادعای برخی مبنی بر اینکه تقلب در اعلام نتیجه صورت گرفته و نه شمارش آن را چگونه ارزیابی میکنید؟ نقش طرفین در القای تقلب یا تخلف را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مورد اول که یک ادعای پرتکرار است، باید بهطور دقیق درباره متن و لوازم آن جستوجو کرد و سپس داوری نمود. ابهاماتی جدی در این زمینه مطرح است؛ مثل اینکه آیا اعضای مورد اشاره همین تعداد بودهاند؟ دقیقاً چه کسانی؟ مهمتر آنکه آیا مواردی که به عنوان شاهد ادعا مطرح شده، قبل از آغاز رسمی رقابتها بودهاند یا بعد آن؟ آیا از حیث دلالت، چه قانونی و چه عرفی، واقعاً نقض بیطرفی بهشمار میروند و در مقام نظارت موثرند؟ آیا در مقام حل دعوا بین یک نامزد انتخابات با نهاد داوری انتخابات، میتوان با تعهد به چارچوب قانونی برای برپایی انتخابات، اساساً نهاد داوری را کنار گذاشت و سازوکاری دیگر را جایگزین نمود؟ به چه اعتباری و با چه تبعاتی؟
من اگر جای آقای موسوی بودم، داور قانونی رقابت انتخاباتی را که تا لحظات آخر بازی ـ هرچند با گلایه و دلخوری نسبت به عملکردش ـ به رسمیت شناخته بودم، همچنان معتبر میشمردم. واقعیت آن است که اغلب نکاتی که بعدها از سوی آقای موسوی و ستادش تحت عنوان تخلفات نهاد ناظر مطرح شد ـ صرفنظر از این که در مورد هر یک از آنها باید از قضاوت یکجانبه پرهیز کرد و میبایست توضیح و دفاع شورای نگهبان را نیز شنید ـ به بازه زمانی پیش از برگزاری انتخابات بازمیگردد. بنابراین اگر در این موارد تخلف عمده موثر بر نتیجه از سوی این نامزد احراز شده، میبایست پیش از برگزاری دور نهایی و اصلی انتخابات در صندوقهای رای، به آن اعتراض کرده و در صورت لزوم از ادامه رقابت کناره میگرفت. اما آقای موسوی نه تنها چنین نکرد، بلکه پس از 22 خرداد 1388، برای رسیدگی به اعتراضاتش دو نامه به شورای نگهبان نوشت که عملاً به معنای پذیرش داوری آن نهاد است. ضمن آنکه بررسی مدعیات و مستندات همان دو نامه، نشان میدهد بین استدلال و ادعای او هیچ موازنهای برقرار نیست. در واقع آقای موسوی وقتی از تحقق مطالبه خود مبنی بر ابطال انتخابات در مجرای قانونی مایوس شد، بهکلی اعتبار این نهاد را به چالش کشید؛ بدون آنکه به پاسخهای این نهاد قانونی یا به راههای پیشرو برای تداوم رسیدگی در مسیر قانونی اعتنا کند.
من فکر میکنم چه تخلف در اخذ و ثبت آرای مردم صورت گرفته باشد و چه در خوانش و اعلام آرا، در هر صورت با انواع پیشنهادهای مطرح شده از جمله آنچه دکتر علی آقامحمدی در صفحات 157 تا 186 فتنه تغلب روایت کرده، این ادعا قابل راستیآزمایی بوده است.
نمیدانم منظور از طرفین در «القای تخلف یا تقلب» چیست؟ آیا نامزدهای پیروز و ناکام را در دو طرف گذاشتهاید یا نهادهای مجری و ناظر را در یکسو و نامزدهای معترض را در سوی دیگر؟ اما گمان میکنم سهمی ـ هرچند کمتر ـ از باورپذیری نسبی اولیه درباره ادعای تقلب نیز به نوع عملکرد نهادهای ناظر، مجری و نامزد پیروز انتخابات 88 بازمیگردد؛ هرچند اگر نامزدهای ناکام آنهم با دلایل نابسنده و سست به طرح ادعای تقلب با پشتوانه اردوکشی خیابانی و برای ابطال انتخابات اقدام نمیکردند، این باورپذیری نه در چنین سطحی رخ میداد و نه ناباوری برخی نامزدها و هواداران، در نهایت چنین خسارات سهمگینی برای کشور به بار میآورد. طبیعتاً در یک فضای آرام، رسیدگی به اعتراضات بهتر دنبال میشد و شفافیت در این زمینه، آثار مثبت خود را به خوبی نشان میداد.
28) آیا مردم برای حضور در تظاهرات آرام 25 خرداد منتظر دعوت موسوی بودند یا موسوی خود در برابر حرکت مردمی که گمان میکردند تقلب شده غافلگیر و پیرو آنان شد؟ اینکه رهبری در سال 92 صندوق رای را امانت و رای را حقالناس شمردند و از افراد دلخور از نظام هم خواستند که به پای صندوقها بیایند، چقدر متاثر از حوادث 88 بود؟
راهپیمایی اعتراضی 25 خرداد 1388 بدون مقدمه یا در خلا برگزار نشد. تصور کنید ادعای شام 22 خرداد و بیانیه 23 خرداد آقای موسوی صادر نمیشد، آیا هواداران از نظر ذهنی، به این شدت و عمق و دامنه، درگیر تصور تقلب در انتخابات میشدند؟ کنشهای معناداری مثل تشکیل کمیته صیانت از آرا یا طرح گسترده شعارهایی مثل «اگر تقلب بشه، ایران قیامت میشه» آیا نوعی زمینهسازی پیشینی برای این رخداد نبود؟ در نهایت آنکه در عین برگزاری آرام راهپیمایی مذکور تا آخرین ساعات، سرانجام تلخ همین حرکت نیز نشان داد که عدم رعایت قانون ـ حتی در موقع عصبانیت و در موضع اعتراض ـ میتواند ناخواسته به چه فجایعی دامن بزند.
در مورد بخش دوم پرسش، بر اساس تجربههای اندوخته از مجموعه مسائل سال 88 بعید نیست رهبر انقلاب نیز همچون یک کنشگر خردمند، مسئولیتپذیر و تعیینکننده در میدان سیاست کشور، با در پیش گرفتن یکسری کنشهای کلامی و غیرکلامی، به اطمینان بیشتر مردم نسبت به امانتداری نظام در قبال آرای آنان، کمک کرده باشند. اما دو نکته را در نظر داشته باشیم:
اولاً مبانی رهبری در این مورد محکم و مستمر بوده و امر جدیدی در این زمینه دیده نمیشود؛ همانگونه که خود ایشان تبیین کردهاند که در انتخاباتهای قبل و بعد 88 نیز مطابق با اعتقاد و التزام به حقالناس، در برابر انگیزهها و رفتارهای مخدوشکننده رای مردم ایستادهاند. به عبارت دیگر، تدبیر انتخاباتی ایشان در سال 92 که شما به آن اشاره نمودهاید، تداوم همان سیره ایشان در سال 88 و سالهای پیشین بوده است؛ همچنانکه در سال 88 بدون ملاحظه آن که برنده انتخابات کدام نامزد است، از حق مردم دفاع کردند. رک به صص 5 و 6 فتنه تغلب.
ثانیاً در هر انتخاباتی طبق مبنای حقالناس و متناسب با فضا و شرایط واقعی برگزاری انتخابات، رفتار رهبری نیز ممکن است رنگ و بوی ویژهای به خود بگیرد. برای نمونه از آنجا که در سال 88 شایعه تمایل رهبری نسبت به یک نامزد خاص مطرح بوده، از سخنان نوروزی ابتدای سال در حرم مطهر رضوی تا سخنرانی مرقد امام در اوج رقابتهای انتخاباتی، رهبر انقلاب بارها بر این نکته تاکید کردند که ایشان هم مثل همه مردم یک حق رای دارند، آن را به کسی نمیگویند و اگر هم کسی حدس بزند یا مطلع شود، ملزم به تبعیت از آن نیست. اساساً انتخابات عرصه تجلی اراده عمومی مردم است و آنها حق تعیین سرنوشت خود را از این طریق اعمال میکنند. رهنمودهای رهبری نیز همگی ناظر به مشارکت حداکثری و انتخاب بر اساس معیارهای اصیل و نیازهای کشور است.
29) منابع شما کدام هست؟ آیا این فتنه برنامهریزی شده برای شناساسی مخالفان نظام، همانند ترکیه نبود؟
بیشترین منابع استفاده شده در کتاب فتنه تغلب، متن سخنان رهبر انقلاب و اسناد مربوط به ایشان بوده که با دسترسی ایجادشده توسط دفتر حفظ و نشر آثار ایشان فراهم شد. همچنین خاطرات و روایتهای کسانی که یا بر اساس مسئولیت محوله به آنها از سوی نظام در سطوح گوناگون یا بر اساس آگاهی و دلسوزی و توان خود برای زدودن غبار فتنه به میدان آمدند، مدنظر قرار گرفت. البته در مواردی که غیر از متون و اسناد مربوط به رهبری از منبعی استفاده شده، حداکثر رعایت و دقت برای انتساب نقل قولها به افراد یا شرح مواضع آنها صورت گرفته است. بر این اساس، حتی در مواردی که مطلبی میتوانسته محل شبهه و اشکال باشد، از استناد به آن صرف نظر شده است.
برای بخش دوم جوابی تفصیلی برای ارائه در اینجا ندارم اما گمان میکنم مطالعه دقیق فتنه تغلب، ملاحظات لازم برای ارزیابی این پندار را در اختیار خوانندگان گرامی قرار میدهد؛ بهخصوص آنچه در پرسش و پاسخ تنی چند از نخبگان حوزه علمیه در نشست با رهبری، پیرامون شبهه تسویه حساب سیاسی و جراحی نظام از برخی عناصر آمده است. رک به صص 141 تا 144 فتنه تغلب
30) آقای هاشمی چرا اول حامی مخالفین بود، بعد مردم را به رعایت قانون تشویق کرد؟ مگر قانون این مملکت توسط این افراد نوشته نشده بود؟
در مورد بخش اول و دوم این سئوال، ابهامهایی وجود دارد. باید دید آقای هاشمی چه سنخ حمایتی از چه کسانی داشته است؟ از مخالفان نظام یا از معترضان به نتیجه انتخابات؟ و اینکه در چه مرحلهای مردم را به رعایت قانون تشویق کرده است؟ مثلاً آیا این امر بعد از تنفیذ حکم رباستجمهوری آقای احمدینژاد توسط رهبری و رسمیت یافتن دوره جدید دولت بوده است؟ از سوی دیگر، مرجع ضمیر در مورد «این افراد» که قانون مملکت را نوشتهاند، روشن نیست و نمیدانم محل بحث دقیقاً کجاست؟