مهمترین فصل چندجانبهگرایی ایران در سدههای اخیر وضعیت ممتاز فعلی ایران در منطقه است که به راحتی میتواند بلوک 1+3 (سوریه، عراق، لبنان+ایران) یا 1+4 (ایران، سوریه، عراق و لبنان +روسیه) را تشکیل داده و منطقه را در قبضه خود بگیرد. به دلیل اینکه ایران بیتردید در عرصه نظامی پیروز شده و الان میتواند اراده سیاسی خود را در لبنان و سوریه و عراق به کرسی بنشاند، یا اینکه هلال مقاومت از مدیترانه در بندر صور تشکیل شده و با عبور از سرزمین جغرافیایی حساس و ژئوپولیتیک شامات به سرزمین حجاز رسیده و به بندر الحدیده و تنگه استراتژیک بابالمندب رسیده و در حقیقت محور مثلث شوم را در محاصره خود دارد. از طرف دیگر اسراییل از نظر امنیتی در سال۲۰۰۶ میلادی ضربه بسیار اساسی خورده و اگر بخواهیم، دقیقتر بگوییم از نظر امنیتی فرو ریخته است.
به این معنی که تئوری شکستناپذیری اسراییل که بسیار برای جا انداختن آن سرمایهگذاری کرده و روی آن پروپاگاندای بسیاری انجام داده بود، فرو ریخته است. به نظر میرسد، یکی از شاهکارهای ماندنی در تاریخ منطقه نحوه اداره جنگ توسط سیدحسن نصرالله بود. او بسیار دقیق و هوشمند جنگ سال 2006را فرماندهی کرد. حتما میپرسید چطور؟ او میخواست در این جنگ ابهت پوشالی رژیم صهیونیستی را فرو ریزد و کاملا در مدیریت این استراتژی موفق بود و به اهداف خود رسید. با توجه به سیستم پدافندی گنبدآهنین و انواع سیستمهای ضدموشکی پاتریوت و حیتس وآرو او با چوبه دستی به نام کاتیوشا این دستگاه عظیم جهنمی را فرو ریزاند و گنبد آهنین را سوراخ کرد. سیدحسن به عمد از قبل اعلام میکرد که فلان نقطه را میزنیم و بعد دقیق میزد تا هیمنه و سلطه جهنمی نظامی اسراییل را به چالش بکشاند که در این رابطه صددرصد توفیق لازم را به دست آورد.
تمام داستان این هفت، هشت سال اخیر در سوریه و عراق و جنگهای نیابتی تکفیری برای انحراف اذهان از آن شکست تلخ بود تا از تاثیرات مخرب حیثیتی و معنوی آن کاسته شود در ضمن اینکه مقاومت را تا مدتی مشغول خود سازد.
البته گرچه برخی صاحبنظران این نقطه عطف را از سال ۲۰۰۰ و هنگام اخراج اسراییل از لبنان میدانند، اما حتی اگر این تاریخ را موردنظر قرار دهیم، سال ۲۰۰۶ را میتوان نقطه تبلور و تجلی دانست که از سال 2000میلادی آغاز شد. از آن سال تا به امروز رژیم صهیونیستی از موضع آفندی خود به سمت پدافندی و در لاک دفاعی فرو رفته و دیگر نتوانست در برابر آن ضربه مهلک کمر راست کند. آخرین تست زورآزمایی او در آخرین حمله او به غزه بود که ۲۴ ساعت هم دوام نیاورد. اینها را به این خاطر یادآوری میکنم که بدانیم ما کجای کار هستیم و آنها کجای کار؛ در ابتدای پیروزی انقلاب شارون قصاب در بیروت دولت دستنشانده تعیین میکرد و هیچ تشکل درست درمانی از مقاومت واقعی وجود نداشت.
صبرا و شتیلا زیر چکمههای شارون رخ داد و عرفات و دار و دستهاش را با خفت از لبنان بیرون کرد. در آن دوره میتوان دریافت که اسراییل در یک شرایط آفندی قرار داشت. نه تنها آسمان خود بلکه آسمان کشورهای عربی را به صورت فعالانه تحت اختیار خود داشت. سیاست آفندی محض را اجرا میکرد حتی لحظهای برای حمله و تجاوز به کشورهای همسایه خود تردید نمیکرد. اما امروز به برکت مقاومت اسلامی، رژیم صهیونیستی در حالت محاصره و پدافندی قرار گرفته و به دور خود دیوار کشیده و روز به روز خود را بیشتر زندانی میکند و در آینده نهچندان دور و به هنگامی که مقاومت به سمت سیاست آفندی تغییر مسیر داد، خواهیم دید که چه بلایی بر سر این جرثومه نحس خواهد آمد. در چنین فضا و موقعیت حساس و استراتژیک دستگاه سیاست خارجی باید بیش از گذشته با اقدامات هوشمندانه به سمت عینیت بخشیدن پیروزیهای شیرین در عرصه میدانی سیاست برود. کاری که میشد در زمان حضور بشار اسد در تهران روی آن کار دقیق خبری رسانهای صورت گیرد که متاسفانه به دلیل اشکالات فنی و ناهماهنگی اجرایی کل این سفر مهم و آثار آن را تحتالشعاع قرار داد.
به نظر میرسد به دلیل سرخوردگی سعودیها و بالطبع منفعل شدن آنان و در بنبست قرارگرفتن ترکها در ایجاد منطقه حائل و عدم همراهی ایران و روسیه در این زمینه برای ایران فرصت طلایی خواهد بود که حسن روحانی در سفر آتی به بغداد روی این موضوع مانور لازم را داده و در سفر غیرمنتظره به بیروت و دمشق عملا به محوریت فوق رسمیت ببخشد. اگر سیاست خارجی ایران در این مقطع حساس بتواند مدیریت و ابتکار چندجانبهگرایی را به درستی محقق کند، بهترین و مناسبترین زمان برای تولد خاورمیانه جدید با محوریت مقاومت خواهد بود. اما باید ارادهای برای آن باشد و مثل همیشه فرصتسوزی نکنیم. حالا اینکه مقاومت در این چندسال چه دستاوردهای بزرگ و مهمی را از حیث سیاسی نظامی امنیتی داشته است، بماند برای فرصتی دیگر.
**احمد دستمالچیان، سفیر اسبق ایران در لبنان
منبع:اعتماد