«پدرو پارامو»؛ خوان رولفو؛ ترجمه کاوه میرعباسی؛ ناشر ماهی فرصتی برای تکرار یک تجربه ناب

حمیدرضا امیدی‌سرور،   3971202187

موفق ترین آثار ادبی آنها هستند که مخاطب را دعوت به خوانش مجدد خود می کنند، گاه این دعوت رنگ اجبار به خود می گیرد؛ چرا خواننده در می یابد اگر بهره بیشتری از ظرایف و ارزش های رمان را می طلبد، چاره ای جز خوانش‌های دوباره و چند باره ندارد، «پدرو پارامو» از این سنخ رمانهاست

فرصتی برای تکرار یک تجربه ناب

«پدرو پارامو»

اثر: خوان رولفو

ترجمه: کاوه میرعباسی

ناشر: ماهی، چاپ دوم 1397

193 صفحه، 12000 تومان

 

****

 

تقریبا ده سال پیش از این، با همکاری یکی از دوستان نویسنده، ویراستاری مطالب یک هفته نامه را برعهده داشتیم، دوستی که عجیب عشق خوان رولفو و رمان معروفش«پدرو پارامو» بود و رمانی هم متاثر از آن نوشته بود و خلاصه هرگاه صحبت به سمت ادبیات و داستان نویسی می رفت درباره این شاهکار ادبیات مکزیک داد سخن سر می داد. با چنان شوری درباره آن صحبت می کرد و به بررسی جنبه های گوناگون آن می پرداخت که نمی شد حرفهایش را نشنیده گذاشت. از قضا هنوز کتاب را نخوانده بودم، اما برای آبروداری وانمود کردم کتاب را خوانده ام! چاره ای نداشتم، آن هم وقتی او خواندن «پدرو پارامو» را نه از واجبات که از بدیهیات نزد هر اهل ادبیاتی می‌دانست!

آنقدر از کتاب برایم صحبت کرده بود که گویی خودم آن را خوانده بودم و خیلی راحت می توانستم درباره آن صحبت کنم یا در بحث راجع به آن شرکت کنم، بی آنکه کسی در اینکه آن را خوانده ام، تردید داشته باشد.

از شما چه پنهان، باوجود آگاهی از اهمیت و ارزش کتاب، همین اطلاعات باعث شد خواندن آن مدتی دیگر هم به تعویق بیفتد. چون به خیالم آنچه را که باید، درباره کتاب می دانستم! اما عجیب غافل بودم، این را وقتی دانستم که اتفاقی صفحات نخست آن را خواندم و دیگر رهایش نکردم. مصداق بارز این ضرب المثل (با کمی تغییر!) بود که شنیدن کی بود مانند خواندن! همه آنچه درباره کتاب شنیده بودم نمی توانست پاسخگوی بخش کوچکی از تجربه خواندن خود آن باشد.

به همین خاطر من هم این بار برخلاف سنت معمول خیلی نمی خواهم به توضیح و تفسیر چیزی بپردازم که احتمال دارد آن را نخوانده باشید. به همین خاطر بیشتر می خواهم روی ضرورت خواندن آن تاکید کنم، بخصوص حالا که ترجمه تازه و خوبی هم از آن، توسط کاوه میرعباسی به همت نشر ماهی به بازار آمده است.

نخستین بار «پدرو پارامو» به لطف احمد گلشیری در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفت، ترجمه ای از زبان انگلیسی و با کیفیتی مقبول در زمان خود که هنوز هم لطف خود را از دست نداده است. اما آنچه ترجمه جدید را در ارجحیت قرار می دهد، برگردان این رمان مهم از زبان اسپانیایی است.  که باعث شده صرف نظر از اعتبار هر دو مترجم، حاصل کار میرعباسی بخصوص در جزئیات دقیق تر به نظر رسیده و در پاره ای نکات بهتر حق مطلب را اداکند. این را خواننده‌ای که زیاد با «پدرو پارامو» سروکله زده و هر دو ترجمه را خوانده به روشنی می تواند، در یابد. به این مجموعه بیفزاییم زبان هموار و یکدستی که بی گمان ویراستاران نشر ماهی در آن بی تاثیر نبوده‌اند. البته این به هیچ وجه از ارزش و اهمیت کار احمد گلشیری که قریب به چند دهه پیش این رمان را به مخاطب فارسی زبان به شایستگی هدیه کرده، نمی کاهد.

خوان رولفو نویسنده پرکاری نبود، لذهمه دستاورد ادبی او در یک مجموعه داستان بانام «دشت مشوش» و یک رمان کوتاه یعنی «پدرو پارامو» خلاصه می شود که اولی در سال 1953 و دومی در سال 1955 منتشر شده اند.به این ترتیب او  تنها با دو کتاب کم حجم که در میانه قرن بیستم منتشر ساخت، تاثیری عمیق و فراموش ناشدنی برروی ادبیات اسپانیایی (امریکای لاتین) در نیمه دوم قرن بیستم گذاشته است. همین نکته خود نشان دهنده اهمیت و جایگاه در خور اعتنای این رمان است.   

موفق ترین آثار ادبی آنها هستند که مخاطب را دعوت به خوانش مجدد خود می کنند، گاه این دعوت رنگ اجبار به خود می گیرد؛ چرا خواننده در می یابد اگر بهره بیشتری از ظرایف و ارزش های رمان را می طلبد، چاره ای جز خوانش های دوباره و چند باره ندارد، «پدرو پارامو» از این سنخ رمانهاست. خواننده هر بار که کتاب را می خواند، بیش از پیش دستگیرش می شود که نویسنده، چه کرده و در هزارتوی روابط میان آدمها که شبح وار رخ می نمایند و سپس می گریزند؛ چه بر مردم این روستای نفرین شده، گذشته است.

پدرو پارامو رمانی است که فلاش بک نقشی کلیدی در آن بازی می کند. اما این فلاش بک ها صرفا در تکنیک بازگشت به گذشته خلاصه نمی شوند. بلکه خوان رولفو به شکلی هنرمندانه، گذشته را در زمان حال بازسازی می کند و این فلاش بک ها به جای آنکه ماهیتی عینی داشته باشند از کیفیتی ذهنی نیز برخوردار شده اند  و همین نه تنها به زیبایی اثر انجامیده بلکه بر پر رمز و راز شدن اتمسفر رمان نیز افزوده است.

 خود رمان نیز گویی با نوعی فلاش بک  آغاز می شود،  بازگشت راوی اصلی رمان به کومالا  نیز به نظر خود نوعی فلاش بک است که می تواند کل رمان را در بر بگیرد.در واقع خواسته مادر از پسرش هنگام مرگ، برای رفتن به کومالا و یافتن پدرو پارامو به نوعی ترغیب او برای رفتن به گذشته است که زمینه رخ دادن اتفاق های رمان را می سازد. اتفاقهایی که در فضایی وهم زده می گذرد، جایی میان واقعیت و رویا چنانکه در پایان می پرسیم آیا این همه در ذهن خوآن پرثیادو جریان نداشته است؟

آیا تجربه خوان پرثیادو و ورود او به کومالا و  تداعی خاطراتی که مردگان ایفاگران نقش های آن هستند، خود نوعی تجربه مرگ نیست؟ سوای جذبه رازناک رمان که خواننده را به سوی خود می کشد تا با همراه شدن در سفری ورای زمان و مکان به کشف و شهودی شخصی درتناسب با ذهنیات خود برسد، ویژگی ممتاز «پدرو پارامو» در این است که که مخاطب در هر خوانش تازه به دریافت هایی تازه درباره رمان می‌رسد که در لایه های زیرین آن پنهان بوده‌اند.  زبان موجز بکار گرفته شده در رمان نقش به سزایی در این زمینه بازی می کند. نویسنده باوجود اهمیت اتمسفر رمان، کمتر به توصیف پرداخته و وزن ویژه ای به دیالوگ داده است.فضا سازی ها اغلب با کمترین جملات در متن رمان از وحدت تاثیر عناصر گوناگون شکل گرفته است.  

رمان حکایت وهم گونه بازگشت خوان پرثیادو به کومالاست، برای بجا آوردن وصیت  مادرش در هنگام مرگ، که از او می خواهد با یافتن پدرش پدرو پارامو کاری کند که او از رها ساختن آنها نادم شده و تاوان کار که کرده بپردازد. او برای رسیدن به کومالا در راهی متروک با قاطرچی مرموزی همراه می‌شود که به او می گوید پدرو پارامو مالک زمین‌هایی پهناور است، مردی که پدر همه ماست، اما سالهاست مرده! به این ترتیب رمان در فضایی پر رمز و راز شروع شده و پیش می رود، با روایتی که گاه به رئالیسم جادویی پهلو می زند و گاه جریان سیال ذهن را تداعی می کند. به توصیه قاطرچی در کومالا خوان پرثیادو، برای پیدا کردن جایی برای ماندن ، به خانه زنی می رود که گویی در انتظار آمدن او بوده است. زنی که حضوری شبح گونه دارد و ادعا می کند از مادر خوان پرثیادو شنیده که پسرش خواهد آمد!

همانگونه که او از سرگذشت خود، دوستی اش با مادر پرثیادو روایت می کند، به تدریج دیگر شخصیت های رمان، نیز در فضایی میان وهم و واقعیت گویی از سرزمین مردگان باز آمده و با روایت خود از گذشته پازل وار زندگی پدرو پارامو می‌گویند. مردی قدرتمند در منطقه که حرف و حدیث درباره زندگی و کارهایی که انجام داده بسیار است.«پدرو پارامو» رمانی است توصیف ناشدنی که برای درک آن راهی جز مشارکت در این تجربه وجود دارد. پس چه بهتر حال که این فرصت که با ترجمه‌ای تازه و قابل اعتنا فراهم آمده، را از دست نداد.

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. طرح عفاف و حجاب از امروز در تهران

  2. تصاویری از اجرای طرح عفاف و حجاب در تهران

  3. اعتماد کنید و مطمئن باشید

  4. نظرات برگزیده مخاطبان الف: وضعیت حجاب، حاصل کم‌کاری چهل‌ساله است/ باید برای مبارزه با سگ‌های ولگرد فکری کرد

  5. نماز جمعه این هفته تهران به امامت حجت الاسلام صدیقی اقامه می‌شود

  6. این صدای اقتدار ایران است ...

  7. تنبیه متجاوز آغاز شد /حمله موشکی و پهپادی ایران به اسراییل

  8. نظر باباطاهر عریان درباره دلار !

  9. ارژنگ امیرفضلی و زندگی در شرایط سختِ تورنتو

  10. یک نکته قابل‌تامل در مورد توسعه قدرت نظامی ایران

  11. آنچه اسرائیل در مورد "وعده صادق" نمی گوید

  12. دومین روز بزرگ تاریخ معاصر ایران

  13. پشت‌پرده عقب‌نشینی صهیونیست ها از غزه

  14. آیت الله صدیقی: عذرخواهی می‌کنم که با غفلت و کم توجهی باعث هجمه به ملت ایران شدم

  15. هیات علمی یا کارخانه چاپ مقاله !

  16. درگیری لفظی علی دبیر و پیمان یوسفی روی آنتن زنده: شما تنت میخاره!

  17. اطلاعیه سازمان اطلاعات سپاه در خصوص حمایت از رژیم صهیونیستی در فضای مجازی

  18. باهنر: نباید به اندازه تورم حقوق ها افزایش یابد/ ۹۰ درصد منتخبان وظایف مجلس را نمی‌دانند

  19. استخوانی در گلوی اسرائیل!

  20. تصاویری از نمازجمعه تهران به امامت حجت‌الاسلام کاظم صدیقی | کدام چهره‌های سیاسی و نظامی به نمازجمعه رفتند؟

  21. «برجام» در موزه تاریخ ؟!

  22. رئیسی: فعالان اقتصادی از عددسازی‌ها در بازار نگران نباشند  

  23. علم‌الهدی: نباید بیکار نشست تا تنها دولت بیاید تلخی معیشت را از سفره مردم بردارد

  24. بهادری جهرمی: احیای دریاچه ارومیه با برنامه‌ریزی دولت رخ داد

  25. انتقاد دوباره شریعتمداری از مسئولین درباره وضعیت حجاب/ اوج و فرود قیمت دلار

آخرین عناوین