«خلوت»
نویسنده: پُلکنستان
مترجم: فاطمه ولیانی
ناشر: هرمس، چاپ اول 1387
216صفحه، 3000تومان
****
روابط متقابل آدمها با یکدیگر و راهحلهای اجرایی برای حل مشکلات در زندگی امروزی از دغدغههای نویسنده است. اصرار نویسنده به پرداختن و حل مشکلات و ابعاد پیچیدهی روابط انسانی برای کسانی که به این موضوع علاقهمند هستند بسیار جذاب خواهد بود. انسجام در پیرنگ رکن اصلی رمان است که در این رمان نویسنده توانسته است از عهده این مهم بر آید و آن را با جریان سیال همراه کند. عنصر تعلیق و در زمان معلق بودن، حکایت از ذکاوت نویسنده دارد، زیرا انسان امروزی در خیال معلق است. فرایندی که نویسنده در لحظات کلیدی در اوج داستان تلنگری به آن میزند؛ برای اینکه خوانندگان تا پایان با او همراه باشند. در واقع این رمان، یک رمان معاصر محسوب میشود که درونیات انسان امروزی حکایت میکند، متعلق به عالم خیال و خلق واقعیات است.
پُلکنستان نویسنده فرانسوی است که از او تاکنون 9 رمان به چاپ رسیده است، رمان خلوت از جمله مهمترین آثار اوست که در سال 1998 برنده جایزه ادبی گنکور فرانسه شده است. این رمان بخشی از زندگی زن جوابی به نام «ارر» است که برای مدتی به کانتراس رفته تا شاید در آنجا بتواند شرایط ایدهآلی را مهیا کند و به زندگیاش ادامه دهد؛ اما از آنجا که زندگی هیچوقت بر وفق مراد نیست، در آنجا نیز با مسائل جدیدی روبهرو میشود که اما و اگرهایی به زندگیاش اضافه میکند. خاطرات و زندگی گذشته از ذهن او خارج نمیشوند و در مسیر زندگیاش قرار میگیرند. اُرر به کانزاس میرود تا خاطرهی زندگی گذشته را از ذهنش پاک کند. خاطرهای که سالها و ماهها در ذهن مغشوش او تلمبار شده و به راحتی نمیتواند از آنها رهایی یابد. هر لحظه و هرجا درگیر آنهاست. او میخواهد رها و تنها باشد و زندگیاش را با آرامش سپری کند. خاطرات همچون قطار، گاه سریعالسیر و گاه یک طرفه و آرام از ذهن او عبور میکند، هر چند که او از آن خاطرات گریزان است. آدمهایی که در مسیر زندگی او قرار گرفتهاند بار دیگر به دیدار او میآیند و با حضور و نفسهای مسمومشان نمیگذارند تا او به کعبهی آمالش برسد. آرامش او را بر هم میزنند و طبق روال گذشته خاطرات مخدوش برای او میآفرینند.
«خلوت» داستانی است که خواننده را با درگیریهای ذهنی شخصیت اصلی، با روایتی سیال آشنا میکند. در فضای ذهنی «اُرر» خواننده نیز حرکت میکند و در فضایی سیال با زندگی او همراهی میکند. زمان و مکان شکسته میشود، خاطرات بیدرنگ یکی پس از دیگری بر مخاطب عرضه میشوند و زندگی «اُرر» بازخوانی میشود. او در کانزاس مهمان زنی به نام گلوریا میشود.
شخصیت گلوریا و نوع زندگی او و خانهاش به ذهن «اُرر» بیشتر پر و بال میدهد و باعث میشود تا مدام خودش را با او و نحوه زندگیاش مقایسه کند و آدمها و شرایط را در ترازوی قیاس بگنجاند و این امر نیز دستمایهای برای تشویش ذهنی او میشود. در این رمان، نویسنده از دنیای امروزی و دغدغههای انسان امروزی سخن میگوید. قوانینی که انسانها برای خودشان ایجاد میکنند و این قوانین را به صحنه زندگیشان میکشانند. وضعیت عاطفی و اجتماعی نامطلوبی که سرمای روابط انسانی در آن حاکم است. درد انسان امروزی سردی روابط انسانی است. این رمان، جلوهای خلاقانهای از وضعیت آدمی است. زوایای پنهان و آشکاری که جهان افزونی را که آکنده از تضادها است را به تصویر میکشد. پدیدهها و وقایع رمان، به درک و حل مسائل جهان مخاطب کمک میکند. روابط متقابل آدمها با یکدیگر و راهحلهای اجرایی برای حل مشکلات در زندگی امروزی از دغدغههای نویسنده است. اصرار نویسنده به پرداختن و حل مشکلات و ابعاد پیچیدهی روابط انسانی برای کسانی که به این موضوع علاقهمند هستند بسیار جذاب خواهد بود. انسجام در پیرنگ رکن اصلی رمان است که در این رمان نویسنده توانسته است از عهده این مهم برآید و آن را با جریان سیال همراه کند. عنصر تعلیق و در زمان معلق بودن، حکایت از ذکاوت نویسنده دارد؛ زیرا انسان امروزی در خیال معلق است. فرایندی که نویسنده در لحظات کلیدی در اوج داستان تلنگری به آن میزند برای اینکه خوانندگان تا پایان با او همراه باشند. در واقع این رمان، یک رمان معاصر محسوب میشود زیرا از درونیات انسان امروزی حکایت میکند، متعلق به عالم خیال و خلق واقعیات است.
آغاز رمان با توصیفات بسیار عینی و واضح شروع میشود و خواننده به راحتی و سرعت در جریان حال و هوای فضای رمان قرار میگیرد. البته جزئینگری نیز در توصیفات ویژگی دیگری است که نویسنده سعی داشته با این ترفند خوانندهاش را با متن گره بزند. نویسنده در توصیف اشیا و محیط با استفاده از صفت، آنها را برجسته کرده است: «بهار کانزاس زیباست، سپیدهدم آن تابناک، درخشان و پرتلالو. آسمان قفایی رنگ آکنده است از ابرهای صورتی که باد به آنها رنگی طلایی میدهد، سرشار است از گرد و خاکی سبز که به هنگام فرو نشستن آبی میشود و از غباری درخشان که در نور پراکنده میگردد؛ و این همه آن چنان لذتبخش است که کودکی را به یاد میآورد و دل را سبک میکند.»
پل کنستان رمان خود را از زاویه دید دانای کل روایت می کند، به همین خاطر خواننده پا به پای راوی از تمام زیر و بم زندگی شخصیت اصلی اطلاع دارد. با این تمهید نویسنده بستری فراهم میآورد که خواننده با اعتماد به نفس پیگیر داستان باشد. برگردان فاطمه ولیانی از رمان به زبان فارسی، خوش خوان و دارای بیانی روشن و روان است.به این ترتیب خواننده ا«خلوت» به خصوص اگر به آثاری بامایههای طنز آن هم از نوع گزنده و تند و تیزش علاقه داشته باشد، این رمان مقبول خود خواهد یافت.