۱ ـ من هیچگاه امثال آقای سید حسن آقامیری را قبول نداشتهام. در نظر این بنده، اکثر قریب به اتفاق افرادی از جنس او به لباس شهرت بیشتر اهمیت میدهند تا حقگرایی و حقیقتمحوری در بیان نظر و دیدگاه. آنها اسیر و پابند مشهورات زمانهاند، بههمین دلیل برایشان تعداد فالوور و لایک حتی از واقعیتگرایی هم خیلی بیشتر اهمیت دارد. کسانی چون آقامیری خیلی دوست دارند متفاوت باشند. متفاوت بنمایند. و... بگذریم.
۲ ـ مسلم است که بنده صلاحیت علمی و فقهی ندارم تا دربارهی حکم دادگاه علیه آقای آقامیری چون و چرا کنم. با این حال به عنوان کسی که سیودو سال سابقه فعالیت رسانهای دارم و حوزهی کاریام به شکل مستقیم با افکار عمومی گره خورده است، معتقدم اِعمال حاکمیت بدون اقناع افکار عمومی، سمی مهلک به شمار میآید. بههمین خاطر نسبت به جنس رفتاری که با امثال حسن آقامیری میشود، اشکال جدی دارم.
این افراد، بخواهیم یا نخواهیم، بپسندیم یا نپسندیم، در میان مردم (در اندازهی خود) پایگاه دارند و نمیتوان بدون رفتار اقناعی، صرفا به محکومیت آنها اقدام کرد. اضافه آنکه، حتی غیرطرفداران او (کسانی چون بنده) هم نمیدانند اصل ماجرا چیست و چرا یک روحانی معروف را باید به داگاه کشاند، حکم حبس و خلع لباس علیهاش صادر کرد و ...
۳ ـ حسن آقامیری در ذهن مخاطبانش به عنوان یک روحانی منتقد و صریحاللهجه شناخته میشود. وقتی که قوه قضائیه با او برخورد میکند اما با گروهی از روحانیونی که (متاسفانه ادعای پیروی و دفاع از رهبری دارند) نگاه و برداشتی قشری و متحجرانه از دین دارند و دینگریزی را رواج می دهند و با استفاده از بلندگوها و رسانههای عمومی و رسمی دیدگاههای متصلبانه و عصر حجری خود را طرح مینمایند برخورد نمیکند، بدون تردید انواع شائبهها جان میگیرند و اذهان گروهها و طبقاتی از جامعه را آزار میدهند. از جمله اینکه: یک گروه، حاشیه امن دارند و هر چه بخواهند میگویند و میکنند اما با منتقدان، برخوردهای سخت و شدید می شود و...
۴ ـ به دلیل حاکمیت ذهن تکنیکی و تاکتیکی بر تصمیماتِ بسیاری از صاحبان قدرت، هنوز نیاموختهایم که میان فرصتها و تهدیدها تمیز قائل شویم و با درکی روشنبینانه و استراتژیک، از فرصتهای بالقوه و بالفعل برای نیل به اهداف ملی استفاده کنیم.
امثال آقامیری به اعتبار پایگاه مردمیشان، نه یک تهدید بلکه یک فرصت تلقی می شوند. درک و برداشت نادرست از این موضوع و موضوعات مشابه، همیشه خسارتبار بوده و به کاهش ظرفیتهای اجتماعی نظام منجر شده است. معلوم نیست چرا برخی بر رفتن در یک مسیر غلط و زیانبار، اینقدر پافشاری می کنند و حاضر نیستند از تجربههای تلخ و رنجبار گذشته درس بگیرند.
هرکس که مدعی دلسوزی برای انقلاب و نظام و کشور است، باید اول به پالایش انواع ذهنیات تکنیکزدهی خود اقدام کند تا بتواند در موقع و موقف تصمیمگیری و اعمال آن تصمیم، بهترین شیوهها و روشها را در پیش بگیرد.
۵ ـ در جهان امروز و با توجه به تکثر و فراگیری ابزارهای ارتباطی و بهویژه با انقلابی که شبکههای مجازی برای مخابره و انتشار پیام پدید آوردهاند، حکمرانی و اعمال حاکمیت بر مبنای روشهای گذشته، یکی از عینیترین جلوههای تحجر و مبارزه با زمان است. و می دانیم که درافتادن با زمانه و فقدان تلاش برای مدیریت کردن آن، جز ناکامی و شکست و حرمان، فرجامی نخواهد داشت.
۶ ـ مراقب باشید. با صدور احکامی از جنس آنچه علیه حسن آقامیری صادر شده است، بیش و پیش از آنکه او را خلع لباس کنید، خود را در نزد افکار عمومی «خلع اعتماد» کرده اید.