برای پاسخ به این پرسش با عللی سه وجهی مواجه هستیم. علت نخست؛ غلبه «آموزش» بر «پرورش» است یا غلبه «علومطبیعی» بر «اخلاق انسانی و هنر» است. به نظر میرسد مدارس عمومی ما که وظیفه «جامعهپذیر کردن افراد» یا به تعبیری «آموزش زندگی به دانشآموزان» را بر عهده دارند، از هدف خود فاصله گرفته و به سمت «آموزش تخصص» که از وظایف آموزش عالی است، کشیده شدهاند و در نتیجه آن «آموزش زندگی» در نظام آموزش رسمی مدارس مغفول واقع شده است.
علت دوم، «سلسله مراتبی شدن آموزش» است که شروع آن با شکلگیری نهاد «استعداد درخشان» بود و طی آن یکسری مدارس را تحت عنوان «مدارس خاص» از دیگر مدارس جدا کردند که دانشآموزان خاصی را با امتحانات خاص جذب میکردند. بعدها با شکلگیری مدارس خصوصی، رقابت بین این نوع از مدارس افزایش یافت و هر کدام سعی میکردند امکانات خاص و برنامههای متفاوتی را در اختیار دانشآموز بگذارند. در چنین فضای رقابتی بود که مدارس وجهی «سلسله مراتبی» یافتند.
در دورهای مدارس استعداد درخشان داشتیم و بعد نمونه دولتی، نمونه مردمی و... و اینها در یک نظم سلسله مراتبی قرار میگرفتند و هر مدرسه خصوصی تلاش میکرد تا در این رتبهبندی، خود را بالا بکشد. بالا کشیده شدن در این رتبهبندی با تاکید بر آموزش علومطبیعی (که در وجه نخست به آن اشاره شد) میسر میشد. اینجا است که این دو عامل بهم پیوند میخورند. و مدارس خاص برای اینکه در رقابت میان مدارس دیگر خود را بالا بکشند بر آموزش علومطبیعی تاکید بیشتری میکردند؛ چرا که این علوم در ذهنیت عمومی جامعه، برتر انگاشته میشدند. به همین دلیل، این دو وجه، مرتب یکدیگر را تشدید میکردند. این رتبهبندی در عمل از طریق سیستمهای گزینشی همچون کنکور خود را نشان میدهد. مجموعه اینها صنعتی را در کنار آموزش عمومی به وجود آورد که آموزش عمومی را به «فضای شرکتی» بدل کرد و از این آغاز ورود نامبارک «پول» به سیستم آموزشی ما بود.
مساله آموزش عمومی فراتر از صرف مدارس خصوصی است. مساله اساسی «پولی شدن آموزش عمومی» است. خصوصی شدن مدارس بخش کوچکی از مساله عظیم «پولی شدن آموزش» است به طوری که اگر اکنون کل مدارس خصوصی را تعطیل کنید، باز این «شرکتی شدن آموزش» حضور خواهد داشت. ما امروز با انواع و اقسام شرکتهای خصوصی مواجه هستیم که خدمات گوناگون آموزشی را ارائه میکنند.
اما علت سومی که در نتیجه دو علت دیگر به پولی شدن آموزش در ایران منجر شد، رابطهای کالایی شده بین مدرسه – خانواده است؛ به این معنا که ما با کاراکتری از دانشآموز مواجه هستیم که از طرفی با مدرسه و از طرف دیگر با خانواده درگیر است و هر دو اینها متولیان اصلی جامعهپذیری دانشآموزان هستند. در این فضا، خانوادهها در یک نظام سلسله مراتبی میکوشد تا فرزندشان در مدرسهای هرچه خاصتر درس بخواند تا بدین واسطه برای خود منزلت خریداری کنند و «مدرسه- موسسه» نیز میکوشد تا با دادن امکانات بیشتر، فروش بیشتری داشته باشد. در نتیجه این پیوند، مدرسهها، افتخار و منزلت میفروشند و خانوادهها هم خریدار این افتخار هستند و در نهایت قربانی کل این فرآیند، کسی جز دانشآموز نیست.
منبع :ایران
* عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی