حمله روزنامه شرق به صادق زیباکلام
صادق زیباکلام در گفتوگویی با روزنامه شرق به مناسبت سالگرد قتلهای زنجیرهای گفته است که فروهر، مختاری و پوینده شخصیتهای سرشناسی نبودند و قتل آنها در آن زمان باعث تعجب شده است. روزنامه شرق مقالهای در واکنش به این صحبتهای زیباکلام منتشر کرده و در بخشی از آن نوشته است: «مواضعِ اخیر صادق زیباکلام سیمپتومِ وضعیتی است که سیاست را به انفعالِ کنشمند کشانده است. اصلاحطلبان و طیفهای مختلف سیاسی که اکنون در سیاست داخلی اپوزیسیون بهشمار میآیند، با پُرکردن فضای سیاسی از ایدههای مختلف و سخنرانی و برپایی کنگره و گفتوگو قصد احیای سیاست را دارند اما تناقضاتِ بسیار راه را دشوار کرده است. چرخش مدامِ سیاستورزان و متفکران مردم را ناباور و سردرگم کرده و تنها چیزی که خریدار دارد حرفها و کردار بهظاهر رادیکال و خلافآمد است که سردمدار آن کسی نیست جز صادق زیباکلام...
آقای زیباکلام! اینک که فضاهای فکری رادیکال و انتقادی «مستعمره»ی برخی همچون شما است، به عللِ چگونه ما شدنِ ما اضافه کنید که یک استاد علوم سیاسی بعد از دو دهه از یکی از نقاطعطفِ تاریخ سیاسی ما یعنی قتلهای تلخ زنجیرهای، بهجای دفاع از روشنگری و رویآوردن به «سیاست حقیقت»، جانبِ «کیش شخصیت» را گرفته است و زاویهدیدش قیاسِ «خود» با «آنان» است که به قتل رسیدهاند.»
***
تناقضی که وزیر کشور باید به آن پاسخ دهد
بیستم آذر سال ۱۳۹۵ یعنی دو سال پیش بود که «عبدالرضا رحمانی فضلی» وزیر کشور در برنامه «بدون تعارف» که در بخش خبری ۲۰ و ۳۰ به سئوالات مختلفی جواب داد که یکی از آنها بازتاب زیادی در سطح جامعه داشت. وزیر کشور گفت و گوی دو سال پیش خود از بیکاری فرزندانش که اتفاقا فوق لیسانس هم دارند سخن گفت؛ موضوعی که بیانگر این بود او نخواسته از روابطش برای مشغول به کار شدن فرزندانش بهره بگیرد.
تابناک در ادامه می نویسد: اما خبر انتصاب فرزند او به سمت مشاور وزیر اقتصاد منتشر شد و از سویی دیگر اخباری مبنی بر حکم به کارگیری داماد رحمانی فضلی به عنوان سرپرست دانشگاه آزاد آکسفورد به گوش میرسد. همچنین اخباری هم سال گذشته در ارتباط با به کارگیری برادرهای خانم وزیر کشور در این وزارتخانه منتشر شد.
اینکه فرزند، داماد، خواهر زاده و برادرزن وزیر کشور شایستگی پذیرش مسئولیت هایی که به آنها داده شده، هستند یا نه موضوع این گزارش نیست، چون این مساله باید با موشکافی و دقت بیشتری بررسی شود تا به پاسخ برسد. اما آیا فرزندان مردم عادی هم می توانند یا دارا بودن مدرک دکتری، دندانپزشکی و امثال آن سطح مدارج و پله های ترقی را نظیر آنچه در مورد فرزند، داماد و اقوام وزیر کشور اتفاق افتاده طی کنند یا خیر؟
تناقضی که وزیر کشور باید پاسخ بدهد؛ چطور فرزندانتان بیکارند در حالی که..؟
***
کاسبی نمایندگان و پشیمانی موتلفه از رای به احمدینژاد به روایت میرسلیم
به گزارش ایلنا، سیدمصطفی میرسلیم در حاشیه نشستی با دانشجویان دانشگاه شیراز گفت: الان من برای رای آوردن در این شرایط حداقل باید سه چهار میلیارد تومان برای مجلس خرج کنم، اگر رای آوردم میآیم در مجلس، سه چهار میلیارد هم خرج کردهام، کل حقوقم هم در مجلس ماهی 16 میلیون تومان است.
وی در پاسخ به این سوال یعنی فراکسیون امیدیها کاسب شدهاند؟ هم اظهار داشت: بله، خیلیهایشان کاسب شدهاند، البته بهتر این است که از دکترعارف بپرسید که رئیسشان است و از ایشان بهتر میتوانید بپرسید.
میرسلیم، کاسبی اغلب نمایندگان مجلس شورای اسلامی را در حوزه اقتصادی ذکر و اظهار داشت: قضیه اصلی بحث پول است.
وی در پاسخ به این سوال اگر احمدینژاد برای ریاست جمهوری تائید صلاحیت بشود رئیسجمهور میشود؟ هم یادآورشد: بله و ببینید مردم ما مردمی هستند که گرفتارند.
میرسلیم در پاسخ به این سوال که حزب موتلفه از نامزدی احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری دفاع کرد و آیا الان پشیمان نیستند؟ هم افزود: بله پشیمان هستند.
***
کنایه روزنامه جمهوری اسلامی به قانون بازنشستگان
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروزش به ایرادات طرح منع بهکارگیری بازنشستگان اشاره کرده و از عجله برای تصویب این طرح انتقاد کرده است. در بخشی از این مقاله آمده است: «قانون خوب آنست که استثنا نداشته باشد. متاسفانه مصوبه اصلاح قانون منع بکارگیری بازنشستگان به قدری استثنا دارد که اصل و متن را به فرع تبدیل کرده و استثنائات را به جای اصل نشانده است. این، یعنی اصل قانون را قربانی استثنائات کردن. مردم را به حساب بیاورید، مردم این مسائل را خوب میفهمند. حالا که قرار است بار دیگر این قانون اصلاح شود، نمایندگان مجلس آن را بگونهای تدوین کنند که نیازی به استثنا و مجوز گرفتن و تبصره و امثال اینها نداشته باشد و ضمناً برای رعایت حرمت عنوانی که برای این قانون در نظر گرفته اند، راه را برای حضور افراد حدود 90 ساله در مناصب مهم هموار نفرمایند و کاری نکنند که فرزند بازنشسته شود ولی پدر همچنان صاحب منصب باشد!»
روزنامه جمهوری اسلامی: قانون باید بدون هزینهکردن رهبری قابل اجرا باشد
***
مرگ خوب است اما برای همسایه خبرآنلاین
محمد مهاجری روزنامهنگار سابق کیهان و نویسنده کنونی خبرآنلاین، یعنی روزنامهنگار سابقا اصولگرا و اکنون اعتدالی توییتی بحثبرانگیز منتشر کرد:
در پی انتشار این توییت، سایت خبرآنلاین مصاحبهای با عباسعلی کدخدایی منتشر کرد و از او درباره ردصلاحیت این نماینده پرسید.
در این زمینه باید به چند نکته اشاره کرد: اولا این رفتار آقای مهاجری و خبرآنلاین چه تفاوتی با رفتار احمدینژاد در طرح اتهام به فردی مجهول بدون سند و مدرک دارد؟ مگر خبرآنلاین به «بگمبگم» گفتن احمدینژاد انتقاد نداشت؟ آیا این توییت، تکرار رفتار احمدینژاد نیست؟ اگر سند و مدرکی دارید باید با ذکر نام و تشریح جزئیات، آن را منتشر کنید و از طرق قانونی اقدام کنید، نهاینکه یک اتهام را متوجه جمع کثیری از نمایندگان مجلس کنید.
ثانیا اگر تا دیروز فردی از دوتابعیتی بودن مسولان دولتی خبر میداد عکسالعمل خبرآنلاین چه بود؟ چنانکه بارها دیدیم با گوینده خبر برخورد رسانهای مثبتی نداشتند و او را اصطلاحا هو میکردند. چرا اکنون که این مسئله درباره یکی از رقبای سیاسی مطرح شده اینچنین استقبال میکنند؟
ثالثا و از همه بدتر، نژادپرستی پنهان در این توییت است. فرض کنیم آن نماینده رقیب، انگلیسیالاصل بود. در آن صورت آیا باز هم مهاجری و خبرآنلاین اینگونه میتوانستند آن را دستاویز حمله به رقیب قرار دهند؟ در اینجا باز هم مظلومیت مضاعف مردم افغانستان برای ما عیان میشود.
نکته جالب ماجرا این است که خبرآنلاین امروز مصاحبهای با غلامعلی دهقان عضو شورای مرکزی حزب اعتدال وتوسعه انجام داده و در آن بهتفصیل از برچسب زدن و طرح اتهام، انتقاد کرده است. دهقان به خبرآنلاین گفته است: «اگر سطح رقابت های سیاسی به تخریب، تهمت، مچ گیری های بی منطق و سند تنازل پیدا کند سنگ روی سنگ بند نمی شود. در چنین شرایطی است که اخلاق، دین و منافع ملی به پایین ترین سطح از درجه اهمیت سقوط خواهد کرد.»
اکنون از خبرآنلاین و مهاجری باید پرسید طرح اتهام بد است یا خوب است؟ اگر بد است فقط برای رقیب شما بد است یا اگر شما هم اتهام بزنید بد است؟ سوالاتی که بعید است پاسخ درخوری برایشان وجود داشته باشد.
***
ترساندن از رقیب، دیگر برای اصلاحطلبان کارایی ندارد
اصلاحطلبان در چند انتخابات گذشته توانستند با ترساندن مردم از اصولگرایان برای خود رای جمع کنند. اما بهنظر میرسد این سیاست تبلیغاتی دیگر کارای نداشته باشد. احمد شیرزاد، فعال سیاسی اصلاحطلب در این زمینه به آرمان گفته است: «ما اصلاحطلبان در گذشته روی برخی از تندرویها و عملکردهای نابجای اصولگرایان معترض بودیم و این اعتراض ما بالاخره منجر به یک حمایت اجتماعی شد. در حال حاضر جناح اصولگرا و حتی تندروهای اصولگرا عملکردهای خود را خیلی تصحیح کردهاند و این واقعیت را نباید کتمان کنیم. فکر میکنم اصلاحطلبان در تحلیلهای خود باید به این نکته توجه داشته باشند. به عنوان مثال فشارهایی که در کوچه و خیابان اتفاق میافتاد و چهره تلخی از اصولگرایان نشان میداد را طی سالهای اخیر خوشبختانه شاهد نبودیم و میتوان گفت کارهای بد و ناصوابی که به بخشهایی از حاکمیت و اصولگرایی منتسب میشد، به طور طبیعی تصحیح شده و از این جهت ما باید خوشحال باشیم که نظام، جامعه و حاکمیت بیشتر به سمت خواستههای اصلاحطلبان حرکت کرده است. در نتیجه طبیعی است که یک مقدار شعارهایمان کمرنگ میشود و نمیتوانیم مثل گذشته خیلی روی شعارهایی که متضمن ترس و وحشت از سیطره اصولگرایان بود، بایستیم. بهخصوص اگر برخی از چهرههای میانه روی اصولگرا به میدان بیایند، نمیتوانیم جامعه را بترسانیم.»
***
ضعف تئوریک «چپ اسلامی»
روزنامه فرهیختگان درباره «چپ اسلامی» نوشت: «چپ یا مارکسیسم با تمام مظاهرش اعم از چپ کهنه یا چپ نو در طول قرن بیستم بهعنوان بدیل و رقیبی برای جریان راست و سرمایهداری مطرح شد اما در هر دو برهه هم شکست خورد. اما با غلبه فضای سرمایهداری و گفتمان نولیبرال در کشور، مخالفان سرمایهداری لاجرم برای نقد این جریان به مبانی نظری چپ کهنه یا چپ نو متوسل میشوند. درصورتی که حتی به اذعان متفکران برجسته این نحله، چپ در ارائه راهحل عقیم است... وقتی اندیشهای ایدهای برای «تغییر» ندارد، ناگزیر به «تعدیل» رضایت میدهد. چپ امروز هم نهایتا در افرادی مثل جرمی کربین یا برنی سندرز نمود مییابد که نهایتا نوعی سوسیال دموکراسی را به جای نولیبرالیسم ارائه میدهند. حالا باید از منادیان «چپ اسلامی» پرسید که این مفهوم چه ارزش افزودهای خواهد داشت؟ چپ، بدون پسوند اسلامی، همین الان در فرانسه و سایر نقاط جهان در مقابل راست ایستاده و به تلاش برای تعدیل ادامه میدهد، بنابراین غیر از بسیج توده مسلمان، چه ضرورتی به اضافه کردن پسوند اسلامی هست؟ به هرحال این موضوع هم از جمله مخاطرات و سرابهای پیشروی جریان عدالتخواه و جنبش دانشجویی در وضعیت امروز ایران است. گو اینکه تلاش برخی برای تاکید بر نوعی «چپ اسلامی» نه دغدغهای نظری یا تئوریک، بلکه یارکشی برای اردوگاه برخی جریانات سیاسی است.»