ماجرای تلخ زندگی شیرین بعد از ۲ بار ازدواج

گروه حوادث الف،   3970911042

«شیرین» هنوز ۳۰ سالش هم نشده بود اما به اندازه یک زن ۵۰ ساله سختی کشیده و برخلاف نامش روزگارش تلخ گذشته بود. دستبند آهنی به دستش و زنجیری دور پایش گره خورده بود و آرام و آهسته به سمت اتاق مشاوره حرکت می‌کرد.

ماجرای تلخ زندگی شیرین بعد از ۲ بار ازدواج

روزنامه ایران در ادامه نوشت: وارد اتاق که شد حتی سر بلند نمی‌کرد. با کمک مامور همراهش روی صندلی نشست.

چشمانش خیس اشک بود و پیش از اینکه لبانش از هم بازشوند، بغضش ترکید: «۵ ساله بودم که پدرم در تصادف کشته شد. مادرم دو سال بعد ازدواج کرد و مرا هم با خود برد. زندگی با مادر و ناپدری چندان خوب نبود و همین مساله هم باعث شد به محض اینکهدیپلم گرفتم با اولین خواستگاری که آمد ازدواج کردم ولی از شانس بد من، همسرم معتاد از آب درآمد. چند بار او را ترک دادم اما فایده‌ای نداشت و بالاخره هم بعد از چند سال زندگی مشترک طلاق گرفتم.

شرایط زندگی بعد از طلاق آنقدر بد شده بود که تصمیم گرفتم برای گذران زندگی‌ام سرکار بروم. بعد از کلی پرس‌وجو در یک شرکت خدماتی مشغول به کار شدم و با دستمزدم توانستم برای خودم خانه مستقلی اجاره کنم.اوایل همه چیز خوب بود ولی مخارج زندگی از یک طرف و اجاره خانه از طرف دیگر باعث شد مشکلات مالی پیدا کنم. در همین زمان بود که برای کار به خانه مردی میانسال رفتم. او متاهل بود اما خانواده‌اش در شهر دیگری زندگی می‌کردند. نامش «سیروس» بود و به من علاقه زیادی نشان می‌داد.

کم کم رابطه ما نزدیک‌تر شد و سیروس پس از چند ماه پیشنهاد داد که با او ازدواج کنم. من هم که تحت فشار مالی زیادی بودم، بدون هیچ معطلی و در نظر گرفتن وضعیت تاهل او، پیشنهادش را پذیرفتم. فکر می‌کردم ثروتمند است اما از وقتی زیر یک سقف رفتیم شرایط به کلی تغییر کرد. دیگر از آن ولخرجی‌ها خبری نبود. تازه فهمیدم او فقط ادای ثروتمندها را درمی‌آورده و برای گذران زندگی روزمره‌اش هم با مشکلاتی روبه‌رو است.

وضعیت ما وقتی بدتر شد که سیروس پیشنهاد داد برای تامین هزینه‌های زندگی سرقت کنیم. اولش قبول نکردم اما او با زبان بازی‌هایش مرا خام کرد. بار اول چند سرقت و کف‌زنی خرد بود اما کم کم پول بادآورده به دهانش مزه کرد و طمع باعث شد نقشه سرقت یک خودرو را طراحی و اجرا کند.

من می‌ترسیدم و می‌گفتم از خیر این کار بگذر، اما او مدام اصرار می‌کرد و به من اطمینان می‌داد که اتفاقی نمی‌افتد!با کلی ترس و لرز طبق نقشه جلو رفتم. همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت که صدای آژیر گشت پلیس را شنیدم. آنقدر ترسیده بودم که نمی‌دانستم باید چه کار کنم. ماموران که به رفتارم مشکوک شده بودند مرا صدا کردند اما من از ترس پا به فرار گذاشتم و دستگیر شدم. از بخت بدم از چاله به چاه افتادم و نمی‌دانم باید چه کار کنم. من تازه فهمیدم که سیروس یک سابقه دار بود و از اینکه با یک سارق ازدواج کردم پشیمانم اما حالا چه کنم که باید تاوان این اشتباه را بدهم...»

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. جنگ ترکیبی خودمان، علیه خودمان!

  2. کارگری انگشتر ۵۰ میلیاردی را به صاحبش بازگرداند

  3. فرآیند بازگشت مالکیت زمین به حوزه علمیه امام خمینی در حال انجام است

  4. جلاد، به پایان سلام کن!

  5. بهادری جهرمی: مبالغ جرایم رانندگی متناسب با تورم افزایش یافت

  6. تورم چه زمانی تک رقمی می‌شود؟

  7. نرخ تعرفه‌های خدمات بهداشتی درمانی ۱۴۰۳ اعلام شد/ نرخ رسمی ویزیت ۵۰% گران می‌شود!

  8. کلید تحقق شعار سال ۱۴۰۳

  9. بازداشت سومین عامل حمله تروریستی در مسکو

  10. فرامرز اصلانی درگذشت

  11. علی‌ ضیاء و افتادن در باتلاقِ ابتذال!

  12. آقایان رئیسی و اژه‌ای! آیا در پیشگاه خدای متعال و امام‌زمان (عج) پاسخی دارید؟

  13. انتقام از پوتین؟

  14. ائتلاف ایران، روسیه و چین تبدیل به کابوسی برای آمریکا می‌شود

  15. علم‌الهدی: امروز در کشور از آثار تحریم اقتصادی آمریکا مشکلی حس نمی‌کنیم

  16. سلبریتی‌ها چگونه با اعصاب مردم بازی می‌کنند؟

  17. رئیس سازمان برنامه و بودجه: تورم را وارد کانال ۲۰ درصد می کنیم/ تلاش برای رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصدی

  18. بازگشت احتمالی ترامپ چه تاثیری بر اقتصاد ایران دارد؟

  19. افزایش ١٧٠ درصدی حداقل حقوق کارگران در دولت سیزدهم

  20. خط و نشان حقوقی ایران برای کویت

  21. هشدار سخنگوی پلیس به رانندگان نوروزی؛ آمار تصادفات هولناک است!

  22. وزیر اقتصاد: در سال ۱۴۰۲ رکورد بیشترین سرمایه‌گذاری خارجی واقعی در ۱۶ سال اخیر شکسته شد

  23. کولرهای گازی بلای جان صنعت برق

  24. منظور: تخصیص ارز کشور برای واردات خودرو به صرفه نیست

  25. رشد نقدینگی ۱۸ درصد کاهش یافت

آخرین عناوین