«لرد اجور میمیرد»
نویسنده: آگاتا کریستی
ترجمه محمد گذرآبادی
ناشر: هرمس، چاپ دوم 1393
282 صفحه، 14000 تومان
*****
آگاتا کریستی شیفتهی "جنایت" نبود. ملکهی دوران طلایی ادبیات پلیسی بیشتر جنایتهای انگلیسی را میپسندید، و جنایت انگلیسی ویژگیهای خاص خود را دارد. در جنایت انگلیسی با دینامیک شخصیت فرد و روابط انسانی سروکار داریم نه با خشونت بهمفهوم واقعی کلمه. منتقدان کریستی نپرداختن به جلوههای ویژه و رئالیستی جنایت (دریدن و سوراخسوراخکردن و لختههای خون و جنازههای ناانساننما و رنج و غم بازماندگان و سوگواری پرحرارت و ... ) و از طرف دیگر طرح وضعیت و معماهای نیستدر جهان ـ که گاهی حتی با خوشبینی احتمال وقوعش در زندگی واقعی کمتر از پنج درصد است! ـ را نقطهی ضعف کار کریستی میشمارند اما باید در نظر داشت که ملکه به دنبال باورپذیری یا واقعنمایی یا نمایش زشتیها و برجستهسازی روی سیاه و غیرانسانی جنایت نبود؛ او میخواست پیچیدهترین معماها را دربارهی شخصیتهایش طرح کند، نوعی معادله چند مجهولی زنده که حل آن ذهن پارانویید انسان مدرنِ جا به در برده از جنگ جهانی و مصیبتهای قرن بیستم را به چالش بکشد، حتی به قیمت باورناپذیری یا تکیه بر تصادف و بختمحوری و البته در بعضی از معماها، تکراری شدن حقهها و پیشبینیشدنی بودن وضعیت بهعنوان وضعیت پوآرویی! حل معمای شخصیت قاتل و سایر بازیگران نمایش جنایت در بستر همان جنایت دغدغه اصلی نویسنده است، نه لزوماً زمینههای ناتورالیستی و اجتماعی تاثیرگذار بر قتل بهصورت کلی و نه حتی احتمال عقلانی و فیزیکی وقوع جرم. زمینه و احتمال جایگاه اول را به معمای شخصیت از منظر روانپویشی واگذار کردهاند. معمای شخصیتی طرح شده که باید آن را حل کرد، هدف نمایش قتلی کثیف و خشونتبار و موبهمو منطبق بر قانون احتمالات یا اصول رئالیستی نیست. در نتیجه آنچه هرکول پوآرو یا مادام مارپل یا تامی و تاپنس و ... در نهایت وامیکاوند، عمل جنایت نیست. دینامیک شخصیت قاتل و روابط موجود است که واکاوی میشود، روابط مظنونها، شخصیتهای فرعی و حتی سایر مردم. راز حضور ابدی کریستی و کاراگاهیش در دنیای ما هم شاید این باشد، تخیلی بیاندازه قوی که ساختارهایی هندسی و ماندگار بر مبنای شخصیت میآفریند و پرسشهای زیربنایی را چنان ماهرانه در دل ساختارها جا میدهد که از ابتدا ذهن خواننده را از معمای شخصیت منحرف نکند و تنها پس از اتمام ماجرا ذهن را به دنبال خود بکشاند (مثلاً پرسش زیربنایی عدالت در برابر قانون در قتل در قطار سریعالسیر شرق، یا معضل تمایل بیمارگونه و غیرانسانی به انتقام در به سوی صفر).
در «لرد اجور میمیرد» (پانزدهمین رمان کریستی و هفتمین کار او با حضور پوآرو که همزمان در 1933 در آمریکا با نام سیزده نفر سر میز شام منتشر شد) نگاه روانپویشی ملکهی جنایت پررنگ مینماید و در اصل معمای شخصیت جین ویلکینسون خودخواه با هوش شیطانی و کارلوتا آدامز طمعکار آمریکایی و سایر افراد مرتبط با پرونده قتل لرد اجور چهارم است که باید حل شود. پروندهای که بهگفته کاپیتان آرتور هستینگز، راوی داستان، خیلی زود به گذشته پیوسته و فراموش شده و پوآرو هم بنا به دلایلی که در طول داستان آشکار میشود، آن را یکی از شکستهای خود به حساب میآورد و معترف است که قاتل توانسته او را آلت دست خود قرار دهد و در نهایت هم اشارهی تصادفی غریبهای در خیابان او را در مسیر درست حل جنایت قرار داده نه سلولهای خاکستریاش. رهگذری در خیابان جملهی سادهای به زبان میآورد و به دختری که همراهش است میگوید یک نفر باید از آلیس میپرسید. همین اشاره به نام آلیس است که پوارو را متوجه اهمیت نقش آلیس، خدمتکار جین ویلکینسون در رسیدن به پاسخ پرسشهای موجود میکند و در نهایت کاراگاه بلژیکی کوچکاندام با دنبالکردن گامبهگام سرنخها و جزئیات مربوط به عینک بیدسته و چاقوی غلات و ... همهچیز را میفهمد و اصل ماجرای قتل لرد اجور و کارلوتا آدامز و آقای دانلد راس جوان را برای هستینگز و بقیه روشن میکند.
به نظر میرسد همهچیز از مهمانی نمایشی اول داستان و آشنایی ما با دو شخصیت زن کلیدی آغاز و به همان نیز ختم میشود میشود، زیرا کریستی در واقع ریزهکاریهای شخصیت جین ویلکینسون ـ هنرپیشهی زیبا و خودخواه و بیوجدانی که ظاهراً میخواهد با کمک پوارو از شرّ همسرش خلاص شود ـ و کارلوتا آدامز ـ بازیگری که بیاندازه عاشق پول است ـ را در همان دو فصل اول تا حد زیادی آشکار میکند. بعدتر میبینیم خودخواهی و خودبینی محض ویلکینسون و پولدوستی بیمرز آدامز نقص انسانی یا قصور بهاصطلاح تراژیکی است که آنها را به سمت نابودی میراند و با حلشدن معمای شخصیت این دو نفر و باقی افراد درگیر در پرونده معمای قتل هم حل و توجیه همهچیز ممکن میشود.
«لرد اجور میمیرد» با ترجمه محمد گذرآبادی (قتل در قطار سریعالسیر و سرو غمگین را هم با ترجمهی گذرآبادی خواندهایم) از سری کتابهای کاراگاه نشر هرمس است که مترجمانی از جمله مرحوم مجتبی عبدالله نژاد (مترجم بیشتر کارهای آگاتا کریستی در این سری ـ بیش از 20 عنوان) و خسرو سمیعی و مژدهی دقیقی و شهریار وقفیپور و بسیاری نامآشنایان دیگر در خلق آن همکاری داشتهاند و ترجمهی روان و کیفیت چاپ و طرحهای جلد جذاب و البته قطع نوستالژیک و خوشدست کتابهای سری کاراگاه رضایت علاقهمندان آگاتا کریستی و سر آرتور کانن دویل و ژرژ سیمنون را بهخوبی جلب کردهاست، بهخصوص علاقهمندان جدی حوزهی ادبیات جنایی را که در پس معمای جنایت به دنبال وجوه جدیتر این شاخه از ادبیات هستند.
و در پایان اینکه تماشای برداشتهای سینمایی و تلویزیونی از این رمان هم برای طرفداران کریستی و پوارو خالی از لطف نخواهد بود، فیلم سینمایی «لرد اجور میمیرد» محصول 1934 به کارگردانی هنری ادواردز و با بازی آستین ترِوِر در نقش پوارو و فیلم تلویزیونی سیزده نفر سر میز شام محصول 1985 به کارگردانی لو آنتونیو و با بازی پیتر اوستیناف. جالب اینکه دیوید سوشِی، پواروی معروف سریال تلویزیونی داستانهای پوارو، در این فیلم نقش سربازرس جپ را برعهده داشتهاست.