در دوران عسکریین(ع) [امام هادی و امام عسکری] در میان حاکمان بنی عباس نگرانی عمیقی به وجود آمده بود. این نگرانی مربوط به اخبار و احادیث فراوانی بود که توسط پیامبر(ص) و ائمه(ع) بشارت به تولد فرزندی از امام حسن عسکری(ع) میداد که بر هم زننده اساس حکومتهای باطل و واژگونکننده تاج و تختهاست و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد. از این رو، آن دو بزرگوار به ویژه امام حسن عسکری(ع) سخت تحت نظر بودند و دستگاه خلافت تلاش میکرد از تولد چنین فرزندی جلوگیری کند.
از دیگر سو وجود فرقههای منحرف به ویژه فرقههای مربوط به مدعیان دروغین مهدویت که در اوج آن عباسیان قرار داشتند، تهدید دیگری را متوجه اهلبیت پیامبر کرده بود. این عوامل شرایطی را ایجاد کرد تا امام هادی و امام حسن عسگری از یک سو به تبیین معارف مهدوی بپردازند و از سوی دیگر با تشکیل نظام وکالت عملاً شیعیان را برای عصر غیبت آماده کنند. برای نمونه یکی از روایات امام حسن عسگری(ع) درباره معارف مهدوی را مورد بررسی قرار میدهیم.
حسن بن محمد بن صالح بزاز میگوید شنیدم امام حسن عسکری(ع) فرمود: فرزند من همان قائم بعد از من است و همان کسی است که دارای علائم پیغمبران یعنی طول عمر و غیبت طولانی خواهد بود. بر اثر طولانی بودن مدت غیبتش، دلها را قساوت میگیرد و جز افرادی که خداوند مهر ایمان بر دلشان زده و با امداد غیبی موید داشته کسی در راه اعتقاد به وی ثابت نمیماند؛ سمعت حسن بن علی یقول «اِنَّ ابْنِی هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الَّذِی یَجْرِی فِیهِ سُنَنُ الْاَنْبِیَاءِ(ع) بِالتَّعْمِیرِ وَ الْغَیْبَهِ حَتَّی تَقْسُوَ قُلُوبٌ لِطُولِ الْاَمَدِ وَ لَا یَثْبُتَ عَلَی الْقَوْلِ بِهِ اِلَّا مَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَلْبِهِ الْاِیمَانَ وَ اَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْه». (کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق ج2،ص 524)
این روایت را میتوان از یک منظر به سه بخش تقسیمبندی کرد:
1ـ در امام زمان(عج) دو سنت از انبیاء وجود دارد: عمر زیاد و غیبت
2ـ بر اثر طول زمان غیبت برخی دچار قساوت قلب میشوند.
3ـ کسی ثابت قدم میماند که خداوند ایمان را در قلبش تثبیت و او را با روحی از جانب خودش تایید کرد باشد.
امام حسن عسکری(ع) در این روایت در راهکار ثابتقدم ماندن بر ایمان در عصر غیبت با استناد به آیه22 سوره مجادله دو گزاره معرفی فرمودند: کسی که ایمان در قلبش تثبیت شده باشد و کسی که با روحی از جانب خداوند تایید شود. خداوند در این آیه میفرماید: «لا تَجِدُ قَوْمًا یُوْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ اَوْ اَبْنَاءَهُمْ اَوْ اِخْوَانَهُمْ اَوْ عَشِیرَتَهُمْ ۚ اُولَٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْاِیمَانَ وَاَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ اُولَٰئِکَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ اَلَا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را موید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.»
بر اساس این آیه میتوان فهمید خداوند به دلیل قطع رابطه با دشمنان خدا هرچند شامل چهار گروه از خویشان باشند (پدر، پسر، برادر و فامیل)، چهار نمونه از لطف خود را بیان کرده است: تثبیت ایمان در قلب، تایید با روحالقدس، بهشت و رضوان. «الْاِیمانَ، اَیَّدَهُمْ، جَنَّاتٍ، رَضِیَ اللَّهُ»؛ در غیر این صورت، مودت و محبت ورزیدن با دشمنان خدا انسان را به گرایشهای فکری، عملی و اخلاقی به سوی آنان وادار میکند و زمینه را برای قساوت قلب فراهم میکند.
همچنین از منظری دیگر میتوان گفت ایمان با مودت نسبت به دشمنان خدا به هیچ وجه قابل جمع نیست؛ چرا که فرد مومن به لحاظ طینت پاکی که دارد به صورت ذاتی هیچ گاه تمایل به ارتباط دوستانه با آنها نخواهد داشت.
آخرین نکتهای که میتوان به آن اشاره داشت اینکه دوستی و مودت با دشمنان خدا صرفاً به معنای رفاقت مرسوم در عرف جامعه نیست بلکه فراتر از آن، افرادی هستند که قلباً با دشمنان خدا همراهی میکنند؛ یعنی آنها را تمجید میکنند، اسیر دستاوردهای آنان میشوند و خود را وامدار پیشرفت ظاهری دشمنان میدانند.
منابع مورد استفاده:
تفسیر حجتالاسلام قرائتی
سایت تبیان