به گزارش ایسنا، وارد سعدالسلطنه میشوم، آدرس را در ذهنم مرور میکنم و هنوز چند قدم پیش نرفتهام که ابتدای راسته اصلی سمت راست، حجره مورد نظرم را میبینم، چند دقیقه میایستم و با نگاهم حرکات پیرمردی که پشت چرخی شبیه چرخخیاطی نشسته را زیر نظر میگیرم. مردی وارد حجره میشود و بنای سخن گفتن با پیرمرد را میگذارد، لحظاتی بعد وارد حجره میشوم.
پیرمرد سخنانش را با مشتری ناتمام رها میکند و میگوید بفرمایید دخترم؟ به او میگویم کارم قدری طول میکشد! نگاه کنجکاوش را که در حال پاسخ به سوالات مشتری هرازگاهی مرا میپاید احساس میکنم.
حجره کوچکی است، مساحت آن شاید بهزحمت 6 متر بشود؛ تعداد زیادی قرقره نخهای رنگی و پارچه روی میز پیشخوان است، یک چرخ روی میز دیگری است، دورتادور مغازه از پرچمهای یا حسین(ع)، یا فاطمهالزهرا(س) و یا علی ابن موسیالرضا (ع) پوشانده شده است.
پیرمرد پسازاین که به مشتریاش میگوید «در پناه خدا» نگاهش را به من میدوزد و میگوید بفرمایید؟ برایش توضیح میدهم که خبرنگارم و میخواهم دقایقی وقت او را بگیرم تا درباره شغل و هنرش برایمان توضیح بدهد.
او که خودش را مهدی طلوع معرفی میکند، ابتدا میگوید: باباجان از تلویزیون آمدند فیلم گرفتند از همانها استفاده کنید، اما بالاخره مجاب میشود با من گفتوگو کند.
طلوع سخنان خود را اینطور آغاز میکند: حدود 60 سال است که کار من قلابدوزی است و تقریباً 5 سال است که صبح از تهران به سمت قزوین حرکت میکنم تا در این حجره کار و روی پارچههای پرچم قلابدوزی کنم.
وی ادامه میدهد: اصالت هنر قلابدوزی مربوط به استان خراسان است، خودم هم اصالتاً مشهدی هستم و هشت ساله بودم که پدر و مادرم مرا برای یادگیری این هنر فرستادند.
این هنرمند میگوید: چون شهر قزوین یک شهر تاریخی و مقصد گردشگری برای توریستهاست و خواهان این نوع کارهای دستی زیاد است برای عرضه این هنر به قزوین میآیم.
اثر قلابدوزی را در صنعت گردشگری نادیده نگیریم
طلوع با اشاره به اینکه عاشق این کار است و برای دلش و امام حسین (ع) کار میکند و به دنبال درآمدزایی نیست، میگوید: بسیاری از جوانها مراجعه میکنند و میخواهند این کار را از من یاد بگیرند اما خب من مکان و لوازم برای آموزش ندارم؛ البته وعدههایی داده شده اما هنوز خبری نیست.
وی تاکید میکند: چرخ من برای این مرزوبوم مثل چاه نفت است و این حرفه میتواند در صنعت گردشگری اثر مثبتی داشته باشد چراکه اگر ما بتوانیم صنعت گردشگری را رونق دهیم دیگر نیازی به درآمد نفتی نخواهیم داشت.
این هنرمند سخنانش را اینطور ادامه میدهد: وقتی یک گردشگر خارجی وارد حجره من میشود برای اینکه با او ارتباط برقرار کنم نام او را میپرسم، پشت چرخی که هدایتش دست دوزنده است مینشینم و نام او را بهصورت بداهه و بدون اینکه قبلاً طرح زده باشم روی پارچه با چرخ قلابدوزی میکنم و با این کار این هنر در ناخودآگاه او هک میشود.
اینها را میگوید و نام مرا میپرسد و مینشیند پشت چرخ و بعد از دقایقی نامم را روی تکه پارچهای قلابدوزی کرده و به یادگار به من هدیه میدهد.
خوشنویسی یکی از ابزارهای لازم برای کار قلابدوزی است
طلوع درباره ابزار و لوازم کارش توضیحاتی میدهد و میگوید: در این کار با دو نوع نخ کار میکنیم نخ کاموا و نخ ابریشم، پارچهها هم معمولاً مخمل است.
وی بیان میکند: یکی دیگر از ابزارهای لازم برای این کار دانستن خوشنویسی است، درواقع کسی که قلابدوزی میکند باید با انواع خط آشنایی داشته و چهبسا آموزشدیده باشد؛ افرادی که تازه این کار را شروع کردهاند باید حتماً قبل از نوشتن با چرخ، عبارت موردنظرشان را روی پارچه بنویسند.
این هنرمند اضافه میکند: هنرمند در این کار باید اشکال را بشناسد ضمن اینکه طرحهای قرینه برای اینکه یکدست دربیاید باید از قبل روی پارچه کشیده شود.
طلوع تصریح میکند: درواقع قلابدوزی آمیختهای از هنرهای مختلف است و کسی که در این هنر وارد میشود باید نقاشی و خطاطی بداند ضمن اینکه ترکیب و هارمونی رنگها را نیز بشناسد.
امام رضا (ع) مرا شفا داد
وی با اشاره به تفاوت تولید نمونههای تکی پرچمهای قلابدوزی شده و تولید انبوه میگوید: قیمتهای پرچمهای سریدوزی ارزانتر از تکدوزی و طرحهای خاص است چراکه برای تکدوزیها طرح خاصی میزنیم و زمان بیشتری میگذاریم.
طلوع این موضوع را مطرح میکند و از گوشهای یک عکس قدیمی بیرون میآورد و به پرچم داخل عکس اشاره میکند و میگوید: سال 78 در بدنم یک توده سرطانی بدخیم مشاهده شد؛ پزشکان امیدی به زنده بودنم نداشتند اما امام رضا (ع) مرا شفا داد، بعد از آن موضوع این پرچم را طراحی کرده و دوختم و به موزه آستان قدس رضوی تقدیم کردم.
در این حین تلفن همراهش زنگ میخورد و حدود یک ربع ساعت با شخص آنطرف خط صحبت میکند، وقتی تلفن را قطع میکند، میگوید: دقت کردی دخترم من درباره آنچه مینویسم هم تحقیق میکنم حتی آیات قرآن را هم بررسی میکنم که اعراب آن درست باشد و آنچه با اسلام و شیعه مغایرت داشته باشد نمینویسم.
علاقهمندان به این هنر برای حرفهای شدن باید صبور باشند
وی با اشاره به اینکه هیچکدام از پسرهایش علاقهای به این کار نداشتند، میگوید: دخترم به این هنر علاقه دارد، او در دانشگاه معماری خواند اما هنوز شرایطی مهیا نشده تا پای این چرخ بنشیند.
طلوع بیان میکند: در این هنر افراد حرفهای در ایران نهایتاً 6 نفر در شهرهای تهران و مشهد هستند و بنده هم در قزوین فعالیت میکنم.
این هنرمند قلابدوزی خطاب به علاقهمندان به این هنر میگوید: کسانی که وارد این کار میشوند فکر نکنند اگر امروز کار را شروع کنند فردا مثل من میشوند، باید بیست سی سال کار کنند تا حرفهای شوند، برای حرفهای شدن صبر و پشتکار هنرمند خیلی مهم است.
هنوز میخواهم سوالی مطرح کنم که صدای اذان از منارههای مسجد نزدیک سعدالسلطنه به گوش میرسد و مهدی طلوع با جمله نمازم دیر میشود به گفتوگو پایان میدهد.