به گزارش ایسنا، گیدیون راکمن، روزنامهنگار انگلیسی و رییس تفسیرگران امور خارجی روزنامه فایننشال تایمز در تحلیلی درباره وجهه تاریخی دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهور آمریکا نوشته است: "لازم نیست شخصیتهای تاریخی انسانهای خوبی باشند یا اینکه به طور خاص افراد باهوشی باشند. ترامپ بر حسب عادت دروغ میگوید و دولتش اردوگاههای بازداشتی را برای کودکان مهاجر ایجاد کرده است. رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه سابقش به "احمق" خواندن این رییس جمهور مشهور است اما هیچ یک از این مسائل باعث نمیشود که ترامپ چیزی که گئورگ هگل آن را "شخصیت تاریخی جهانی " خواند، نباشد.
نمونه بارز شخصیت تاریخی جهانی در دوران هگل، ناپلئون بود؛ فردی که این متفکر آلمانی او را "روح جهانی سوار بر اسب" توصیف کرد. شاید عجیب باشد اما بهترین تفسیری که درباره مفهوم مورد نظر هگل از این عبارت خواندهام را رییس جمهور فعلی فرانسه گفته است. امانوئل ماکرون در گفتوگو با مجله "اشپیگل" گفته: هگل "مردان بزرگ" را ابرازهای چیزی بسیار بزرگتر میداند. او بر این باور است که یک فرد میتواند در واقع تجسم یک روح یک دوران باشد اما این افراد همیشه نمیدانند که این نقش را ایفا میکنند.
شک دارم که ترامپ درباره هگل چیز زیادی برای گفتن داشته باشد اما ممکن است یکی از همان دولتمردانی باشد که هگل توصیف میکند؛ شخصیتی که تجسم مسائلی است که خودِ او تنها نیمی از آنها را درک میکند. در همین حال اما شک دارم ماکرون متوجه شده باشد که او در حال حاضر بیشتر به تجسم یک نظام درحال نابودی شباهت دارد.
اگر مورخان آینده، ترامپ را یک شخصیت تاریخی بدانند، درباره او چه خواهند گفت؟
اولین چیزی که درباره او خواهند گفت، مخالفتش با اجماع نخبگان سیاسی درباره مدیریت روابط آمریکا با دیگر کشورهای جهان است. پیش از ترامپ، روسای جمهور آمریکا فرسایش قدرت آمریکا را تکذیب کرده یا کاملا به دنبال آن بودند که آن را مدیریت کنند. ترامپ اما در تضاد با این مساله، زوال آمریکا را تایید کرده و به دنبال بهبود این وضعیت بوده است. روش او برای این کار این بوده است که به طرزی علنیتر و بیپرواتر از قدرت آمریکا استفاده کند تا پیش از آن که خیلی دیر شود، قوانین نظام جهانی را به نفع آمریکا بازنویسی کند.
ترامپ به طور خاص جهانیسازی را که همتایان سابقش به شدت از آن استقبال کرده بودند، ایدئولوژی فاجعهباری میداند که قدرت آمریکا را تضعیف کرده و استانداردهای زندگی مردم را کاهش داده است. مردم آمریکا پس از بیش از 30 سال کاهش یا ثابت ماندن حقوق خود، این پیام را پذیرفتهاند. ترامپ بدون آن که مودب بودن همتایان سابقش محدودش کند، هم در مواجهه با دوستانش قلدری میکرد و هم در برخورد با دشمنانش.
او با رویکرد غریزی "برد یکجانبهاش" درباره جهان، چین ثروتمندتر و قدرتمندتر را دشمنی آشکار برای آمریکا دانست و نخستین رییس جمهوری شد که تلاش میکند مانع رشد چین شود. صرف نظر از مثبت یا منفی بودن این رویکرد، این مساله بیشک تحولی تاریخی است که یش از چهل سال سیاست خارجی آمریکا را تغییر داده، سیاستی که به دنبال وارد کردن چین به نظام جهانی تحت رهبری آمریکا بوده است.
مورخان آینده در خصوص سیاست داخلی ترامپ نیز خواهند گفت، او نخستین رییس جمهوری بود که به فاصله قابل توجه میان دیدگاه نخبگان آمریکایی و دیدگاه جامعه در خصوص مسائلی از قبیل مهاجرت، تجارت و سیاستهای هویتی توجه کرد. او در ابتدا به عنوان یک نامزد انتخاباتی و پس از آن به عنوان رییس جمهور آمریکا به طرز بیرحمانه و موثری از این شکافها استفاده کرد. ترامپ چیزهایی را گفت، کارهایی را انجام داد که تحلیلگران به عنوان خودکشی سیاسی از آن یاد میکنند اما غرایز او ثابت کردند که از دیدگاه کارشناسان موفقتر عمل میکند. ترامپ به رغم سن و سالش از رسانههای جدید استفاده میکند و نسبت به دیگر سیاستمداران، بسیار ماهرانهتر از آن بهرهبرداری میکند.
اما این میزان افراطگرایی موفقیتی را به دنبال خواهد داشت؟ آنطور که هگل میگوید، "جغد دانایی تنها در گرگ و میش بالهای خود را باز میکند". این عبارت به این معنا است که هنوز برای اظهار نظر درباره نتیجه این امر خیلی زود است.
با این حال از چشمانداز ترامپی، نخستین نشانهها امیدوارکننده هستند. اقتصاد آمریکا به سرعت درحال رشد است، در حالی که اقتصاد چین در روند خود دچار مشکلاتی شده است. ساختار دادگاه عالی آمریکا تغییر شکل یافته است. کانادا و مکزیک تحت فشار آمریکا با بازنویسی قراردادهای تجاری خود با واشنگتن موافقت کردهاند و دیگر شرکای آمریکا نیز ظاهرا در حال ورود به روند مطلوب واشنگتن هستند. نتایج انتخابات میان دورهای ماه آینده هر چه که باشد، ترامپ شانس قابل توجهی در انتخابات 2020 خواهد داشت.
البته همه این پیشبینیها ممکن است غلط از آب درآیند. جنگهای تجاری ترامپ ممکن است نتیجه معکوس داشته باشند. اقتصاد آمریکا ممکن است وارد بحران بزرگی شده و بازار سهام با شکست قابل توجهی مواجه شود.
آمریکای تحت رهبری ترامپ در صورت رویارویی با یک بحران مالی جهانی دیگر برای بروز یک واکنش هماهنگ جهانی تلاش خواهد کرد. اگر دولت ترامپ به تضعیف سیستم اتحاد آمریکا ادامه دهد، احتمال دارد که قدرت آمریکا روند نزولی خود را حتی سریعتر از قبل طی کند. در بدترین حالت، ریسکپذیری غریزی ترامپ میتواند به یک اشتباه محاسباتی بزرگ – و بروز جنگی با چین، روسیه یا در شبهجزیره کره- منجر شود اما حتی شکست نهایی و بروز فاجعه نیز نمیتواند به اعتبار این حقیقت که ترامپ یک "رییس جمهور تاریخی" است، خدشهای وارد کند.
ممکن است ترامپ فکر کند که بزرگی وابسته به "برنده بودن" است اما هگل بر این باور است که داستان شخصیتهای تاریخی جهان معمولا پایان خوشی ندارد. او میگوید: آنان مثل اسکندر زود میمیرند، همچون سزار کشته میشوند یا مانند ناپلئون به جزیره سنت هلن فرستاده میشوند و این تفکری دلپذیر برای دشمنان بسیار زیاد ترامپ است".