لارنس کراوس، داعش، داوکینز، تتلو و معجزه حسین (ع)

امین میرزائی، گروه تعاملی الف،   3970704074 ۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
لارنس کراوس، داعش، داوکینز، تتلو و معجزه حسین (ع)

صحبت از معجزه که می شود دنبال شکافتن دریا و اژدها شدن عصا می روند و از مرجانِ محجوب و کم ادّعای قعر اقیانوس چیزی نمی گویند . خودش می داند و خدایش ! نه گیاه است و نه جانور . در عین حال هر دو هم هست ! کیهان شناس نشده و عزایش عالَم و آدم را به جان هم نینداخته و صندلیِ چرخ دارش شهرتی جهانی به هم نزده. روزی هم که به دنیا آمد کسی آمدنش را به معجزه حمل نکرد.

حیاتِ مرجان از نظر من معجزه است . از منظر "خلاء کوانتومیِ" (quantum vacuum state) لارنس کراوس امّا، مثل بالا زدن آبِ گوارا از چاهِ فاضلاب است! خود به خود و بدون علّت ، گُتره ای و از سر شکم سیری ! به قول فلاسفه اگزیستانس ، "اراده معطوف به قدرت" کرد و از ناکجا آباد سر برآورد.

من امّا هنوز به این جهان عادت نکرده ام و همین را که هستی همیشه هست ( وجوب وجود را) معجزه الهی می دانم . تعجّب من زمانی سر بر می آوَرَد که چیزی نباشد و هستی -کلّ هستی - به عدمِ مطلق برگردد.

وجود محدود می شود و در قالب خر و قاطر و فلان فرد اختلاس گر ( کالانعام بل هم اضلّ!) سر بر می آوَرَد . ولی وجود مطلقِ بدون حدّ ( اَحدِ واحدِ لایتناهی) همیشه هست ! این است که موسی که از بالای کوهِ وجودش پائین آمد از قلّه وجود نه به فلان بُتِ آنتروپرومورفیکِ کوه اُلَمپ (مثلاً زئوس یا ونوس)، که به "یهوه" (او که همیشه هست، برگرفته ازواژه عِبری اهیه = همیشه هستم) یاد کرد. همان تِهی بودائیان و همان بَرَهمنِ هندوان ، و همان هو الاوّل و الاخِر و الظّاهرُ و الباطنی که قرآن محمّد به او اشاره دارد و هرجا رو بگردانی، رویِ او می داند : "فاینَما تُولّوآ فَثَمَّ وَجهُ الله ( بقره / 115)".

من فیلسوف و دین پژوهم . فلسفه با دلیل و مدرک سر و کار دارد . قُطر خورشید چهارصد برابر قطر ماه و فاصله آن تا زمین چهارصد برابر فاصله ما تا ماه است. معجزه ای که به خسوف و کسوف و جزر و مد و حیات منِ خداپرست ، و البته داوکینز و هاوکینگ و لارنس کراوس (دانشمندان مشهور آته ئیست خدا ناپرست) فرصت نفس کشیدن داده و دماغ ها را ( به هردو معنی بینی و مغز ) رو به بالا برافراشته !

در دوریِ من از آته ئیسمِ مُدرن همین بس که نه فقط به امامانِ معصوم شیعه، که به اجساد سالم مانده قدّیسین کاتولیک ایمان دارم. البته بدون آن که حماقت نهفته در تثلیث یا فساد رخنه کرده در کلیسا ( از جمله سوء استفاده جنسی کشیشان از کودکان) در ایمانم به مُعجزه "لورد" (زیارتگاه برنادت) خللی وارد کند. شاید به همین دلیل است که بر خلاف ابلهِ بیسوادِ دشنام گویی چون "تتلو"، از ارادتم به ابا عبدالله الحسین اندکی کاسته نشده است. حتّی اگر به عربده کشی و فالش خوانیِ مدّاحانِ پُست مدرن معترض باشم و علیه بدعتِ در عزاداری لب به اعتراض بگشایم.

سالها قبل در هیئتی خدمت می کردم و از ساز و دُهُل و نقاره به آشپزخانه پناه برده بودم. زمستانها دستم خُشکه می زند و تا هفته ها از گوش و کنارِ آن خون می تراود . آن روز هم همین شد .این بار دلیلِ خون ریزی نه هوایِ سرد و خشکِ زمستان که ظرفهایِ داغ آشپزخانه بود. دستم از شدّتِ داغی ظرفهای روحی و آلومینیومی تاول زد . تاولها چنان آبدار بودند که گمان می کردم از دو دست فلج شده ام . نیمساعت بعد نه از تاول خبری بود و نه از درد. فیلسوفی را نمی شناسم که برای خوب شدنِ آنیِ تاولِ دستِ من قادر به توجیهِ "تلقین" باشد ، حتّی اگر همه روانشناسانِ آته ئیست به اثرِ پلاسیبو(= دارو نمای) معجزه قائل باشند. دیوید هیومِ -فیلسوفِ مخالف معجزه- هم در اینجا کم می آوَرَد .

چنان که در نوشته ای دیگر گفته ام اگر حقیقت "عبودیت" که کُنه آن "ربوبیت" است بر داعشیان معلوم می شد می دانستند که سرّ آن که نبی مکرّم اسلام خود را "عبد" و نه فرزند خدا می خواندند چه بوده است.چه اگر اراده عبد در اراده ربّ مُستحیل شد در آن صورت بنده دیگر از خود چیزی ندارد و نشان "الفقرُ فخری" کنایه از همین فقر - به معنی نیاز محض - است.در این حالت ذات عابد به "نی میان تهی" یا مجرای فیض الهی بدل می شود و هر آنچه اراده کند اراده خداست که تخلّف نمی پذیرد. که "ما رَمَیتَ اذ رَمیت" را به همین معنا گرفته اند و عبادت را نه آن امر مضحکه آمیزی که داعشیان دل به آن خوش کرده اند - به تعبیر معصوم علیه السلام نه مانند چهارپا خم شدن و بی اندیشه پیشانی خود را بر زمین کوبیدن- که لَیس(=عدمِ) ذاتی و اَیس(=بودنِ) به غیر ( =ربطِ محضِ معلول به علّت العلل) دانسته اند.

وهابیان که ولایتِ حقیقی و اعتباری را با هم خلط می کنند ، پیش از آن که به تخریب قبور ائمّه بیندیشند ، برای گسترش "سِعِه وجودی" خود کاری بکنند که کمال و علم و تقوی و رحم و حکمت همه صفات وجودیند، و به بود و نبود و کمبود صفات وجوبی "ربّ" در "عبد" اشاره دارند. وگرنه ولایتِ اعتباری به همان ناکجایی می انجامد که ابن ابی الحدید مُعتزلی آن را تقدّم مفضول از صحابه (جنابِ عمر) بر فاضل بل افضلِ آنها (علی بن ابی طالب علیه الصلوه و السلام) می داند.

اگر کسی عبد محضِ خدا (نِیِ میان تُهی و مظهرِ تجلّیِ هستیِ نامتناهی) شد، یعنی همه اعراض وجودیش به کنار رفت، یعنی همه حدود و ابعاد مرسوم از برابرش رخت بست و مرز ذهنی بین طبقه و جنسیت و ملیّت و امثل آن از برابرش برداشته شد (چنان که برای کُره‌ای که از درون یک سطحِ مُسطّحِ دو بعدی عبور می‌کند چنین است)، ما عبور او را در میانه جمع چند نفره خودمان صرفاً از ناحیه درک محدود و تک بُعدیِ افراد حاضر فهم می‌کنیم (چنانکه درباره دوایرمُماس یا متداخلی که کُره‌ای از سطح آن‌ها عبور می‌کند، فهم دوایراز کُره به مجموعه گذران و تاریخمندی از دایره هایِ کوچک و بزرگی محصور می‌شوند که از دری می‌آیند و از دری دیگر می‌روند). این‌‌ همان نزولِ عالمِ غیب است، که همچون نفسِ مطهّرِ ائمه اطهار در ماتریکسی فرا‌تر از زمکانِ موجود در سیلان، و به امعاء و احشاء و خبایایِ ذهن ما محیط و قادر به دخل و تصرّف در آن است. مکان که به سمتِ صفر میل کند ، زمان از ازل تا ابد کِش می آید ، و زمان که به سوی صفر برود همه مکانها در سیطره آن که با سرعتِ نور حرکت کند قرار می گیرد.

این است که "لا تَعطیلَ لَها فی کُلِ مَکانٍ "( هیچ مکانی نیست که از ذواتِ مقدّسه تُهی ست) . این است که "لا فَرقَ بینَکَ و بینَهمُ الّا انّهُم عِبادُک "(فرقی بین نور الهی و باطن نورانی اولیاء جز به ربوبیت و عبودیت نیست) . این است که نفسِ مقدّسِ حسین شفا می‌دهد ، امّا پزشکانِ آته ئیست از فهمِ این استشفاء و آن شفاء ناتوانند .

...و این است که ظاهرگرایانِ سیاستمدار از تشخیصِ ظلمتِ نهفته در باطن امثالِ "تتلو" در می مانند ، و در نمایشی مُضحک او را بر صدر می نشانند ، و معیار تشخیص حق از باطل و توّاب وهنرمند قلمداد می کنند .... و این است که کثرتِ پیروانِ ابلهِ احمقی را مایه عُجب خود می انگارند و آیه کریمه "قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ اَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیث"(مائده/100) را به فراموشی می سپارند و - به گمانِ بر آب رفته خود - سبدِ رایشان را در پیروانِ خبیثِ امثالِ تتلو می جویند ، بی آن که تفاوت حال و ملکه را بدانند .

چنان که در نوشته سال گذشته خود در همین الف اشاره کردم همچنانکه بین اصطلاح فلسفی/عرفانی "ملکه" با تاج ملکه انگلیس فرق است ، بین "حال کردن" تتلو و حال عرفانی هم تفاوت وجود دارد.

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. بازی با کلمات

  2. کوچه زیباکلام هنوز تیر چراغ برق دارد؟!

  3. ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد

  4. اقدامی  اشتباه، در زمانی اشتباه تر!

  5. اعتراض حواله داران پژو پارس به افزایش قیمت ۴۰۰ میلیونی

  6. حمایت اژه‌ای و رئیسی از طرح عفاف و حجاب فراجا/ انتقاد تلویحی روزنامه اصولگرا از حسین شریعتمداری

  7. توافق جدید ایران و آمریکا چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

  8. رئیسی هم به گشت ارشاد تذکر داد؟/ روایت فضائلی از علت تاکید رهبری بر وحدت

  9. یادداشت حسین شریعتمداری؛ دوستانه با برادر فضائلی

  10. گزارش میدانی از طرح نور فراجا

  11. مجلس مقابل این اقدام بایستد

  12. اطلاعیه شماره ۳ فراجا درباره اجرای «طرح نور»  

  13. نحوه رفتار متفاوت فروشندگان در برابر پوشش حجاب مشتریان

  14. منظور: افزایش دائم دستمزدها به ‌رفاه مردم کمک نمی‌کند

  15. رادان:‌ طرح نور با قوت ادامه دارد

  16. چرا این همه " در پوستینِ خَلق" می افتیم؟!

  17. این ابهامات مناقشه‌برانگیز را برطرف کنید

  18. تاکید رئیسی بر اجرای قانون عفاف و حجاب

  19. وقتی «بوقلمون» هم مقابل «رضا پهلوی» کم می‌آورد!

  20. واکنش بلینکن به حادثه اصفهان/ به مجازات ایران پایبند هستیم!  

  21. وزارت راه در شناسایی خانه‌های خالی مسئول است

  22. سردار حاجی زاده با تسلیحات قدیمی و حداقلی به اسرائیل حمله کردیم /از موشک های هایپرسونیک ۲ استفاده نشد

  23. برخی مسئولان بدلیل کارهای بی‌قاعده در زمینه حجاب تذکر گرفتند        

  24. واکنش مشاور قالیباف به حواشی اخیر گشت ارشاد/ روایت ظریف از علت عدم مذاکره با ترامپ

  25. حضور حسین حسینی در دادسرای فرهنگ و رسانه با شکایت فراجا

آخرین عناوین