«طلا و مس»
(فیلمنامه)
نویسنده: حامد محمدی
ناشر: کتاب نیستان، چاپ نخست 1388
138 صفحه، 2500 تومان
***
لذت دیدن یک فیلم خوب، حتی بدون آنکه بدانیم فیلمنامهنویس برای ساماندهی جزئیات چه قدر زحمت کشیده نیز بسیار زیاد است؛ اما با دانستن این مهم، لذت کسب شده چند برابر خواهد شد. این که نویسنده سعی کرده قطعات پازل ذهنیاش را به تصویر بکشد به طوری که خدشهای به آن وارد نشود برای مخاطب بسیار جذاب است.
فیلمنامه در کنار دیگر گونههای ادبی دیگر مانند: افسانه، رمان، داستان کوتاه و ... جایگاه ویژهای دارد و شیوهای از ادبیات است که طیف وسیعی به آن گرایش دارند. متنی نوشتاری است که با نظام زبانشناسی و تصویرسازی پیوند دارد. نویسنده در فیلمنامه، رویدادی را به تصویر میکشد که با صدا، تصویر و موسیقی، مخاطب را به خود جلب میکند؛ بنابراین تصویرسازی در فیلمنامهنویسی اهمیت به سزایی دارد. فیلمنامه یا سناریو که همراه با توضیح صحنهها برای ساخت فیلم نوشته میشود، دربرگیرنده عناصری از قبیل داستان، شخصیتها، صحنهها، سکانسها، پردهها، موسیقی مکان و ... است. در هر فیلمنامه نویسنده ابتدا نیاز به یک ایدهی اصلی دارد که آن را دراماتیک کند و در طرحی داستانی به وسیلهی گفتوگوها و شخصیت پردازی به آن بپردازد. داشتن ایدهی بکر اولین گام مهم در نوشتن فیلمنامه است. بعد از آن، باید شروع به نوشتن دیالوگها و شرح سکانسها کرد و نقشهی فیلمنامه را طراحی کرد و در هر مرحله از داستان فیلم، جایگاه شخصیتهای فیلمنامه را طراحی کرد. نوشتن جزئیات و دیالوگهای اصلی هم از مهمترین اصول به حساب میآید. هنگام نوشتن فیلمنامه باید به نقشه و نمودار و الگوی از پیش مشخص شده رجوع کرد. اینها بخشی از نکاتی است که نویسنده فیلمنامهی «طلا و مس» بدانها توجه داشته، انجام داده و البته به خوبی هم از عهده آن برآمده است. این را در حاصل نهایی کار او به روشنی می توان مشاهده کرد.
حامد محمدی بازیگر و کارگردان ایرانی، فارغ التحصیل رشتهی حقوق بینالملل از دانشگاه تهران است، فعالیت خود را با نویسندگی فیلمنامهی «طلا و مس» از سال 1387 آغاز کرد. محمدی آثار داستانی کوتاه و بلندی نیز پس از این فیلمنامه نوشته و به همت نشر نیستان منتشر کرده است. «طلا و مس» به کارگردانی «همایون اسعدیان» در بیست و هشتمین جشنوارهی فیلم فجر به نمایش درآمد. فیلمی که نقطه عطفی در کارنامه سازنده اش نیز محسوب میشود. به واقع همایون اسعدیان که پیشتر به عنوان فیلمسازی حرفهای در سینمای ایران شناخته میشد؛ به اتکای ارزش های مضمونی فیلمنامه طلا و مس جنبه دیگری از توانایی های خود را برای ارائه سینمایی متفاوت را به نمایش گذاشت.
طلبهی جوانی به نام «سیدرضا» که از شهرستان به تهران آمده تا در کلاس درس استاد اخلاقی، که بسیار معروف است، شرکت کند؛ اما متوجه بیماری همسرش «زهرا» میشود. زهرا اسکروز چندگانه دارد و سیدرضا به خاطر تهیهی هزینهی درمان همسرش ناچار میشود که روش زندگیاش را تغییر دهد. آنچه به این فیلمنامه جذابیت می بخشد، نه ایده اصلی آن که بیش از همه نوع نزدیک شدن نویسنده به این ایده است. همانگونه که «سید رضا» نگاه متفاوتی به زندگی دارد، نویسنده فیلمنامه نیز نگاه و برداشت متفاوتی از زندگی شخصیت اصلی فیلم، در این موقعیت دشوار زندگی ارائه می کند. با اینکه فیلمنامه به ظاهر اثری فاقد افت و خیز دراماتیک به نظر می رسد، اما برخلاف این تصور موقعیت شخصیت اصلی به لحاظ درونی بسیار دراماتیزه شده است و بر مبنای همین حرکت درونی نیز پیش رفته و مخاطب را مجذوب خود می کند. در نهایت حامد محمدی موفق می شود با شکستن کلیشه های موجود در مورد روحانیان و زندگی آسوده آنها در روزگار کنونی، تصویری ملموس و انسانی از «سید رضا» ارائه می کند.
این نگاه متفاوت در فیلمنامه از همان تقدیمنامه آغاز کتاب نیز خودنمایی می کند و جالب اینکه در پایان فیلمنامه است که این تقدیمنامه معنای واقعی خود را برای خواننده پیدا می کند: «تقدیم به: روحانی جوانی که هر روز صبح، درست بعد از نماز صبح، کنار اتوبان نیایش میایستاد تا به محل کارش، در انتهای اتوبان نیایش برود. بعضی روزها، حتی یک ساعت جلوی ماشینها دست بلند میکرد و در زمستان این انتظار، خیلی سرد بود. یک سال از اولین باری که او را دیده بودم گذشت و او هنوز معلم مدرسهای در انتهای اتوبان نیایش است.»
این نگاه انسانی و تاثیر گذار در فیلمنامه، توسط همایون اسعدیان نیز به تار و پود فیلم تزریق شده و با توجه زبان تاثیر گذار تصویر دور از انتظار نیست که فیلم «طلا در مس» با بازتابی مثبت در جشنوارههای آمریکایی و کانادایی ظاهر شد و در چند جشنواره (آناهیم)، (پالم اسیرنیگز)، موزه هنرهای عالی بوستون و سانفرانسیسکو نیز از آن با تحسین یاد کردند. و در جشنواره بینالمللی فیلم فجر نیز چند جایزه را به خود اختصاص داد. اهمیت عشق و لطافت بیان آن، در قالب عشق کاملا انسانی از شاخصههای دیگر این فیلمنامه است که با توجه به روحانی بودن شخصیت اصلی جذابیت بیشتری در «طلا و مس» پیدا کرده است. حامد محمدی برای تاثیر گذاری بر مخاطب در جنبههای مختلف فیلمنامه بهره بسیار گرفته است:
«فکر نکن باید بشینی انبان علمت رو پر کنی، بعد راه بیفتی .... اگه سنگین بشی که دیگه نمیتونی قدم از قدم برداری... ولی اگه به حرف خدا دل بدی، میبینی که خدا چجوری راهت رو روشن میکنه.»
«طلا و مس» جذاب پیش می رود و تاثیرگذار پایان می یابد چنان که ذهن مخاطب را تا ساعت ها با سکانس پایانی فیلمنامه، درگیر خود می کند:
«صدای حاج رحیم بر سیاهی تیتراژ هم شنیده میشود.
صدای حاج رحیم یه عمری همه دنبال کلید بهشت میگردن، دنبال گنج، دنبال کیمیا، دنبال راز و رمز سعادت، ولی جایی دنبالش میگردن که نیست، معلومه که نیست...
آنچه تو گنجش توهم میکنی
از توهم گنج را گم میکنی
کل قضیه خلاصهاش یک کلمهست، تو بگو کلید، بگو رمز، اینقدر که میپیچونی پیچیده نیست... خداوند متعال رمزش رو تو یک کلمه به موسی علیه السلام فرمود ... فرمود محبت واسه خاطر من، عدوات هم واسه خاطر من.
اینکه فرمودن ولایت رمز قبولی همه اعماله یعنی همین، دوست داشتن واسه خاطر خدا، یعنی هرکی رو خدا دوست داره تو هم دوست داشته باشی، یعنی تراوزی دلت بشه خدا، محبت واسه خاطر خدا، نه واسه چشم و ابرو و خط و خال، حتی نه واسه دل خودت ... فقط واسه خاطر خدا...
اگه معیار و میزان، محبت خدا باشه، اگه قدرم نبینی باز عمل میکنی ... اگه ناسپاسیام ببینی باز عمل میکنی... اونهایی که تو رفاقت، وسط کار کم میآرن، واسه اینه که بخاطر خدا نکردن، اگر نه، تو این وادی هر چی بیشتر مبتلا شی، مقربتر میشی...
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
اون کیمیا که همه دنبالش میگردن محبته، باقیاش بیراههست، سنگلاخه ...
حالا فهمیدی قربونت برم که چرا میگم: بشوی اوراق اگر هم درس مایی؟!... ها... که علم عشق در دفتر نباشد...»