یکبار در دوران جنگ تحمیلی و برای مقابله با سیاستهای رژیم صدام که قصد ممانعت از صادرات نفت ایران را داشت، تصمیم گرفتیم که مقابله به مثل کنیم و مانع عبور و مرور کشتیها و نفتکشها از تنگه هرمز شویم. آن زمان این توجیه وجود داشت که وقتی عراق مانع صادرات ما میشود، لزومی ندارد که خودش و کشورهای حامیش نفتشان را صادر کنند! به هرحال نتیجهی آن جنگ، هجوم ناوهای غربی به خلیج فارس بود و درگیری مستقیم با آمریکا و انگلیس و تلفات طرفین. تنگه هرمز ناامن شد، نفتکشهایی سوختند و اگرچه عراق به اهدافش نرسید، اما ناوچهها و جزایر ایرانی و منابع نفتی ما هم مورد حمله مستقیم آمریکا قرار گرفتند.
اینکه آیا چنان سیاستی در چنان شرایطی، درست بود یا نه، در جای خود قابل بحث است اما یک چیز معلوم است: جنگ نفتکشها، ادامه جنگ ایران و عراق بود و آن را باید با توجه به همان شرایط و همان موقعیت زمانی فهمید و تحلیل کرد، اما حالا چه؟ حالا هم شرایط دقیقا شبیه همان روزهاست که دنبال تکرار آن سیاست هستیم؟!
آن روزها، ایران مشکلی بابت فروش نفت به کشورهای مختلف نداشت و تنها مشکلش صادرات و انتقال نفت بود، اما الان بحث بر سر انتقال نیست، فعلا بخاطر تحریمهای آمریکا، هیچ کشوری جرات خرید نفت ایران را ندارد. چاره کار، بستن تنگه هرمز و جلوگیری از فروش نفت سایر کشورهاست؟ از دو حال خارج نیست: یا صرفا تهدیدی نظامی است برای باز کردن مسیر دیپلماسی و یا به انتها رسیدن دیپلماسی و آغاز جنگ!