«کارآگاهان خونسرد»
نویسنده:دانیال حقیقی
ناشر: چشمه؛ چاپ اول زمستان 96
152 صفحه، 14000 تومان
***
«کارآگاهان خونسرد» با عنوان فرعی «بر اساس یک داستان واقعی: دوئل» رمانِ کوتاهی است از دانیال حقیقی که نشر چشمه در ذیل کتابهای قفسهی سیاهش یعنی آثار پلیسی، جنایی و نوآر منتشر کرده است.
دانیال حقیقی نویسندهی جوانی است که این کتاب، چهارمین کتابش به حساب میآید. او متولد 1367 است و پیش از این سه گانهی «اقیانوس نهایی» را نوشته. او حالا در چهارمین اثرش در قالب و ژانری نوشته است که نویسندگان ایرانی چندان از آن استقبال نکرده و نمیکنند.
ژانر پلیسی در ایران اصلا ژانر پررونقی به شمار نمیآید. گروه اعظمی از نویسندگان به دلایل بسیاری از جمله سوءتفاهماتی در باب تفاسیرِ ادبی و تاریخِ ادبیات جدی!(بخوانید نخبهگرایانه) که دقیقا معلوم نیست چه صیغهای است اصلا این ژانر را متعلق به نویسندگان تراز اول نمیدانند. از طرف دیگر گروه دیگری هستند که از شئونات و اقتضائات اثر پلیسی جنایی باخبرند، اما در هر صورت میدانند که نمیتوانند از پس نوشتن داستان پلیسی برآیند. به هر روی دراینجا که قرار است «کارآگاهان خونسرد» دانیال حقیقی را معرفی کنیم، بهتر است که به خود کتاب ،و نه مسائل پیرامونی و حواشیاش، بپردازیم.
داستان «کارآگاهان خونسرد» درباره کاراکتری است به نام اردلان فصیح. شاید از آنجا که این اواخر، نوبلیستِ بنام ترک، اورهان پاموک به ایران آمده بود، و ارسلان فصیحیِ مترجم، زیاد در تصاویر رسانهای دیده شد، ذهنتان چند بار به وقت خواندن کتاب حقیقی سراغ این اسم هم برود. اردلان فصیح، یک خلافکار حرفهای است. آن قدر حاذق است که میتوانیم از او به عنوان یکی از چند سارق بزرگ کشور یاد کنیم. او خلاق است، باهوش است و حسابی جسارت دارد. داستان اصلی از آنجایی شروع میشود که سرهنگ حسینی زاد (شاید به خاطر اینکه از ترجمههای او کم نمیخوانیم، نام این شخصیت هم آدم را یاد مترجمی دیگر میاندازد) در برابر اردلان که به خاطر بخت بدش دستگیر شده، نشسته است و به حرفهای او گوش میکند. اردلان فصیح پدر و مادرش را در جنگ ایران و عراق از دست داده است. آن موقع 4-5 سالش بوده وُ از آن جا که آواره و سرگردان بوده خیلی شروع رفته است سراغ جیب بری، دزدی، و بعدتر همپیالگی با خلافکاران بزرگ و قاچاقچیان تا اینکه خودش یک پا سارق حرفهای شده است. «کارآگاهان خونسرد» از چند پاره با عناوین «سایه و چهل دزد بغداد»، «ملاقات با پرنده»، «فرار از زندان»، «کمال نقشهی صد میلیون تومانی»، «دم تیغ»، «سایه چه شد؟»، «مرد مرده» ساخته شده است که ما در فصل اول با اردلان، زندگیاش، نوعِ خاص دزدیاش و گروهی که تشکیل داده مطلع میشویم.
آنها در ظاهر و کسوت ماموران دولت به خانههای پارتی میریزند و مردم را تلکه میکنند. یا اینکه با اطلاعاتی که اردلان به دست آورده بر سر قرارهای ملاقات ِ قاچاقچیان حاضر میشوند و عینهو پلیسها میریزند وسطِ ماجرا و پولها و موادها را برمیدارند.
دانیال حقیقی برای نگارش این رمانِ کوتاهش از رویت سوم شخص و زبانی دقیق بهره گرفته است. برای اینکه شِمای زبانِ داستانی «کارآگاهان خونسرد» بیشتر نمایان شود، میتوانیم بگوییم، نثر حقیقی در این کار سویهی گزارش گونه دارد، و روایتش را توامان همراه با مخابره اطلاعات و ارائه جزئیات پیش میبرد. از آنجایی که نویسندهی کتاب در رشته معماری تحصیل کرده، این روایت زمانی که به شهرها و جغرافیای داستانی میرسد، دقیقتر هم میشود وُ در توصیف نقاط از کوچکترین جزئیات هم دریغ نمیورزد. گاه لحن توصیفات نبض کلی اثر را هم به دست میگیرد:
«زندان رجایی شهر کرج که با دیوارهای بلند و معمولی آجری و زرد رنگش، زیر نور آفتاب، از دور مثل کرهای وسط زمین و آسمان در حال ذوب شدن به چشم میآید که روی آن برجهای دیدبانی کار گذاشته باشند، هر شب و صبح، در ضیافتهایی یکنواخت و مایوس کننده، بزرگترین گردهمایی خیره سران خاورمیانه را برگزار میکند؛ کسانی که بزرگترین ویژگیشان این است که میخواهند هر کاری را که به ذهنشان میرسد در زندگی واقعی پیاده کنند؛ افسردههای سرخوش و زخمی، لاجونهای عصبی تیغ کش، نوادگان خلف محمود افغان، کومله دموکراتهای متعصب، پان ترکهای پرحرف، مدعیان امامت عرفانهای جورواجور و نوظهوری که گاهی خطابههایی لفظ قلم هم ایراد میکنند، کوروش پرستان ریش بلندی که به جرم قتل زنهای مذهبیشان دستگیر شدند، ملوسکان اضافه بر سازمان، جسدهای متحرک پوست و استخوان محکوم به اعدام، قاچاقچیان سیه چرده و خشن پیژامه پوش طرفدار استقلال و پرسپولیس، رستمهای پسرکش محکوم به ابد، اشرار و سارقان خردهپای اصلاح نشدهی جمع آوری شده از سطح محلات در شهرها و روستاهای سراسر کشور، اتوپیستهای ایدئولوگ انقلابی، همگی در آن قفس بزرگ، با وزنههای پانصد کیلویی غم که با زنجیرهایی ناپیدا به بند دلهایشان بسته شده، با هم به آه کشدن مشغولاند.»
این آغاز مطول، نفسگیر و جذاب فصل دوم یعنی «ملاقات با پرنده» است. جایی که اردلان فصیح با ارس پرویز پرنده، یکی از شخصیتهای مهم داستانِ دانیال حقیقی آشنا میشود، و قرار است با او از زندان رجایی شهر فرار کنند.
شخصیت اردلان فصیح، تیزهوشیِ او و کارهای محیر العقول ما گاه ما را بر این ظن استوار میکند که مایههای خیالی کتابِ حقیقی کم نیست. اما آنچه درباره این کتاب نوشته شده، این است که این داستان بر مبنای واقعیت است.در همان پیشانی نوشت کتاب میخوانیم که «این رمان بر اساس مستندات یک داستان واقعی نوشته شده است، اما به هر حال یک داستان و محصول تخیل نویسندهاش است.لطفا باورش کنید.»
«کارآگاهان خونسرد» در عین حال که داستانِ جذاب و نفسگیری را روایت میکند، مشحون است از گزارهها و موتیفهایی با مضامین اجتماعی. اردلان نمایندهی مردمی است که بخش مهمی از زندگی تبهکارانهاش بنا به شرایط اجتماعی- خانوادگیاش شکل گرفته است. هوشِ او شاید اگر در موقعیتهایی دیگر به کار بسته میشد، تحسین بسیاری را برمیانگیخت اما او پا در مسیری گذاشته است که برای خیلیها میتواند به یک چهارپایه ختم شود. چهارپایهای که کشیده میشود و چنین آدمهایی را از طناب دار آویزان میکند.