«رمانی با یک طوطی»
نویسنده: آندری وُلوس
ترجمه: آبتین گلکار
ناشر: ماهی، چاپ اول، تابستان1396
167 صفحه، 15000 تومان
***
«رمانی با یک طوطی» عنوان داستان بلندی است از نویسندهای روس به نام آندری وُلوس (1955). آندری وُلوس برای ما مخاطبان فارسی نویسندهای ناشناس است، و این البته یکی از امتیازهای خواندن کتاب «رمانی با یک طوطی» است چرا که به واسطهی آن با یکی از مهمترین نویسندگان معاصر روسیه آشنا میشویم. «رمانی با یک طوطی» توسط آبتین گلکار ترجمه شده و نشر گزیدهکار ماهی آن را روانهی بازار کتاب کرده است.
ولوس در زندگینامهی خودنوشتش که پارهای از آن را مترجم کتاب در مدخل داستان آورده، چندان کار داستان نویسیاش را جدی نگرفته و با فروتنی و البته صراحت میگوید که تمام زندگیاش را وقف ادبیات نکرده است، و نویسندگی تنها بخشی از زندگی اوست. اما او کم کار هم نبوده است: رمان «خرم آباد» او در سال 2000 منتشر شد و جوایز معتبری نظیر آنتی بوکر را از آن خود کرد. او در این رمان از زادگاهش شهر دوشنبه نوشته است. «انیماتور»، «فاتح»، و کتاب «بازگشت به پنج رود» از دیگر آثار اوست که در حد فاصل سالهای 2005 تا 2013 منتشر شده است. مهمترین کار او را «بازگشت به پنج رود» میدانند که روایتی است از زندگی شاعر بزرگ فارسی؛ رودکی.
«رمانی با یک طوطی» داستانی است با نثری ساده، شفاف و گاه طناز که در یک کتابخانه میگذرد. عنوان اصلی کتاب«از زندگی یک تک سر» بوده است که با نوعی طعن و کنایه یکی از نمادهای حکومتی فدراسیون روسیه یعنی عقاب دوسر را به ذهن متبادر میکند. از آنجا که این معنای ذهنی برای مخاطب فارسی مهجور است، آبتین گلکار، مترجم اثر عنوان فرعی کتاب را برای این اثر آندری وُلوس برگزیده است. این توضیح از آن جهت اهمیت پیدا میکند، که آندری وُلوس در سراسر این داستان بلند سرسختانه به سیستم اداری، اجتماعی و سیاسی کشور روسیه میتازد و به شدت از سیاستهای فرهنگی و تغییر ارزشهای حاکم بر این نظام انتقاد میکند.
همچنان که گفته آمد، داستان بلند «رمانی با یک طوطی» در یک کتابخانه میگذرد؛ کتابخانهای که در عین حال که شبیه به یک کتابخانه است، به جامعهای کوچک با تمام مشخصات و ویژگیهای آن میمانَد. کارمندان ذی صلاح یا نالایقِ آن، رئیس فرهنگ دوست و رئیس پول دوست، و مشتریهای کتابخانه به سرعت کلونی کوچکی درست میکنند که میتوان جزء به جزء آن را در جامعهای بزرگتر و کاملتر تفسیر کرد. آندری وُلوس با این که مهمترین درونمایهی کتابش را نگرانی درباره مغلوب شدن ارزشهای فرهنگی دربرابر نگرشهای اقتصادی-تجاری اختیار کرده است اما در جابهجای رمانش طعنههای بسیاری به آسیبهای اجتماعی کشور روسیه زده است. مثلا مینویسد: «همه بر سر رشوه اتفاق نظر داشتند، به این معنی که میگفتند اصولا هر کس پشت میز ریاست کل مینشیند کارش زیرمیزی گرفتن است. وقتی هم کمی جایشان قرص میشود، داماد و برادر و خواهرزادههایشان را دنبال خودشان میکشانند و دیگر اصلا مهم نیست این قبلا چه کاره بودهاند، صابون میپختند یا کالای آماده میفروختند.» (صفحهی 34)
او برای نگارش «رمانی با یک طوطی» از زبانی مجهز به عناصر طنز بهره برده است. فضایی که او برای کتابخانه و شخصیتهای آن ساخته است، پر است از موقعیتهای کمیک و زبانی که برای راوی کتاب یعنی سلیمان باگدانوویچ انتخاب کرده، زبانی است سرشار از طنازی. وجه کنایی و طناز روایت در لابهلای متن ِ وُلوس گاه کاملا عریان میشود: «چنان لبخند غیر طبیعی و آدمخوارانهای به لب داشت که میشد از قیافهاش برای دور کردن ارواح خبیثه استفاده کرد.» یا «در پرستشگاه علم و خرد! جایی که نگاه تمام ملت روس بهش دوخته شده! باغ وحش راه انداختین!... طویله!... این یارو هر جا دستش برسه کثافتکاری میکنه!»
سلیمان باگدانوویچ، راوی این داستان از کتابخانهای قصه میگوید که برای دولت اصلا ارزشی ندارد، نه به خاطر اینکه ساختمان کتابخانه به خودی خود ایرادی داشته باشد، بلکه به این دلیل ساده که هیچ اهمیتی برای وجود آن قائل نیست. در آغاز داستان ریاست این کتابخانه به عهدهی کارکتری است به نام کالاباروف که میتوان او را رئیسی دلسوز توصیف کرد. سلیمان روایت میکند که او یک روز در میان راهی دادگاه میشود تا موانع ادامهی کارِ کتابخانه را رفع کند. یک بار باید درباره سوءقصد علیه زمین کتابخانه تدبیری بیندیشد، یک بار باید در برابر شرکت نفت بایستد و یک بار هم باید ببیند چطور میتواند جلوی تغییرکاربری کتابخانه به پارک آبی (!) یا یک جایگاه سوختگیری با فناوری نانو را بگیرد. کالاباروف خیلی زود جایش را به عنوان رئیس کتابخانه به آدمی به نام میلاسادوف میدهد. با حضور میلاسادوف نثر کتاب بیش از پیش به نثری طنزآلود تبدیل میشود و موقعیتهای کمیک هم به فراخور رفتار میلاسادوف با زیردستانش بیشتر میشود. او را میتوان در برابر کالاباروف، رئیسی با دغدغههای کم و بیش فرهنگی دانست. میلاسادوف، مدیری است به تمام معنا با رویکردهای اقتصادی که خودش هم میداند چندان در کتابخانه دوام نمیآورد. او در نهایت هم در مرکز چند منظورهای با ابعاد تجاری-تفریحی به نام اودیسه مشغول به کار میشود تا به آرزوی فرجامینش برسد: آدمی که جریانهای مالی را هدایت کند.