اگر خطا نکنم، نسبت ورود ارز توریستی به خروج آن از ایران یک به چهار است. یعنی کشور ما با وجود این که استعداد خوبی برای جذب توریست دارد به چند دلیل نتوانسته از این استعداد درآمد کسب کند. بعضی از این دلیلها که به فکر من میرسد اینها هستند:
۱. نبودن زیرساختهای لازم برای اسکان و پذیرایی
۲. تبلیغات سوء در مورد ایران و ایران را کشوری جنگزده و در بحران معرفی کردن
۳. نبود تبلیغات موثر برای معرفی ایران، جاذبههای توریستی آن و جذب توریست
۴. نبود نیروی انسانی متخصص با قیمت شبیه به کشورهای توریستپذیر دیگر
با این حساب ما هر سال داریم کلی ضرر میدهیم که تنها راه جلوگیری ممکن و فعلی - و نه همیشگی - از این ضرر این است که خودمان آگاهانه تصمیم بگیریم از حجم مسافرتهای خارج از کشورمان کم کنیم.
وقتی میگویم خودمان طبیعتا منظورم آن کارگر کارخانهی روغن نباتی نرگس شیراز یا آن کشاورز صیفیکار در خراسان نیست. منظورم طبیعتا آن دستفروشی که هر روز ماموران شهرداری برایش دستهگل و بوسه و محبت میفرستند نیز نیست. منظورم حتی پسرک نانوای محلهمان هم نیست که اوج خوشگذرانیش این است که وقتی نانها را در تنور چیده، تا بپزند با گوشیش یک دست نمیدانم چی بازی کند.منظور دقیقا همین مایی هستیم که هر روز ماشین حساب به دست داریم دنبال موهومی به نام آب مجازی هندوانه میگردیم تا ثابت کنیم «آخ آخ». حالا برای ما فضایی فراهم شده که اگر دلمان خواست - بله و کاملا داوطلبانه و اگر دلمان خواست - برای بهبود وضع و ایجاد تعادل در ارز گردشگری تلاش کنیم. کما این که احتمالا جدیترین مشتریهای آب در بطریهای یک بار مصرف پلاستیکی ما هستیم و این امکان برایمان فراهم است که با خریدن قمقمه و ظرف آب از این اسراف جلوگیری کنیم.
در خوشبینانهترین وضع - آن طور که محب خدایی سرپرست معاونت سرمایهگذاری سازمان میراث فرهنگی برآورد کرده است - سالی سه میلیارد دلار کسری تراز گردشگری ما است و این عددی نیست که بتوان گفت در شرایط تحریم و حتی در شرایط عادی قابل چشمپوشی است و اثری ندارد. طبیعتا راه برای انکار و توجیه باز است و شعار «یه اختلاس کم بشه - مشکلات هم حل میشه» در خدمت آنان است که میخواهند توجیه را در برابر حس مسئولیت به کار بگیرند.
اما به هر حال این کسری تراز ارزی آن قدر جدی بوده که بالاترین مقام در کشور یعنی شخص رهبر هم در خطبهی دوم نماز عید فطر چنین گفت «همهی کارهایی را که در این زمینه میتواند به حرکتِ اقتصادی مستقل کشور کمک کند، احصاء کنند. کسانی که عادت کردهاند به سفرهای خارج بروند، این عادت را رها کنند، ترک کنند. رفتن به سفرهای خارجیِ تفریحی، به کشورهای گوناگون، [...] سفرهای تفریحی، سفرهای زائد با بهانههای گوناگون را کنار بگذارند.»
طبیعتاً من و تو و ویاوای و آمدنیوز و بیبیسی نه با این عبارت که با هر حرفی از سوی رهبر مخالفت جدی و واضح میکنند و علاوه بر آن هیچ تصویری که در آن تلاش عمومی برای بهبود وضع کشور ترویج شود را تحمل نمیکنند. تکلیف آنها معلوم است. اما ماجرا جایی دردآور میشود که سازمان صدا و سیما که از عظیمترین بلعندههای بودجهی کشور است و ظاهرا ماموریت رسمیش دو چیز است اول این که رسانهی ملت باشد و دوم این که رسانهی حاکمیت باشد، برنامهای میسازد که دو نفر آدم رنگکرده را جلوی دوربین بکارد تا یکی در مقام «دُکدُر» بگوید عوض کردن رنگ سطل آشغال و با دست چپ شانه کردن مو باعث تخلیهی آدرنالین میشود پس گردشگری است و آن یکی در مقام نمک بگوید البته عوض کردن سطل آشغال خرج دارد و بنا نبود خرج داشته باشد.
اینجا حلقه بسته میشود. این زوج دکدر-نمک در ظاهر دارند از خارج نشدن ارز گردشگری دفاع میکنند، اما در عمل دارند همه چیز را با لودگی به گند میکشند. حالا دیگر اگر شما استیگلیتز را هم به عنوان برندهی نوبل اقتصاد بیاورید جلوی دوربین که بگوید تحلیل من این است که بهتر است مردم ایران از حجم ارزی که صرف سفرهای خارجی میکنند بکاهند، هر کس ببیند اولین قضاوتش این خواهد بود که به یه مرتیکهی مزدور بیسواد پول دادهاند که یک چرندی بگوید. یک سمت حلقه را من و تو بنا به ماموریت ضد ایرانیش میبندد و یک سمت حلقه را سیما درست بر خلاف ماموریتش.
چرا این اتفاق میافتد؟ چون سیما فراموش کرده که رسانه است، گمان میکند که وظیفهاش پاسبانی و مقابله است. تعریف بودجهها را ببینید؛ بسیاریشان از این فرمول تبعیت میکنند «بودجهی مقابله با...». یعنی سیما رسانه نیست، اسلحه است. خب اسلحهی بسیار ناکارآمد و شلیک به خودیای هم هست. اسلحهای که کاش اگر عقلش به این نمیرسد که به جایگاه خودش به عنوان یک رسانه برگردد، دست کم عقلش برسد که شلیک نکند.
وقتی سیما احساس شحنگی کند، باقی ماجرا هم کم و بیش به آن سمت میرود که در آن ترانه شنیدهایم:
خر از سر شحنه یک نمد ساخته بود
یک کُلایِ الکی
از یادداشت های کاف عین
یک کُلایِ الکی
کورش علیانی، 3970409009چون سیما فراموش کرده که رسانه است، گمان میکند که وظیفهاش پاسبانی و مقابله است. تعریف بودجهها را ببینید؛ بسیاریشان از این فرمول تبعیت میکنند «بودجهی مقابله با...». یعنی سیما رسانه نیست، اسلحه است