آمریکا اول یا آمریکا تنها

علی انیسی‌تهرانی،   3970407103

با حرارت حرف می‌زند، برای او که معمولا چندان به متن‌ سخنرانی وفادار نیست، این سخنرانی متفاوت است. ترامپ فریاد می‌زند: «سیاست خارجی امریکا یک فاجعه تمام عیار بوده است.»

از آن روز بهاری در واشنگتن‌دی‌سی، بیش از دو سال می‌گذرد و دونالد ترامپ فاتح انتخاباتی بود که با شعار «اول امریکا» وارد آن شد. جهان‌بینی او با خلفایش یک تفاوت بنیادین دارد.

او امریکا را نه رهبری برای متحدانش که حامی مالی ‌آنها می‌بیند. با حضور امریکا خارج از مرزهایش مخالف است و از وقتی سکان رهبری ایالات متحده را در دست گرفته سعی در تغییر این مناسبات دارد، تلاش‌هایی که متحدان امریکا را ناخشنود کرده است. آنچه ترامپ می‌گوید برای ما که تجربه ایران بعد از انقلاب را داریم چندان عجیب نیست.

نگاه او به دنیای اقتصاد و روابط بین‌الملل چندان با نگاه مسلط بر ایران متفاوت نیست. فلسفه او در سیاست و تجارت این است: در کنار هر برنده، یک بازنده وجود دارد. اعتقادی به بازی‌های برد- برد ندارد. استقلال را در خودکفایی کالاهای استراتژیک خلاصه می‌کند، کسری تجاری امریکا را مضر می‌داند و آنچه برایش اصالت دارد «کارخانه امریکایی» و «کارگر امریکایی» است. تا اینجا به نظر غیرمنطقی نمی‌آید اما همه این صحبت‌ها یک سوی دیگر هم دارد: امریکا باید خود را از جهان عقب بکشد. ترامپ گوشش به هوادارانی است که دنیا را همین‌طور می‌بینند.

ترامپ از رنجاندن اروپا و کانادا با وضع تعرفه‌ آلومینیوم و فولاد نمی‌ترسد و از هم‌صحبتی با روسیه و کره‌شمالی استقبال می‌کند. او خرج نظم دنیای مدرن بعد از جنگ جهانی دوم را از کیسه مالیات‌دهندگان امریکایی می‌بیند و آماده است از زیر تعهدات امریکا در عرصه جهانی شانه خالی کند.

بسیاری از طرفداران ترامپ از حضور نظامی در آسیای جنوب شرقی گرفته تا کمک به پروژه سوادآموزی در کنگو را خرجی غیرضروری از جیب خود‌ می‌دانند، و از رییس‌جمهور می‌خواهند این بودجه‌ها را قطع کند. از سوی دیگر ترامپ با وضع تعرفه روی کالاهای وارداتی، قصد دارد تولید امریکا را تقویت کند.

در نگاه اول به نظر سیاست‌ عجیبی نیست. چرا که نه؟ واردات گران می‌شود و محصول داخلی فروش می‌رود. این راهکاری است که احتمالا گروه بزرگی در ایران هم با آن موافقند، اما برای اثبات ناکارآمدی آن کافی است به کیفیت و قیمت خودروی ایرانی بعد از چند دهه نگاه کنیم.

چرا صنایع در کشوری مثل کره‌جنوبی که محصولاتش با بهترین محصولات دنیا رقابت کرده‌اند چنین پیشرفت کرده‌اند و محصولات ایرانی با وجود چند دهه حمایت دولتی علیه وارادت همچنان کیفیت و قیمت مطلوبی ندارند؟ تمام مساله همین است.

ترامپ امریکا را منزوی‌تر می‌کند. انزوایی خود‌ساخته که البته مصرف سیاسی دارد. از ناتو، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، انتقاد می‌کند. از اتحادیه اروپا دل خوشی‌ ندارد. از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا خشنود است و از درگیری لفظی با نخست ‌وزیر نزدیک‌ترین متحد امریکا یعنی کانادا ابایی ندارد.

ترامپ با جهانی‌شدن ستیز دارد. دنیای قبل از جهانی‌شدن را دوست دارد، وقتی معدن‌های زغال‌سنگ امریکا کار می‌کرد و وقتی کفش مکزیکی و اسباب‌بازی چینی و ماشین ژاپنی بازارهای امریکا را تسخیر نکرده بود. وقتی هر آنچه می‌خواست امریکایی بود و امریکایی. دلش برای آن روزها تنگ شده است. او برای برگرداندن امریکا به آن دوره مصمم است نظم امروز را به هم زند.

اما مثل همه سیاستمداران و حکومت‌هایی که در برابر موج‌جهانی‌شدن ایستادند و غرق شدند یک نکته را فراموش کرده است. کفش مکزیکی و اسباب‌بازی چینی و ماشین ژاپنی با تکنولوژی آلمانی و بانکداری انگلیسی و مدیریت امریکا در هم تنیده است. خدمات و کالاهای امریکایی هم در دیگر کشورها فراوان‌تر شده است.

تولید امروز فراملیتی است. جغرافی در اقتصاد امروز مهم نیست و کشیدن دیوار بلندتر به دور امریکا به معنی ضربه به صنایعی است که امریکا در آن مزیت نسبی دارد. این نکته‌ای است که امروز بسیاری در شرق و غرب عالم فراموش کرده‌اند یا دست‌کم تظاهر می‌کنند که فراموش کرده‌اند. اما دیر یا زود مصرف‌کننده امریکایی است که باید هزینه گران شدن خدمات و کالاها را پرداخت کند.

منبع: روزنامه اعتماد