فارس نوشت: مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با کارگزاران نظام اسلامی به بدعهدی آمریکا در رژیم پهلوی اشاره کرده است و تاکید کردند آمریکا قابل اعتماد نیست. ایشان در این دیدار فرمودند: «محمّدرضای پهلوی از سال 32 تا سال 57 یعنی 25 سال، مطیع محض اینها بود. بارهاوبارها رفتاری با او کردند که شما خاطرات عَلَم را که ملاحظه کنید، [میبینید] شاه در ملاقات با رفیق نزدیکش عَلَم -البتّه جرئت نمیکند در بیرون و علنی این حرف را بزند یا به خود آمریکاییها بگوید- بنا میکند از آمریکاییها شکایت کردن که این کار را کردند، آن کار را کردند؛ لکن در نهایت، تسلیم آنها است. بعد از آنکه سرنوشت آن بدبخت و روسیاه اینجوری شد که از ایران گریخت و رفت، به آمریکا راهش ندادند؛ یعنی اوّل رفت و یک مدّتی در آمریکا بود، بیرونش کردند. یعنی با یک نفر نوکرِ صمیمیِ 25 سالهی خودشان هم اینجوری رفتار کردند» در کتاب «آخرین شاه آخرین دربار سالهای پایانی رژیم پهلوی به روایت اسدالله علم» به کوشش موس فقیه حقانی به بخشهای از کتاب هفت جلدی یادداشت های اسدالله علم اشاره شده است که نشان دهنده نوع رفتار آمریکا با پهلویها است که مطیع آمریکا بوده است.
دوشنبه، 6 آذر 1353
بدقولی آمریکا به اسرائیل و عصبانیت شاه
شرفیابی... سفیر آمریکا صبحانه میهمان من بود، و من گفتوگویم را با شاه گزارش دادم. وزیر دفاع آمریکا جیمز شلزینجر یک غیرنظامی را به عنوان نماینده مخصوصش در تهران منصوب کرده که مسئول کلیه معاملات نظامی بوده و جهت کاهش کاغذبازی مستقیماً به رئیسش گزارش دهد.
سفیر تقاضا کرد که شاه این شخص، و همینطور ژنرال آمریکایی را به ریاست هیات مستشاری نظامیشان انتخاب شده است و نیز نماینده جدید سیا را به حضور بپذیرد. شاه موافقت کرد. از سفیر درباره فروش موشکهای پرشینگ به اسرائیل سوال کردم، و به اسرائیلیها گفته که امکان دارد واشنگتن نتواند به علت عدم تولید موشکها به تعهد خود عمل کند. سفیر اظهار داشت که چقدر این حرکت آخر از نظر او شرمآور و غیرقابل فهم است، با اینکه به من قول داد به خاطر من موضوع را بررسی کند. شاه گفت؛ «عجب کثافتکاریی! و فکرش را بکنید که ما مجبوریم به چنین آدمهایی متکی باشیم. کسینجر هم آدم دغلبازی است.»... ضمناً از سفیر پرسیده بودم که او انتظار چه میزان افزایشی را در بهای نفت داشت. پاسخ داد که مایل نبود خود را متعهد کند و گفت میدانم اردشیر زاهدی فعلاً چه دسته گلی در این مورد به آب داده است. شاه گفت؛ «حداقلش این است که لعنتی از همه چیز خبردار است.»
شنبه، 20 آبان سال 1351
نگرانی سفیر آمریکا از روحانیون...
دیروز به تهران پرواز کردیم... سفیر آمریکا بعدازظهر آمد و اول از همه درباره انتخابات ریاست جمهوری صحبت کردیم. اعتراف کرد اگر نیکسون شکست میخورد، خود او بلافاصله استعفا میداد... سفیر در عینحال از طرز فکر روحانیون اظهار نگرانی میکرد. به او گفتم؛ «جای نگرانی نیست، زمان آنها به سر آمده؛ و از نظر شاه هیچگونه قدرتی ندارند.»
دوشنبه، 2 بهمن 1351
پیام آمرانه نیکسون به شاه و روی کار آمدن امینی به دستور کندی
نخستوزیر پیش از شرفیابیام به من تلفن کرد که بگوید شاه به او دستور داده است پاسخهایی را که به هیوم و نیکسون فرستادهایم، بخواند. اولین سوال شاه این بود که آیا نامههای درخواستی نخستوزیر را فرستادهام؟ پاسخ دادم که جوابهای اعلیحضرت را فرستادهام، اما او توبیخم کرد که چرا نسخههای نامههایی که دریافت کرده بودیم، نفرستادهام. توضیح دادم که نخستوزیر اینها را از من نخواسته بود، ضمناً صحیح نبود پیام عامرانه نیکسون علنی شود. شاه پس از این کمی فکر کرد، پاسخ داد که هر دو سری نامهها باید با هم خوانده شود تا بتواند تندی پاسخ او را درک کرد. «معاونتتان بهادری میتواند نامهها را برای نخستوزیر ببرد و بعدهم بازگرداند.» مدتی درباره حدود دخالت خارجی در امورمان بحث کردیم، و اینکه چطور آمریکاییها ـ به عبارت دیگر کندی ـ به امینی کمک کردند که به قدرت برسند.