داستان عجیب زندگی یک زن کرمانشاهی که شوهرش او را طلاق داد

گروه حوادث الف،   3970301075

روزنامه ایران یک رخداد عجیب را از زبان یک زن کرمانشاهی نقل کرده است.

این روزنامه نوشته است:

«رویا» سن و سالی نداشت اما سختی‌های زندگی چهره‌اش را در هم شکسته بود. مدام گریه می‌کرد و می‌گفت اشتباه کردم. روی صندلی نشست و جرعه‌ای آب نوشید. بدون مقدمه لب به سخن گشود: درست هشت سال پیش بود. شوهرم برای امرار معاش از این شهر به آن شهر می‌رفت. پسر اولم پنج سالش بود. در نبود «سعید» تنهایی‌ام را پر می‌کرد و سنگ صبورم بود. در آن شرایط که برای تامین هزینه‌های ضروری زندگی و خورد و خوراک پسرمان هم مانده بودیم من دوباره باردار شدم. شوهرم وقتی موضوع را فهمید لبخندی زد و گفت: «نگران نباش. بیشتر کار می‌کنم. خدا روزی رسان است.»

اما من نمی‌توانستم نگران نباشم. در طول ۹ ماه بارداری همش به آینده نامعلوم فرزندی که در شکم داشتم فکر می‌کردم. وقتی کمبودها و حسرت‌های پسر اولم را می‌دیدم هزار فکر اشتباه به ذهنم می‌رسید اما... زمان زایمانم نزدیک بود اما شوهرم به‌خاطر کار به شهرستان رفته بود و به ناچار تنها به بیمارستان رفتم. فرزندم به دنیا آمد؛ پسری تپل و دوست داشتنی که همه کارکنان بخش عاشقش شده بودند. نمی‌دانستم در آن شرایط باید خوشحال باشم یا ناراحت... نمی‌خواستم فرزند دومم را هم با حسرت و آرزوهای دست نیافتنی بزرگ کنم. در همین فکرها بودم که ناگهان ضجه‌های زن کنار تختی‌ام مرا به خود آورد. آن زن بچه‌اش مرده به دنیا آمده بود و پزشکان گفته بودند دیگر هرگز نمی‌تواند باردار شود. ظاهرشان نشان می‌داد دست‌شان به دهانشان می‌رسد. نمی‌دانم چطور شد که آن فکر لعنتی به ذهنم رسید. کاش همسرم آنجا بود و نمی‌گذاشت آن کار را انجام دهم.

آرام از تخت پایین رفتم و با درد وحشتناکی که داشتم خودم را کنار آن زن رساندم. همه جسارتم را جمع کردم و بچه را به آغوشش سپردم. آن زن شوکه شده بود. گفتم: «می‌خواهی مادرش باشی؟» او و همراهانش بهت زده نگاهم می‌کردند و این سوال در ذهنشان بود که مگر می‌شود مادری بتواند اینقدر راحت از فرزندش بگذرد اما وقتی داستان زندگی‌ام را برایشان گفتم آنها حاضر شدند با پرداخت مبلغی این معامله را انجام دهند. پول را از آنها گرفتم و در حالی که خودم را ملامت می‌کردم و اشک می‌ریختم به شوهرم زنگ زدم. او که منتظر شنیدن خبر تولد فرزندمان بود وقتی صدایم را شنید ساکت شد. به او گفتم بچه مرده به دنیا آمد. شنیدن صدای گریه‌های همسرم داشت دیوانه‌ام می‌کرد اما برای دلداری به او گفتم: «سرنوشت این بچه آخرش هم مرگ بود و ما هم نمی‌توانستیم کاری برایش بکنیم.»

آن روز بدون فرزندم به خانه برگشتم اما تا همین امروزکه ۸ سال از آن ماجرا می‌گذرد چهره معصوم نوزادم جلوی چشمم است. سال‌ها از آن روز گذشت، شوهرم با کار و تلاش توانست یک شغل مناسب پیدا کند و زندگی‌مان روی روال افتاده بود. اما عذاب وجدان آن تصمیم اشتباه لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد.این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح که در خانه تنها بودم زنگ در به صدا درآمد. پسرم در را باز کرد. زن و مردی هراسان وارد حیاط شدند. وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردم شوکه شده بودم. او همان زنی بود که پسرم را به او فروخته بودم.آن زن مانند همان روز اول گریه می‌کرد و با التماس از من کمک می‌خواست و سراغ شوهرم را می‌گرفت. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده اما هر چه بود نباید آنها با همسرم روبه‌رو می‌شدند.

زن در میان گریه‌هایش گفت: «پسرت سرطان گرفته و پزشکان گفته‌اند فقط با پیوند مغز استخوان از پدرش نجات پیدا می‌کند.» دیگر هیچ کلمه‌ای نمی‌شنیدم. دنیا دور سرم می‌چرخید و از بیرحمی روزگار اشک می‌ریختم. در آن لحظه فقط آنها را از خانه بیرون کردم. اما حتی تصورش را هم نمی‌کردم که بعد از رفتاری که داشتم آنها از آنجا نروند. نزدیک غروب بود که همسرم خشمگین و عصبی وارد خانه شد. آنقدر سرخ شده بود که جرات نمی‌کردم نگاهش کنم. زن و مرد جوان جلو در منتظر بودند.

آنچه نباید می‌شد اتفاق افتاده بود. رازی که سال‌ها برای پنهان ماندنش تلاش کرده بودم فاش شد و من حرفی برای گفتن نداشتم. همسرم نمی‌توانست این اتفاق را باور کند و مدام می‌گفت: «حتماً تو به من خیانت کردی وگرنه بچه من پیش این زن و شوهر چه می‌کند.»

من هر چه سعی می‌کردم موضوع را توضیح بدهم بدتر می‌شد. تا اینکه نتیجه آزمایش‌ها این اتهام را از من برداشت. عمل پیوند انجام شد و پسر کوچولویم از مرگ نجات یافت. اما همسرم پس از ترخیص شدن از بیمارستان دیگر با من حرف نزد. او فقط یک بار پسرمان را دیده بود اما برای اینکه آرامشش را به هم نزند، هیچ حرفی به او نزده بود.

روز بعد «سعید» به دادگاه رفت و درخواست طلاق داد. او به قاضی گفت: «من دیگر به این زن اعتماد ندارم. معلوم نیست در این سال‌ها، زمانی که من در شهری دیگر دنبال کار بودم او چه چیزهایی را از من پنهان کرده است.» همسرم حتی بعد از جدایی پسر اولم را هم پیش خودش برد و می‌گفت: «تو ثابت کردی که نمی‌توانی مادر خوبی باشی.»

به خاطر یک تصمیم اشتباه و پیش‌بینی غلط همه زندگی‌ام را باختم.

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های دیروز

  1. رادان:‌ طرح نور با قوت ادامه دارد

  2. حضور حسین حسینی در دادسرای فرهنگ و رسانه با شکایت فراجا

  3. خسارت در «اس-۳۰۰»؛ مدرکی که نیست و افتخاری که به نام اسرائیل می‌سازند!

  4. و ناگهان اخلاق!

  5. این ۲ مشکلِ بزرگ در بازار مسکن ایران

  6. زیباکلام: اسرائیل برای رهگیری موشک ایران خیلی هزینه داد/ ۷ اکتبر نشان داد که فلسطین هنوز زنده است!

  7. بخش املاک "دیوار"مسدود می‌شود/ فرصت یک هفته‌ای به سکوها

  8. خیانت و وطن فروشی علنی در مقابل دوربین

  9. حمایت معاون رئیسی از تعطیلی پنج‌شنبه‌ها/ تاکید رادان بر ادامه طرح «نور» فراجا/ انتقاد روزنامه دولت از کریمی قدوسی

  10. وزیر کشور: پلیس با رعایت کرامت انسانی به عده کمی که قانون حجاب را رعایت نکنند تذکر می‌دهد

  11. توماج صالحی به حبس محكوم شد/مظلوم نمايي يك اغتشاشگر 

  12. موضوع خودروهای لوکس پسران معاون سابق قوه قضائیه چه بود؟

  13. سرانجام دختر فوت شده در متروی تجریش چه شد؟

  14. توقیف محموله صادراتی رژیم صهیونیستی در مرز بازرگان

  15. فریب نخوریم! 

  16. دبی؛ چند روز پس از سیل

  17. تصاویر اختصاصی شبکه پاکستانی از اسکورت جالب زمینی و هوایی رئیسی در لاهور

  18. رفتار عجیب یک شهروند در مترو تهران ؛ پارک موتور مقابل پله‌های ورودی ایستگاه!

  19. قالیباف: تأخیر بانک مرکزی در تأمین ارز دارو محرز است

پربحث‌های هفته

  1. بازی با کلمات

  2. کوچه زیباکلام هنوز تیر چراغ برق دارد؟!

  3. ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد

  4. برخورد محترمانه پلیس با یک خانم برای اعمال قانون و توقیف خودرو

  5. اعتراض حواله داران پژو پارس به افزایش قیمت ۴۰۰ میلیونی

  6. حمایت اژه‌ای و رئیسی از طرح عفاف و حجاب فراجا/ انتقاد تلویحی روزنامه اصولگرا از حسین شریعتمداری

  7. کمی دیر نیست؟

  8. توافق جدید ایران و آمریکا چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

  9. رئیسی هم به گشت ارشاد تذکر داد؟/ روایت فضائلی از علت تاکید رهبری بر وحدت

  10. یادداشت حسین شریعتمداری؛ دوستانه با برادر فضائلی

  11. گزارش میدانی از طرح نور فراجا

  12. مجلس مقابل این اقدام بایستد

  13. ۲ دلیل برای تشدید "گرانی" در ایران

  14. اطلاعیه شماره ۳ فراجا درباره اجرای «طرح نور»  

  15. منظور: افزایش دائم دستمزدها به ‌رفاه مردم کمک نمی‌کند

  16. رادان:‌ طرح نور با قوت ادامه دارد

  17. چرا این همه " در پوستینِ خَلق" می افتیم؟!

  18. تاکید رئیسی بر اجرای قانون عفاف و حجاب

  19. وقتی «بوقلمون» هم مقابل «رضا پهلوی» کم می‌آورد!

  20. واکنش بلینکن به حادثه اصفهان/ به مجازات ایران پایبند هستیم!  

  21. این ابهامات مناقشه‌برانگیز را برطرف کنید

  22. وزارت راه در شناسایی خانه‌های خالی مسئول است

  23. سردار حاجی زاده با تسلیحات قدیمی و حداقلی به اسرائیل حمله کردیم /از موشک های هایپرسونیک ۲ استفاده نشد

  24. برخی مسئولان بدلیل کارهای بی‌قاعده در زمینه حجاب تذکر گرفتند        

  25. واکنش مشاور قالیباف به حواشی اخیر گشت ارشاد/ روایت ظریف از علت عدم مذاکره با ترامپ

آخرین عناوین