«شهری که در آن مرگ از آن می‌خواند»؛ ایرج زبردست؛ نشر چشمه هر واژه طناب‌دار باید باشد

محمد قاسمی،   3970225080

زبان شاعر در این مجموعه زبانی ساده، روان، پخته و عاری از آلایش است و شاعر با زبانی جاندار و مستقل و شناسنامه دار، گاه چنان تعابیر و ترکیب‌هایی گوش‌نواز و دل‌نشینی خلق کرده که حلاوت خواندن شعر را دو چندان ساخته است

«شهری که در آن مرگ ازآن می‌خواند»

نویسنده: ایرج زبردست

ناشر: چشمه؛ چاپ اول 1396

75 صفحه؛ 9000 تومان

 

****

 

"رباعی" از کلمه‌ی "رباع" به معنی "چهارتایی" گرفته شده است. این‌گونه‌ی شعری از ایران به زبان‌های اردو و عربی راه یافته است و رباعی در قدیم از لحاظ مضمون به عاشقانه، صوفیانه و فلسفی تقسیم می‌شده است. اما رباعی مدرن این تقسیم بندی را به رسمیت نمی‌شناسد و موضوع و مضمون را در قالب یک رباعی در می‌آویزد.

مهندسی رباعی در حالت مفهومی‌اش به شکل استدلال است. مقدمه، طرح مساله و نتیجه‌گیری، به دنبال هم می‌آید. اما از نظر فرمی، ساختار طرح و توطئه داری است که از تعلیق بهره می‌برد. انگار در رباعی روایت کمرنگی است که از نقطه‌ای شروع می‌شود و در نقطه اوج هم پایان می‌پذیرد. در این ساختار یکسان و مهندسی شده کوچک‌ترین خلل کل بنا را خراب می‌کند. جای حرف اضافه و یا بی‌ربط در رباعی وجود ندارد. مشکل در این قالب زود به چشم می‌آید و خودش را نشان می‌دهد. انگار سرنخ سه مصرع او ل، به مصرع یا لت چهارم بند است. اگر به فرض مصرع چهارم را از رباعی‌ها برداریم، سه مصرع قبلی خط زمینه‌اش را از دست می‌دهد و در هوا معلق می‌مانند.تناسب میان اجزا باید کامل باشد.

در دوران انقلاب، رباعی احیاء مجدد یافت و امثال سید حسن حسینی و قیصر امین‌پور در احیاء آن نقش داشتند اما اگر بخواهیم یکی از پنج رباعی سرای معاصر را نام ببریم قطعا «ایرج زبردست» است که با مجموعه‌هایش نقش بسزایی در تایید و تکوین و همچنین اقبال مردم به این گونه‌ی شعر داشته است. برای بررسی دقیق مجموعه «شهری که در آن مرگ ازآن می‌خواند» از سروده های ایرج زبر دست که به همت نشر چشمه به بازار آمده، باید توجه داشت که این مجموعه در چه حال و شرایطی منتشر شده‌است.

چند سالی است که قالب رباعی با اقبال شاعران مواجه شده؛ به گونه‌ای که برخی شاعران مجموعه‌های مستقل رباعی منتشر می‌کنند و این برای دل‌دادگان به قالب‌های موزون شعر فارسی خوشایند است. امّا این گرمی بازار رباعی موجب شده است که انبوهی از رباعی‌‌های ساختگی و کم‌ارزش نیز برای بازار گرمی به میدان بیایند. برخی باور دارند که رباعی در مصرع انتهایی باید ضربه‌ای پایانی داشته باشد گویی که این ضربه‌ی پایانی جانشین تمام عناصر شعری می‌شود در حالی که اینگونه نیست در بسیاری از رباعی قدما و همچنین رباعی‌های این مجموعه عنصر دیگری جای این ضربه‌ی پایانی مصرع سوم نشسته است.

اصولا فرم رباعی با فرم کلاسیکش تفاوت دارد و برای مثال به رباعی‌هایی اشاره کرد که که مثل یک پرتره از یک وضعیت یا حالات روحی ترسیم شده‌اند و هر چهار مصرع گوشه‌ای از این حالت را به تصویر کشیده و در نهایت مصرع چهارم شکل نهایی این پرتره را برای ما ترسیم کرده و شکل نهایی را به تصویر کشیده. یا در فرم دیگری که در رباعی‌های این مجموعه به کار گرفته شده فرم روایی است.به این صورت که هر مصرع تکه‌ای از داستان کلی را به روایت می‌کشد تا مصرع چهارم در حکم پایان‌بندی و انتهای داستان ظاهر شود و آن‌را به نتیجه برساند.از عناصر دیگری که «زبردست» به خوبی در این مجموعه به کار برده صور خیال است؛ یعنی قدرت تصویرگری شاعر، نقطه اتکا و قدرت و قوت شعر اوست.

زبردست توانایی آن را داشته که انبوهی از تصاویر بکر و متنوع را خلق کند و آنها در خدمت پیشرفت و بهبود رباعی‌اش مورد استفاده قرار دهد. این حجم بالای تصاویر ، با ظرفیت شعری هم متناسب است. وی با کشف حوزه هایی جدید از صور خیال و کیفیت ترکیب تصاویر با مضمون بالا و دوری از هر نوع تکلف و تصنع در این بازه به اثبات رسانده است که این موفقیت، تنها حاصل نگاه تازه و منحصر به فرد طبع شاعرانه خود اوست به اشیا و ابژه های شعری و این که تصاویر شعری، حاصل تجارب مستقیم و مشهود شعری خود اوست نه عاریتی و تقلیدی. پس باید «زبردست» را در رباعی، خالق شیوه و متدهای جدید تصویرگری بدانیم.

زبان شاعر در این مجموعه زبانی ساده، روان، پخته و عاری از آلایش است و شاعر با زبانی جاندار و مستقل و شناسنامه دار، گاه چنان تعابیر و ترکیب‌هایی گوش‌نواز و دل‌نشینی خلق کرده که حلاوت خواندن شعر را دو چندان ساخته است. اما «زبردست»  به مضمون و موضوع‌هایی نو بسنده نکرده و گاه با فرم رباعی هم دست به بازی می‌زند و حتی تقطیع شعر را به شکل تقطیع شعر نو درآورده و موفقیت این تجربه ها به خصوص در این نکته است که این نوع‌آوری تنها در فرم نمی‌ماند و به خوانشی جدید و نو از شعر می‌رسد.

در اشعار این مجموعه مصراع اول نه تنها حکم مقدمه و فضا پرکنی را ندارد بلکه هر مصراع مضمونی باریک و خط روایتی واحد را یدک می‌کشند اما باز این در مصراع پایانی‌ست که که تصاویر خلق‌الساعه و بکر به وجود می‌آیند.اما از لحاظ مضمونی اشعار این مجموعه متنوع‌اند و از این شعر تا شعر بعدی تفاوت دارند.در این مجموعه از رباعی‌هایی با دغدغه‌های اجتماعی پیدا می‌شود تا رباعی‌های عاشقانه و یا حتی فلسفی. رباعی‌های این مجموعه تارهای عاطفی و احساسی خواننده را می لرزاند که تا مدتی ممکن است این تاثیرگزاری و تازگی مضمون را از دست ندهد و تازه، پس از سپری شدن زمانی، دوباره می تواند از نو احیاگر حس و حالی ناب باشد. شاعر موفق کسی ست که بتواند با اندیشه ، برخوردی عاطفی داشته باشد و آن را در درون خود ذوب نماید تا در فرمی هنری به مخاطب ارائه بدهد و «زبردست» در این مجموعه به خوبی از پس این مهم برآمده است.