«قضیهی نامههای عاشقانه»
ترجمه: مجتبی عبداللهنژاد
ناشر: هرمس؛ چاپ دوم 1396
339 صفحه؛ 23 هزار تومان
****
معمولا بسیاری از مخاطبان ادبیات پلیسی-جنایی آگاتا کریستی را یکی از جذابترین نویسندگان دلخواهشان میخوانند؛ نویسندهای که البته دهههاست گستره مخاطبانش فراتر از خوانندگان آثار پلیسی شده است. از این نویسنده در ایران هم تا دلتان بخواهد ترجمه هست. آوازهی کریستی و آثار پرفروشش خیلی از مترجمان ایرانی را جذب خودش کرده است. همین امر هم البته باعث شد خیلیها فکر کنند قرار نست وقت خواندن آثار آگاتا کریستی، مخاطبِ کارهای جدی باشند. اما واقعیت این است که حتی نویسندگان هم میتوانند از بسیاری از آثار این بانوی جنایی نویس ترفندهای بدیع بیاموزند. در اینجا قصد نداریم بحث مفصل عدم استقبال از آثار پلیسی جنایی در ایران از سوی جامعه ادبی را باز کنیم اما حتما باید بگوییم که شمار زیادی از این آثار نیز به ترجمان مترجمان تراز اول ایرانی برگردانده شدهاند. این مترجمان با این انتخابشان که البته صرفا از روی غم نان نبوده است، حرفهای زیادی به گوشمان میرسانند. یکی از این مترجمان، مرحوم مجتبی عبداللهنژاد است. مترجم، نویسنده و پژوهشگری برجسته و سرشناس که سال گذشته درگذشت. رویکرد مجتبی عبداللهنژاد به ادبیات پلیسی نشان از یک تعلق خاطر عمیق به این گونه جذاب در ادبیات داستانی داشت. چنانکه بخش قابل توجهی از آثار پلیسی کریستی را همین مترجم به شکلی شایسته به فارسی برگرداند تا در سری آثار کتابهای کارآگاه وابسته به انتشارات هرمس منتشر شود؛ رمان 31 اپیزودی «قضیهی نامههای عاشقانه» یکی از همین رمانهاست.
داستان این کتاب با ملاقات دو دوست در بولاوایو، شهری در زیمباوه آغاز میشود. آنتونی کید، راهنمای یک گروه توریستی، جیمی مک گراث دوست قدیمیاش را میبیند وُ جیمی مک گراث به او پیشنهاد یک کار جدید میدهد. او از ملاقات اتفاقیاش با کنت استلیپ تیچ، نخست وزیر کشوری مجعول به نام هرزاسلواکی (مترجم نوشته است لابد ترکیبی است از «هرزگوین» و «اسلواکی») میگوید؛ کسی که از او به عنوان یک «دیکتاتور»، «همه کارهی بالکان»، «بزرگترین سیاستمدار عصر جدید» و «بزرگترین جنایتکار تاریخ که هنوز به سزای عملش نرسیده» یاد میشود. کنت استلیپ تیچ بر مبنای زمان داستانی، دو ماه پیش در پاریس درگذشته است. دو سال پیش از آن زمانی که او به شکل آدمی گمنام و در حالت مستی از چند آدم کتک میخورده، جیمی او را نجات میدهد تا باب آشنایی این دو باز شود. او حالا به جیمی یادداشتها، اطلاعات و مطالبی داده است که باید به دست یک ناشر برساند و به ازای آن مبلغ هنگفتی نصیبش شود. جیمی بنا به دلایلی این کار را به رفیقش آنتونی کید میسپرد و میگوید در عین حال نامههای عاشقانهای هم هستند که باید در انگلستان به دست خانمی برساند به نام ویرجینیا ریول. اما قضیهی این نامهها چیست؟ جیمی زمانی که در اوگاندا بود با شخصی که حکم خدمهاش را داشت آشنا میشود. این مرد به وقت مرگ با جیمی از معدنی طلا و رازهای آن حرف میزند و پاکتی به دست او میدهد که محتوی نامههای یک زن مفلوک انگلیسی است. جیمی که عمری را به دنبال طلا گذرانده است و میبیند داخل پاکت چیز بدردخوری نمییابد عصبانی میشود و از دوستش میخواهد حالا که دارد به انگلستان میرود، این نامه را هم به حکم مردانگی به آن زن برساند. روی نامه یک کلمه خودنمایی میکند: چیمنیس.
روی دیگر رمان «قضیهی نامههای عاشقانه» در همین چیمنیس؛ از معروفترین خانههای اربابی انگلیس میگذرد که در آن دولتمردان گردهم میآیند و بحثهای سیاسی میکنند. در همین جاست که سیاستمداران بریتانیا با مردانی از هرزاسلواکی قرار ملاقات دارند تا درباره مسئلهای مهم حرف بزنند. آنها به کمک زنی نیاز دارند تا این گفتوگوها را با فرجامی خوش پایان دهند. این زن که آنها دربارهاش حرف میزنند، زن سفیر انگلستان است و برای مخاطب نامی آشنا دارد: ویرجینیا ریول.
رمان «قضیهی نامههای عاشقانه» یکی از خوشخوانترین آثار کریستی است. از آن دست کتابهایی است که میتوانید یک نفس بخوانیدش. اگر بخواهیم برای این خصیصهی جذاب کارِ کریستی تعبیری پیدا کنیم شاید بهتر است بگوییم چیزی که در تمام این رمان دست از یقهمان نمیکشد، این است: حس عجیب ِ تعلیق. این رمان از 31 اپیزود تشکیل شده است که هر کدامش به شکلی ویژه با «جذابیتی در تعلیقِ محض» خاتمه پیدا میکند. انگار مخاطب یکی از این سریالهای پرماجرا شدهایم و پایان هر اپیزود پایان سریالی مهیج است.
آگاتا کریستی در کار قصهگویی یک استاد تمام عیار است. او از مشت پر از قصهاش هر بار حکایت غریبی بیرون میکشد و گویی تا هزار سال میتواند یک بند قصه بگوید. او اما فقط در قصهگویی حاذق نیست. توانایی او در جنبه های دیگر داستاننوسی نیز قابل اعتناست.کریستی میداند یک قصهی خوب از چه عناصری تشکیل شده. به عبارت سادهتر او میداند چطور قصهاش را تعریف کند که تا پایان آن پای روایتش بنشینیم. نقاط اوج و فرودرا در جای مناسبش قرار میدهد وُ ضربهای که باید به مخاطب بزند درست سر وقت میزند. همینها باعث میشود که نویسنده آثاری خوش خوان باشد. «قضیهی نامههای عاشقانه» از این جهت از آثار مهم او به حساب میآید. با اینکه شِمای کلی اثر خیلی در قید و بند فرم پلیسی نیست اما معماهای بسیاری در لابهلای روایت کریستی مییابید که شما را در انتظار نگه میدارد. شاید همین ویژگی از آثار کریستی، کارهایی خوش خوان میسازد؛ همین که خواننده را دائم در وضعیت انتظار نگه میدارد و مادامی که خودش نخواهد او را از این موقعیت معلق بیرون نمیآورد.